(Minghui.org) من مدیر بخش خرید رستورانی زنجیرهای هستم و کارم خرید برای بیش از 10 رستوران است. این شغل به لحاظ کسب درآمدِ زیرمیزی و سود جانبی، یکی از پرطرفدارترین کارها در چین محسوب میشود. من بهعنوان یک تزکیهکننده در کارم از اصول فالون دافا پیروی میکنم تا به درستترین روش آن را انجام دهم.
صاحب شرکت به من گفت: «تو مطمئنترین شخص برای انجام این کار هستی.» و همکارانم نیز با او موافق بودند.
وقتی در سال 2010 برای این کار به مصاحبه رفتم، به صاحب شرکت گفتم که تمرینکننده فالون دافا هستم و تجربه آزار و شکنجهام را برایش شرح دادم که با وجود شکنجه شدید، حاضر نشدم هیچ اطلاعاتی درباره همتمرینکنندگانم به آنها بدهم و تبدیل شوم. همچنین ماجرای فالون دافا و اهمیت خروج از سازمانهای حزب را برایش گفتم. او به دقت گوش داد و سؤالات زیادی از من پرسید. ما دو ساعت صحبت کردیم در حالی که واقعاً برایم اهمیتی نداشت که مرا استخدام کند یا نه. از اینکه قادر بودم با او درباره فالون دافا صحبت کنم خوشحال بودم.
او چند روز بعد با من تماس گرفت و گفت که استخدام شدهام.
پیشرفت سریع
در کار از اصول حقیقت، نیکخواهی، بردباری پیروی میکنم. همیشه سعی میکنم صادق، صبور، درستکار و مسئول باشم و حاضرم بیشتر از دیگران کار کنم که برای یک تمرینکننده طبیعی است. مدت زمان کارآموزی معمولاً سه ماه است در حالی که من بعد از یک ماه بهطور رسمی استخدام شدم. با افزایش یافتن شعبههای رستوران، شرکت به یک مدیر خرید احتیاج پیدا کرد. صاحب شرکت به من گفت: «تو دیگر نباید به عنوان مدیر رستوران کار کنی. من میخواهم که مدیریت خرید را به عهده بگیری. تو فرد مورد اعتماد من برای این کار هستی!»
کار مدیریت خرید، شغل بسیار سودمندی برای یک فرد معمولی است. در شهر ما، مدیریت خرید برای رستورانهای بزرگ میتواند سالی 300 تا 500 هزار یوآن سود به همراه داشته باشد. من تمام گوشتها، سبزیجات، ادویه و سایر مواد را خریداری میکنم و قیمتها را مینویسم. برای من خیلی آسان است که پول بیشتری برای هر خرید بگیرم و باقیمانده را برای خودم بردارم. فروشندگان از من میپرسند در فاکتور خرید چه مبلغی را بنویسند و لزوماً نباید با قیمت حقیقی یکسان باشد. کارها به این طریق در چین انجام میشوند.
من که از اصول حقیقت پیروی میکنم، به آنها میگویم قیمت درست را بنویسند و زمانی که آنها را به حسابدار تحویل میدهم کاملاً با پولی که خرج کردهام همسان میباشد. من تمام کارتهای هدیهای که کسبه در تعطیلات برایم میفرستند را پس میدهم و به آنها میگویم که به عنوان یک تمرینکننده فالون دافا به هیچ «حق دلالی» نیاز ندارم.
بعضی از صاحبان مشاغل مرا به مهمانیهای شام دعوت میکنند اما من همه را رد میکنم. گاهی اوقات فروشندگان از من پول کمتری میگیرند اما من دفعه بعد آن را جبران میکنم. وقتی بعضی از فروشندگان به من گفتند: «شخصی به صداقت تو بسیار کم پیدا میشود.» به آنها گفتم: «فالون دافا دارای اصول اخلاقی والا و درست است. به همین دلیل جیانگ زمین رهبر سابق حزب کمونیست، فالون دافا را تحت آزار و شکنجه قرار داد. شیطان از درستی میترسد.» بعضی از آنها گفتند: «اگر مأموران دولت نیز به صداقت تو بودند، میتوانست امیدی به چین باشد!»
