(Minghui.org) از زمانیکه تزکیه را در پایان سال 2015 ازسر گرفتم، با موانع بسیاری مواجه شدهام که توسط نیروهای کهن نظم و ترتیب داده شده بود. خوشبختانه، تحت محافظت استاد بر آنها غلبه کردهام و اکنون وضعیت تزکیه نسبتاً پایدارتری دارم.
از آنجا که بهتازگی به تزکیه بازگشتهام، میتوانم آن همتمرینکنندگانی را درک کنم که عقب ماندهاند اما از عمق وجودشان تزکیه را رها نکردهاند.
احساس میکنم که دلایل زیادی برای عقب افتادن یک تمرینکننده وجود دارد، مانند مسائل شخصی، مداخله یا نظم و ترتیبات نیروهای کهن. صرفنظر از دلایل آن، احساس میکنم که باید به آنها کمک کنیم، چرا که آنها هنوز دافا را در قلبشان دارند.
«بهعنوان یک تزکیهکننده
فرد باید همیشه بهدنبال اشتباهات خودش باشد» («حق با چه کسی است، چه کسی اشتباه میکند» از هنگ یین 3)
فکر میکنم که دلیل اصلی عقب ماندن تمرینکنندگان این است که خودآگاه اصلیشان هوشیار نیست و خود حقیقیشان منطقی نیست.
زمانی که خودآگاه اصلی یک فرد هوشیار نباشد و افکار درستی برای تشخیص خود حقیقی از خود دروغینش نداشته باشد، او از تصورات اکتسابیاش، کارمای فکری یا مداخله پیروی خواهد کرد و کارهایی را انجام میدهد که همراستا با فا نیست.
موجودات شیطانی که نیروهای کهن نظم و ترتیب دادهاند- ازجمله طلبکاران زندگیهای گذشته- در هر ثانیه افکار تزکیهکنندگان را تماشا میکنند.
هر فکر یا عملی که مطابق با فا نباشد توسط آنها مورد سوءاستفاده قرار خواهد گرفت و اگر آن تمرینکننده بهموقع آن را اصلاح نکند، تحت آزار و شکنجه قرار خواهد گرفت.
استاد بیان کردند:
«برخی از مریدان از ردۀ مریدان دافا خارج شدند و وقتی برمیگردند نباید آنها را شاگردان قدیمی درنظر بگیرید- قطعاً نباید! زیرا در زمان بازگشتشان قطعاً مانند یک فرد عادی شده بودند و نمیتوانستند هیچ فایی را که قبلاً یاد گرفته بودند بهیاد آورند و اصلاً نمیدانستند یک مرید دافا قرار است در چه حالتی باشد. مطمئن باشید که چنین فردی را بهعنوان یک تمرینکننده قدیمی درنظر نگیرید. باید او را مانند یک تمرینکننده جدید درنظر بگیرید، و این تنها راهی است که بتواند بر چالشهایش غلبه کند.» («آموزش فا در کنفرانس فای نیویورک 2016»)
بعد از ترک تزکیه به مدت 10 سال، شخصاً این وضعیت را تجربه کردم. در هر زمینه تبدیل به یک فرد عادی شدم و به شهرت، نفع شخصی و احساسات بشری وابسته شدم.
نمیتوانستم فای استاد را بهخاطر بیاورم که زمانی در سن 15 سالگی بهراحتی آن را ازبر میخواندم. فراموش کردم که چطور تمرینها را انجام دهم. شجاعتی را که در سن 17 سالگی هنگام توزیع مطالب روشنگری حقایق داشتم، از یاد بردم. نمیتوانستم عبارات فرستادن افکار درست را که در سن 20 سالگی در بازداشتگاه ازبرکرده بودم بهخاطر بیاورم. حتی برخی از ابتداییترین اصول این تعالیم را فراموش کرده بودم.
وضعیت تزکیهای که یک مرید دافا باید داشته باشد را نداشتم.
