(Minghui.org) استاد بیان کردند:
«امیدوارم پس از اینکه به خانه برگشتید بهترین استفاده را از وقت برای تزکیه واقعی بکنید.» (جوآن فالون)
هر بار این جمله را میخوانم به این فکر میکنم که چگونه بهطور حقیقی تزکیه کنم. «تزکیه درست» برای من به معنی مطالعه فا با ذهنی پاک و انجام خوب سه کار میباشد. تنها به این طریق میتوانم موفق شوم.
نگاه به درون برای رشد و بهبودِ خودم
استاد همچنین بیان کردند:
«برای یک تزکیهکننده، نگاه کردن به درون یک ابزار جادویی است.» («آموزش فا در کنفرانس بینالمللی فای واشنگتن دیسی 2009»)
با اینکه درباره اصل نگاه به درون میدانستم، اما همیشه آن را انجام نمیدادم. دوست نداشتم مورد انتقاد قرار بگیرم و گاهی هنگام کمک در پروژههای دافا احساس رنجش و بیثباتی میکردم. یک روز صبح زود، استاد در رؤیایی به من تذکری دادند؛ در این رؤیا یک تمرینکننده از قلمروی بالاتری کمک کرد به بالا بروم.
همان روز با همتمرینکنندهای برخورد کردم که به کاستیهایم اشاره کرد. در خانه به این موضوع فکر کردم که حتماً در تزکیه بهخوبی عمل نکردهام و استاد از طریق آن تمرینکننده کمک کردند تا رشد کنم. سپس به درون نگاه کردم، افکار درستم را قوی و فا را مطالعه کردم.
همچنین اغلب «حق با چه کسی است، چه کسی اشتباه میکند» از هنگیین 3 را تکرار میکنم.
«بهعنوان یک تزکیهکننده
فرد همیشه باید بهدنبال اشتباهات خود باشد
این مؤثرترین راه برای رها شدن از وابستگیها است
هیچ راهی برای گریز از سختیها نیست، بزرگ یا کوچک
[درطول یک تضاد، اگر بتوانید بهیاد بیاورید:]
"حق با اوست،
و من اشتباه میکنم،"
چه چیزی برای جر و بحث وجود دارد؟»
بعداً بهطور ناگهانی وابستگیام به نپذیرفتن انتقاد ازبین رفت و میدان انرژیام شفافتر شد. پس از این واقعه در انجام خوب سه کار کوشاتر شدم.
راهاندازی یک مکان تهیه مطالب اطلاعرسانی
سال 2008 هماهنگکنندۀ منطقهمان از من خواست در خانهام یک مکان تهیه مطالب اطلاعرسانی راهاندازی کنم. من نیز به این دلیل که تنها زندگی میکردم و همه فرزندانم به دافا باور داشتند و از آن حمایت میکردند، قبول کردم. در نهایت توانستم با کمک تمرینکننده دیگری آن مکان را اداره کنم.
در ابتدا تهیه مطالب خیلی سخت بود، چراکه قبلاً هرگز از کامپیوتر استفاده نکرده بودم. گاهی نمیتوانستم به اینترنت وصل شوم و گاهی دستکاه چاپگر کار نمیکرد. خوشبختانه با خردی که استاد و دافا به من عطا کردهاند، در مواجهه با هر مشکلی قادر بودم آن را حل کنم.
در روند تهیه مطالب، بسیاری از وابستگیها از جمله ناشکیبائیام از بین رفتند.
همچنین در تأمین وسایل لازم برای تهیه مطالب به سایر تمرینکنندگان متکی بودم که آن را ازبین بردم. برای حفظ امنیت سایر تمرینکنندگان، یاد گرفتم جوهر را بهصورت اینترنتی یا از مغازه خریداری کنم یا از دخترم بخواهم در خرید وسایل به من کمک کند.
با اینکه درآمد زیادی ندارم، اما نسبت به سایر تمرینکنندگانی که مکانهای تهیه مطالب را در زمان اوج آزار و شکنجه اداره میکردند، شرایط مالی بهتری دارم.
یکی از همتمرینکنندگان پس از فارغالتحصیلی از دانشگاه، کاری با دستمزد خوب پیدا کرد. بسیاری از ما فکر میکردیم او ثروتمند است، اما اشتباه میکردیم. او به ما گفت: «من بیشتر درآمدم را صرف کمک به مردم میکنم و فقط چند صد یوآن برایم باقی میماند.» در این خصوص من فرد خوشاقبالی هستم!
در ارتباط با نجات تعداد بیشتری از مردمی که دروغهای حزب درباره دافا آنها را مسموم کرده، حاضرم در انجام پروژههای دافا نهایت تلاشم را بهکار گیرم. درواقع من بدون استاد نیکخواه، هیچ چیزی نمیداشتم.
قاطعانه قدم برداشتن در مسیری که استاد نظم و ترتیب دادهاند
مطالعه گروهی فا، مسیری است که استاد نظم و ترتیب دادهاند. بیش از ده سال است که تمرینکنندگان منطقهام بر اساس الزامات استاد در مسیر تزکیهشان قاطعانه گام برداشتهاند.
گروه مطالعه ما شامل 6 تمرینکننده در رده سنی بین 50 تا 60 سال است. ما بهرغم اینکه سرمان شلوغ است یا نه، هر روز عصر فا را مطالعه میکنیم.
وقتی نوبت به روشنگری حقایق برای مردم میرسد، راههای زیادی برای انجام آن وجود دارد. تا زمانی که بر اساس الزامات استاد آن را انجام دهیم، موفق خواهیم بود. استاد قبلاً مسیر را برایمان آماده کردهاند و ما فقط باید بیرون برویم و آن را انجام دهیم.
ما در تعطیلات سال نوی چینی و روز فالون دافا بیرون میرویم تا پوسترهای دافا را نصب کرده و بنرهای دافا را آویزان کنیم. همچنین یک بار در هفته به بازار میرویم تا با مردم درباره آزار و شکنجه صحبت کنیم.
در فرصتی تمرینکنندهای که همراهم بود کتابی درباره رهبر سابق حزب، جیانگ زمین، به خانمی داد که اغلب او را میدیدیم و حاضر نبود حزب کمونیست چین (ح.ک.چ) را ترک کند.
او وقتی دید کتاب درباره شکایت از جیانگ زمین برای راهاندازی آزار و شکنجه فالون دافا در چین است، خوشحال شد و گفت: «باید از جیانگ زمین شکایت شود. همه با دیدنش در تلویزیون به او دشنام میدهند.»
به او گفتیم: «حالا بیش از 200 هزار نفر از او شکایت کردهاند.» آن خانم بلافاصله موافقت کرد ح.ک.چ را ترک کند.
یک بار دیگر به دهکدهای رفتیم و با مردی برخورد کردیم که در حال تعمیر خانهاش بود. نزد او رفتیم و پرسیدیم آیا چیزی درباره سه کنارهگیری شنیده است. او گفت: «ازآنجایی که عضو حزب هستم، نمیتوانم ح.ک.چ را ترک کنم. حزب به من پول داده و اخیراً 50 یوآن به دستمزدم اضافه شده است.»
به او گفتم: «در واقع حزب به تو پول نداده است. این مبلغ را مالیتدهندگانی که خود تو یکی از آنها هستی، پرداخت میکنند.»
او سرانجام پس از فهمیدن حقایق درباره آزار و شکنجه حزب را ترک کرد.