تمام کسانی که در بازار سبزیجات با من کار کردهاند میدانند که تمرینکننده فالون دافا هستم. با آنها درباره آزار و شکنجه صحبت کرده و فلایرهای روشنگری حقیقت را به آنها دادهام. گاهی تمرینات ایستاده را در ساحل رودخانه کنار بازار انجام میدهم یا در اتومبیلم افکار درست میفرستم. وقتی نگهبانان از من میپرسند: «چه تمرین چیگونگی انجام میدهی؟» به آنها میگویم فالون دافا. سرشان را به علامت تأیید تکان میدهند و مزاحمم نمیشوند.
مدت دو سال است که تمرینات ایستاده را در ساحل رودخانه انجام میدهم. یک بار یکی از مأموران اداره 610 آمد با من صحبت کرد و مرا به خرید از فروشگاه خویشاوندش دعوت کرد. من به فروشگاه رفتم و مقداری خرید کردم و بدون غرض کیفیت و قیمتشان را مقایسه کردم.
مدیران رستوران و آشپزها درباره قیمت و کیفیت اجناس مورد استفادهشان بسیار سختگیر هستند و تقریباً با هر کسی که خریدها را انجام میدهد خصومت دارند. مدیر فروش قبلی به خاطر انتقاد خشن آنها گریه کرد. با این حال آنها با من مؤدب هستند و هرگز مرا مورد انتقاد قرار نداهاند و میدانند که من تمرینکننده فالون دافا هستم. گفتگوهای من همیشه با آنها باز و صادقانه است چرا که چیزی برای مخفی کردن ندارم و با اعتماد به نفس خوبی میتوانم صحبت کنم.
یک بار پلیسی که مسئول اعمال سیاستهای آزار و شکنجه بود از من پرسید: «تو که دیگر مدیر رستوران نیستی، حالا چه کار میکنی؟» وقتی به او گفتم که مدیر خرید هستم، او گفت که کار خیلی خوبی است. گفتم: «میدانی چرا رئیسم مرا در چنین موقعیتی قرار داده است؟» او با هر دوستش دست مرا فشرد و گفت: «میدانم. میدانم.»
خانوادهام متبرک شدهاند
من چهار برادر دارم که فالون دافا را تمرین میکنند و زندگی خانوادگی هماهنگی داریم و هرگز در مسائل خانوادگی دچار اختلافی نشدهایم. وقتی مادرم فوت کرد، برادر بزرگم داوطلبانه بیشتر هزینههای دفن را پرداخت کرد و من هم مقدار کمی پرداختم و از آن جایی که دو برادر دیگرم کشاورز هستند، اجازه ندادیم پولی بپردازند. در خانوادهمان هیچ کس طلاق نگرفته است. تمام برادرزادههایم از مدرسه و دانشکده فارغالتحصیل شدهاند. دخترم از آن چه که انتظار میرفت در آزمون ملی بهتر عمل کرد و وارد یکی از بهترین دانشکدهها شد. پس از فارغالتحصیلی آزمون وکالت را با موفقیت گذراند و در شهری بزرگی به کار وکالت مشغول شد.
باور دارم کسی که درست، صبور، نیکخواه، سختکوش و در مقابل وسوسهها مقاوم باشد، طبیعتاً متبرک میشود. اگر کسی هیچ اصولی برای تزکیه خودش نداشته باشد، کنترلش سختتر خواهد بود.
چند سال پیش در یک شهر ساحلی کار میکردم و همسرم در شهر دیگری زندگی میکرد. بارها در خیابان از کنار زنان هرزه عبور کردم. یک بار یکی از آنها با بیحیائی لباسم را چنگ زد و رهایم نکرد. من برگشتم و دستم را بهطور عمودی مقابل سینهام گرفتم تا مداخلات را پاک کنم. او ترسید و فوراً سرش را پائین انداخت و مرا ترک کرد. به مرور که افکارم پاکتر شد دیگر با چنین موقعیتی مواجه نشدم.
در ماه مه 2015 پرونده شکایتی علیه جیانگ زمین بهخاطر آزار و شکنجه فالون دافا تشکیل دادم و رسید شکایتم را همان روز از دادستانی عالی خلق و دادگاه عالی خلق دریافت کردم. روزی در ماه سپتامبر، 9 پلیس مرا دستگیر کردند و به اداره بردند. من با پاهای ضربدری نشستم و برای از بین بردن مداخلات شیطانی افکار درست فرستادم و تمرینات را انجام دادم. همان روز آزاد شدم.
تجربیاتم نشان داده است که تمرینکنندگان فالون دافا بسیار مورد برکت و رحمت قرار میگیرند. دافا مزایای بسیاری برای جامعه، کار و خانوادههایمان دارد.