موجودی که فا را ترک میکند رقتانگیز و ناراحتکننده است چراکه مأموریت آسمانیاش را برای خاطر زندگی مردم عادی دور انداخته است.
خوشبختانه هنوز میتوانستم در این ده سال یکی از اشعار را بهخاطر داشته باشم که باعث شد سقوط نکنم و از درون به من میگفت که دافا خوب است:
«فالون دافا عالی است
فلک عظیم با نور فا روشن شده
نیروی عظیم اصلاح فا میگذرد
فقط پس از آن، شگفتیهای بیکران آشکار میشوندفالون دافا عالی است
بهتدریج وارد دنیای انسانی میشود
لازم نیست موجودات ذیشعور نگران باشند
خدایان و بوداها درحال لبخندزدن هستند») («دافا عالی است» از هنگ یین 2)
بعد از تزکیه در دافا بهترین سعیام را کردم که در شغل عادیام بهخوبی عمل کنم و فرزند شایستهای برای پدر و مادرم باشم و زندگی دوبارهای بهدست آوردم. با این حال، مسئولیت یک مرید دافای اصلاح فا را به انجام نرساندم و ده سال حیاتی را برای کمک به استاد در اصلاح فا بههدر دادهام.
خوشبختانه همتمرینکنندهای مرا بالا کشید و تحت محافظت استاد، به تزکیه برگشتم. زندگیام دوباره مملو از درخشش نور آفتاب شد.
اگرچه تزکیه را ازسر گرفتهام، اما نیروهای کهن در بُعدهای دیگر بسیاری از روشها را بهکار بردهاند تا مانع من از پیوستن مجدد به رده مریدان دافا شوند.
از آنجاکه بنیان مطالعۀ فای محکم و استواری نداشتم، نمیتوانستم اصول فایی مانند نیروهای کهن و موجودات شیطانی را درک کنم. وضعیت تزکیهام پایدار نبود و به راحتی مورد مداخله قرار میگرفتم.
هر زمان میخواستم تزکیه کنم، شیطان از مردم عادی استفاده میکرد تا مرا فریب دهد یا با مرگ سایر تمرینکنندگان مرا میترساند. آنها حتی حجم کارهای روزانهام را افزایش دادند و در تلاش بودند که باعث شوند احساس افسردگی یا درماندگی کنم. با اینحال میدانستم که دافا خوب است و از استاد کمک خواستم.
همتمرینکنندگان مطالب بسیاری درباره حقه خودسوزی میدان تیانآنمن و اعتراض مسالمتآمیز 25 آوریل در ژونگنانهای به من دادند که شک و تردیدهایم را ازبین برد. بعد از تماشای چند ویدئو در وبسایت مینگهویی، تحت تأثیر نیکخواهی همتمرینکنندگان قرار گرفتم و همچنین به چهره حقیقی ح.ک.چ پی بردم.
احساس کردم که در روند درک حقیقت، ذهنم روشن و روشنتر شد و افکار درست و ارادهام برای تزکیه تقویت شد.
استاد بیان کردند:
«باید فا را خوب مطالعه کنید. در فرآیند مطالعۀ فا، خواهید توانست عناصر بد در خودتان را پاکسازی کرده، آخرین چیزهای کوچکی که دارید و هنوز تغییر نکردهاند را تغییر دهید. به چه دلیل من همیشه در گفتن این مسئله به شما تأکید میکنم که، فا را مطالعه کنید، فا را مطالعه کنید و فا را خوب مطالعه کنید؟ زیرا آن بیش از اندازه مهم است.» («آموزش و تشریح فا درکنفرانس فا در متروپولیتن نیویورک»)
«فا میتواند تمام وابستگیها را درهم شکند، فا میتواند تمام شیطانها را نابود کند، فا میتواند تمام دروغها را متلاشی کند و فا میتواند افکار درست را نیرومند کند.» («مداخله را دور کنید از نکات اصلی برای پیشرفت بیشتر 2»)
در طول مسیر با موانع بسیاری مواجه شدم. برای مدتی طولانی جرأت نمیکردم که از وبسایت مینگهویی دیدن کنم و بهدلیل وابستگیام به ترس نگران استفاده از وسایل الکترونیکیام بودم.
