(Minghui.org) تمرینکنندگان فالون گونگ از جورجیا، تنسی، آلاباما و میسیسیپی در کنفرانس تبادل تجربهای که در 23 آوریل در آتلانتا برگزار شد حضور یافتند. 29 تمرینکننده مقالاتی را درباره سفر تزکیهشان ارائه دادند.
عکسِ گروهی شرکتکنندگان در کنفرانس
آقای سان در روند هماهنگسازی تبلیغات شنیون متوجه شد که هیچ چیز در تزکیه اتفاقی نیست. او در مقاله تبادل تجربهاش نوشت: «هنگام بروز اختلافات اغلب میتوانیم اشتباهات طرف مقابل را ببینیم. اما این فرصتی از جانب استاد است تا وابستگیهای خودمان را که ممکن است عمیقاً پنهان و به راحتی قابل شناسایی نباشد را ببینیم.»
خانم چن نیز درباره محنتی که با آن مواجه شده بود صحبت کرد، یک همتمرینکننده در مقابل دیگران از او انتقاد کرده بود. اولین واکنشش این بود: «استاد از اینکه فرصتی برایم فراهم کردید تا رشد و بهبود یابم، سپاسگزارم. من باید این موضوع را مانند یک تمرینکننده اداره کنم و شینشینگم را حفظ کنم.»
با این حال هنوز در ذهنش با آن در تقلا بود. خانم چن مدتی طولانی افکار درست فرستاد و سعی کرد آرام شود. سپس ناگهان کلام استاد به ذهنش خطور کرد: «اما فقط با تحت تاثير قرارنگرفتن قلبتان قادر خواهيد بود تمام وضعيتها را اداره كنيد.» («آخرین وابستگیهایتان را از بین ببرید» از نکات اصلی برای پیشرفت بیشتر 2) تا عمق وجودش شوکه شد. او واقعاً ترسش از مورد انتقاد قرار گرفتنن را از بین برد و از رها کردن وابستگیها احساس آزادی کرد.
تام نگوین که دانشجوی اروپایی در آتلانتا است، اولین بار در دسامبر 2016 با فالون گونگ آشنا شد. او پس از گذشت چند ماه از تزکیه و مطالعه فا متوجه شد که دیدگاهش نسبت به دنیا و زندگی در حال تغییر است. تام گفت که متوجه افکار منفی و ذهنیت حمایت از خودش شد. حالا مفهوم زندگی برایش واضحتر از همیشه است.
آقای شیه درباره این صحبت کرد که چطور سعی کرد سمت مثبت همتمرینکنندگان را ببیند و تمایلش را به سرزنش و انتقاد کردن از سایر تمرینکنندگان از بین برد.
خانم شو تزکیه را در سال 1996 آغاز کرد. در سالهای اخیر متوجه شد صرفاً انجام کارهایی برای دافا تزکیه محسوب نمیشود. یک هماهنگکننده اول باید بتواند با دیگران همکاری کند و انتقاد و سختیها را تحمل کند.
خانم شو با داشتن صبر و گذشت توانست برای انجام پروژهای دافا تمام تمرینکنندگان را به شیوه خیلی بهتری گردهم بیاورد.
خانم لیائو که در سال 1995 فا را کسب کرده بود، خاطرات سالهای اول تزکیهاش را به خاطر آورد.
او گفت: «پس از دانستن معنی حقیقی زندگی، قلبم سرشار از شادی و آرامش شد. قادر بودم همه چیز را با آرامش اداره و وابستگیام به شهرتطلبی و پول را رها کنم.»
«با این حال پس از نقل مکان به آمریکا سست شدم. با اینکه محیط بهتر است و من از آزادی کامل برخودار هستم، طرز فکر در اولویت قرار دادن دیگران را از دست دادم و به جای آن روی کاستیهای سایر تمرینکنندگان تمرکز کردم. آرامش قلبیام را از دست دادم. هنگامی که با دیگران دچار تضادی میشدم، قادر نبودم آرام بمانم و اغلب با آنها مجادله میکردم.»
او گفت: «باید از این سد بگذرم. مصمم هستم تا شرایطی که در آغاز تزکیه داشتم را دوباره به دست آوردم. شینشینگم را بهبود بخشم و حقیقتاً از اصول حقیقت، نیکخواهی، بردباری پیروی کنم.»