(Minghui.org) پس از خواندن مقالهای در مورد کمک به یک همتمرینکننده که با مشکلی مواجه شده بود، به درون نگاه کردم و متوجه شدم که اگر به چنین تمرینکنندگانی بگوییم به درون نگاه کنند، نمیتوانیم به آنها کمک کنیم. این درک، مسیر افکارم در مورد این موضوع را تغییر داد.
تمرینکننده «الف» گفت که تمرینکننده «ج»، بهدلیل بروز برخی علائمِ بیماری، مورد معاینه پزشکی قرار گرفته است و برای چند روز در منزل او میماند. پس از شنیدن این خبر، فکر کردم هیچ اتفاقی تصادفی نیست و اینکه باید به درون نگاه کنم.
هنگامی که تمرینکننده ج به خانه تمرینکننده الف رسید، شنیدیم که او در سال ۲۰۱۶ در یک بیمارستان بزرگ تحت عمل جراحی قرار گرفته است. پیشنهاد کردم که ظاهر دروغین کارمای بیماری او را بهرسمیت نشناسیم، نام بیماری را بر زبان نیاوریم و به آن بهعنوان شکلی از آزار و شکنجه نگاه کردم.
تمرینکننده ج روی یک صندلی چرخدار بود و به طبقه بالا آورده شد. با دیدن چهره لاغر و نحیف او و لولههایی که به معدهاش وصل بودند، فکر کردم اوضاع از آنچه انتظار داشتم، خیلی بدتر است. تمرینکننده ج به من گفت که فکر میکرده در حال ازبین بردن کارما است. او میخواست در منزل تمرینکننده الف بماند، زیرا خانوادهاش فالون گونگ را تمرین نمیکردند و او ترجیح میداد با تمرینکنندگان فا را مطالعه کند و تمرینها را انجام دهد.
ایجاد محیطی از افکار درست قوی
ما توافق کردیم که افکار درستمان را تقویت کرده و نظم و ترتیبهای نیروهای کهن را انکار کنیم. هماهنگکننده منطقهمان در وسط مطالعه فا آمد. قبل از اینکه بداند چه اتفاقی افتاده، در مورد اصول فا صحبت کرد و از تمرینکننده ج خواست به درون نگاه کند. هماهنگکنندهمان بر این باور بود که تمرینکننده ج نتوانسته به درون نگاه کند و سپس برای رسیدن به قرار ملاقات دیگرش، آنجا را ترک کرد.
ناگهان متوجه شدم وقتی از تمرینکنندگانی که با مشکلی مواجه هستند میخواهیم به درون نگاه کنند، در واقع آنها را مجبور میکنیم عقاید ما را بپذیرند. بهتدریج، آن به سرزنش آن همتمرینکنندگان و بهدیده تحقیر نگاه کردن به آنها تبدیل میشود. به این ترتیب قبل از اینکه متوجه شویم، در کنار نیروهای کهن ایستادهایم و در تلاشیم تا بهانههایی برای آزار و شکنجه پیدا کنیم. این ممکن است رنج و محنت آن تمرینکنندگان را بدتر کند.
به ذهنم خطور کرد که نگاه به درون یعنی نگاه به درون خودمان. ما باید خودمان را تزکیه کنیم، نه سایرین را. بهترین راه برای ازبین بردن آزار و شکنجههای نیروهای کهن، ایجاد محیطی از افکار درست قدرتمند از طریق مطالعه فا و تمرین گروهی است. استاد بیان کردند: «اگر آن آرزو را داشته باشید کافی است. این استاد است که درواقع این کار را انجام میدهد» (جوآن فالون)
تغییر الگوهای تفکر کهن
از استاد خواهش کردم تا مرا به وابستگیهایی در رابطه با این موضوع که باید آنها را از بین ببرم، آگاه کنند. همانطور که فای استاد را مطالعه میکردم، جملهای توجه مرا جلب کرد: «همزمان یک نوع ماده سیاه وجود دارد. اینجا ما آن را "کارما"مینامیم درحالی که در بودیسم "کارمای بد"مینامند.» (جوآن فالون)
کلمات «کارمای بد» مرا متوجه این موضوع کرد که در حال یادگیریِ چگونگی تشخیص بد از خوب هستم. وقتی ظاهر همتمرینکننده ج را دیدم، فکر کردم: «این خیلی جدی است!» با اینکه آن کلمات را بر زبان نیاوردم، اما افکاری که مغز انسان تولید میکنند، ماده هستند. من بیماری را بهرسمیت شناخته بودم.
همیشه فکر میکردم علت اینکه تمرینکنندگان نمیتوانند بر مشکلاتشان غلبه کنند، این است که یا بهاندازه کافی افکار درست قدرتمند ندارند یا کارمای بدشان بیشازحد بزرگ است. بهدنبال هیچگونه مشکلی در افکار خودم نبودم.