تصورات مختلف و مداخله از جانب شیطان مرا مهار کرده بود، خودآگاه اصلیام حواسجمع نبود و افکار درست قدرتمندی نداشتم. همیشه هنگام مطالعه فا احساس خوابآلودگی داشتم و نمیتوانستم تمرکز کنم. همیشه به بیرون نگاه میکردم و از این موضوع شکایت میکردم که هیچ محیط مطالعه فای گروهی و هیچ تمرینکنندهای در کنارم وجود ندارد.
از بهانههای بسیاری استفاده میکردم که فا را مطالعه نکنم. شیطان از شکافم سؤاستفاده کرد چرا که برای استاد و فا احترام مناسب قائل نشده بودم.
به اهمیت مطالعه فا و داشتن افکار درست آگاهتر شدم. میدانستم که علیرغم وجود مداخله از جانب شیطان میبایست تزکیه کنم.
حتی اگر افکار درست ضعیفی داشتم میبایست شیطان را ازبین میبردم. از طریق بازنگه داشتن چشمانم هنگام انجام تمرینها و فرستادن افکار درست سعی کردم خودآگاه اصلیام را تقویت کنم. همچنین سعی کردم فا را با صدای بلند بخوانم و به خودآگاه اصلیام هشدار میدادم که آگاه باشد.
وبسایتهای دافا و بهویژه مینگهویی، حاوی اطلاعات ارزشمند بسیار زیادی است. مقالاتی درباره این خواندم که چطور تمرینکنندگان به روشنگری حقیقت میپردازند و یادگرفتم که چگونه مکالمهای را با دیگران شروع کنم، نیکخواهانه حقیقت را روشن کنم و هنگام روشنگری حقیقت شیطان را ازبین ببرم.
وقتی متوجه شدم که بسیاری از تمرینکنندگان در خانهشان محل تولید مطالب راهاندازی کردهاند، از استاد کمک خواستم که من نیز بتوانم همان کار را انجام دهم. مقالاتی درباره نحوه خرید تجهیزات و لوازم برای تولید مطالب روشنگری حقیقت خواندم.
این وبسایتها کمک بسیار زیادی به من کرد.
از زمانی که تزکیه را دوباره شروع کردم تا زمانی که پایدارتر شدم و توانستم در کارهای اصلاح فا شرکت کنم، همتمرینکنندگان کمک بسیار زیادی به من کردهاند. آنها با نیکخواهی با من رفتار کردهاند و مرا بر طبق سطح پذیرشم راهنمایی کردهاند.
برای مثال آنها یک سیدی به من دادند که حاوی تمام آموزشهای صوتی و تصویری فای استاد بود. سپس به من مقدار بسیار زیادی مطالب روشنگری حقیقت دادند که دروغهای شیطان را دفع کنم. بعد از آن، یک سیدی حاوی آهنگهای نوشته شده توسط تمرینکنندگان دادند بهطوری که بتوانم فرهنگ سنتی را درک کنم.
برای اینکه مرا تشویق کنند به من گفتند که با نجات یک موجود ذیشعور، ممکن است موجوداتی که از جهان این موجود ذیشعور هستند، نیز نجات یابند.
آنها برنامههای رادیویی مینگهویی را برایم دانلود کردند که گوش دهم. به منظور تشویق من در تزکیه، پیشنهاد کردند که به «داستان تزکیه میلارپا» گوش بدهم که برای من بسیار تأثیرگذار بود و مرا به گریه انداخت. آنها همچنین از روشهای مختلف سعی کردند که یک نسخه چاپی از کتابهای دافا برایم پیدا کنند.
به علاوه آنها محلی را به من نشان دادند که بتوانم تجهیزات تولید مطالب روشنگری حقیقت را با قیمتی خوب تهیه کنم و بدین ترتیب بار مالیام را کاهش دادند.