استاد بیان کردند:
«بهعنوان یک تمرینکننده اگر همیشه فکر کنید که این یک بیماری است، در حقیقت برای آن تقاضا میکنید. اگر یک بیماری را بخواهید، به داخل جسم شما خواهد آمد.» (جوآن فالون)
ما بهعنوان تزکیهکنندگان انرژی داریم. علت اینکه برخی از همتمرینکنندگان نمیتوانند در آزمایشهای خود موفق شوند، تا حدی به افکار ما مربوط است. به ما گفته شد که مشکل تمرینکننده ج یک بیماری خاص است. برخی از تمرینکنندگان گفتند: «اوه عزیزم!» بنابراین تأیید کردیم که آن یک بیماری است و در آن زمان افکارمان مثل مردم عادی شد.
ظاهر کاذب کارمای بیماری
هنگامی که به فرستادن افکار درست برای آنهایی که نیازمند بودند دعوت میشدیم، برخی از تمرینکنندگان خواستار نام کارمای بیماری بودند، انگار که افکار درست فقط میتواند به برخی از کارماهای جزئی کمک کند نه به کارماهای جدی.
آنها هنگامی که به ملاقات افرادی که مشکل داشتند میرفتند، از آن فرد میپرسیدند آیا بهتر شده است. آنها این موضوع را با عقاید و تصورات بشری ارزیابی میکردند. برخی از تمرینکنندگان وقتی در مورد افرادِ دارای مشکلات جدی صحبت میکردند، درمانده بهنظر میآمدند. بهدرک من تمام واکنشهای بالا درواقع نتیجه ناتوانیشان برای دیدن ظاهر کاذب کارمای بیماری است.
استاد بیان کردند:
«در حال حاضر ریشه بیماری شما بیرون آورده شده و فقط آن مقدار ناچیز چی سیاه باقی مانده است، که آن هم خودش بیرون خواهد آمد، بهطوری که کمی سختی دارید و از میان کمی دشواری میگذرید. اگر هیچ چیزی را متحمل نمیشدید واقعاً عملی نمیبود.» (جوآن فالون)
استاد هرگز به ما نگفتند که از نام و توضیحات مردم عادی برای بیماریها استفاده کنیم. آیا آنها فقط مقداری جزئی از چی سیاه نیستند که خودبهخود بیرون میآیند؟ الگوی تفکر کهنمان، منجر به این میشود که در مسیری اشتباه گام برداریم. دافا میتواند هر کاری را انجام دهد. به این نتیجه رسیدهام که دلیل اینکه برخی از تمرینکنندگان نمیتوانند بر مشکلاتشان غلبه کنند، این نیست که دافا نمیتواند شرایط بیماریشان را از بین ببرد، بلکه این است که ایمان ما بهاندازه کافی قوی نیست.
استاد بیان کردند:
«اگر میخواهید یک تمرینکننده واقعی باشید، باید به مسائل از سطحی بسیار بالا نگاه کنید و نمیتوانید از نظرات مردم عادی برای تفسیر کردن چیزها استفاده کنید.» (جوآن فالون)
باید همه چیز را از دیدگاه یک تزکیهکننده اداره کرده و به درون نگاه کنیم و به استاد و دافا صد در صد ایمان داشته باشیم. مهم نیست که ظاهر یک موضوع چقدر جدی بهنظر میآید، باید در باورمان استوار باقی بمانیم. «... فقط اگر تکاننخورده بمانید قادر خواهید بود همه وضعیتها را اداره کنید» (آموزش فای ارائه شده در کنفرانس فای سان فرانسیسکو ۲۰۱۴)
تمرینکنندگان دافا حرف آخر را میزنند. ما میتوانیم مداخلات نیروهای کهن را از بین ببریم و افکار درست همتمرینکنندگان را تقویت کنیم. مشکلات آنها مشکلات ما هستند. هنگامی که نیروهای کهن افکار درست و تزلزلناپذیر ما را ببینند، عقبنشینی خواهند کرد.
استاد بیان کردند:
«همچنین گفتهایم که اگر هر کدام از ما درون خود را تزکیه کند، اگر هر کدام از ما شینشینگ خود را برای علتها مورد بررسی قرار دهد، اگر وقتی خوب عمل نمیکنیم برای دلیل آن به درون خودمان نگاه کنیم و سعی کنیم دفعه بعد بهتر عمل کنیم و اگر هر موقع که کاری را انجام میدهیم اول درباره دیگران بیندیشیم...» (جوآن فالون)
اگر هر یک از ما میتوانست آموزههای استاد را دنبال کند، تفاوت بزرگی ایجاد میشد.