بسیار سپاسگزار تمرینکنندگانی هستم که به من کمک کردند. بدون کمک آنها، ممکن بود به عقب سقوط کنم و تبدیل به یک فرد عادی شوم. استاد از شما متشکرم که به این تمرینکنندگان اجازه دادید بانیکخواهی با من رفتار کنند بهطوری که بتوانم سه کار را به خوبی انجام دهم.
من قدردان کمکهای همتمرینکنندگان هستم و بدون این کمکها امروز اینجا نبودم. به دلیل منفعتهای بسیار زیادی که از کمکهایشان برایم حاصل شده است، همیشه به آن تمرینکنندگانی فکر میکنم که عقب ماندهاند و نیازمند کمک هستند.
احساس میکنم که بدون توجه به اینکه فرد چقدر خوب تزکیه کرده است، یک تمرینکننده هنوز باید تلاش کند و مأموریت تاریخیاش را به دوش بکشد.
هنگام کمک به آن تمرینکنندگانی که عقب افتادهاند، آنها را راهنمایی خواهم کرد که فا را بیشتر مطالعه کنند، تمرینها را بیشتر انجام دهند و بیشتر حقیقت را روشن کنند. همچنین تجربه شخصیام را بهاشتراک میگذارم.
با این حال، در برخی زمینهها بهخوبی عمل نکردم، مانند داشتن ذهنیت خودنمایی هنگام بهاشتراک گذاشتن تجربیاتم، احساس رضایت بعد از انجام دادن برخی کارها و احساس اضطراب وقتی تمرینکنندۀ دیگری بهاندازۀ من پیشرفت نمیکرد.
1- دلیل اصلی عقب افتادن آن تمرینکننده را پیدا کنید و گرههای قلبش را بازکنید.
2- حقایق را برای آن تمرینکننده روشن کنید و چهره حقیقی ح.ک.چ را بهطور کامل تشریح کنید.
3- آن تمرینکننده را تشویق کنید که فا را مطالعه کند. اگر شرایط اجازه میدهد، آن تمرینکنندگان را به یک گروه مطالعه فا ببرید.
4- آن تمرینکننده را تشویق کنید که در اصلاح فا شرکت کند. در زمان مناسب به آنها کمک کنید که در پروژهها شرکت کنند تا اعتماد به نفسشان در تزکیه افزایش یابد.
5- به آن تمرینکننده وابسته نباشید. آن تمرینکننده ممکن است تصورات بشری مختلفی را بهنمایش بگذارد. قلبی نیکخواه داشته باشید و آن تمرینکننده را تحت فشار نگذارید و اگرچه ممکن است فکر کنید که درحال انجام کار خوبی هستید، اما اجبار چیزی است که انعکاسی از فرهنگ ح.ک.چ است.
6- بیش از حد به کمک به تمرینکنندهای وابسته نشوید چراکه ممکن است بهطور منفی انجام سه کار را تحت تأثیر قرار دهد.
«قبل از فرود به این دنیا، ما به یکدیگر قول دادیم
هرکسی که ابتدا فا را کسب کرد باید دیگری را پیدا کند.» («به انجام رساندن عهد» در هنگ یین 3)
هر زمان این شعر را میخوانم، فوریت روشنگری حقیقت و عهد و پیمانهایی که تمرینکنندگان قبل از پایین آمدن به این دنیای بشری بستند را احساس میکنم.
یک فکر ، عبارت، کلمه یا عمل صالح یا یک عمل نیکخواهانه میتواند برای بیدار کردن آن تمرینکنندگانی که عقب افتادهاند کافی باشد. آنها ممکن است دوباره تبدیل به مریدان دافای کوشایی شوند و موجودات ذیشعور بیشتری را نجات دهند.
موارد بالا تجربهام از کمک به همتمرینکنندگان است. اگر هر مطلب نامناسبی وجود دارد، لطفاً به آن اشاره کنید.
استاد از شما بهخاطر نجات نیکخواهانهتان سپاسگزارم!