(Minghui.org) امسال 94 ساله شدم. 21 سال پیش پزشکان متخصص 3 بیمارستان بزرگ تشخیص دادند که به سرطان پیشرفته کبد و سرطان رحم و تخمدان مبتلا هستم. آنها گفتند که 3 ماه بیشتر زنده نمیمانم.
پزشکان به دلیل بالا بودن سنم نمیخواستند مرا جراحی کنند. فرزندانم ترتیبی دادند تا 2 ماه در بیمارستان ارتش بمانم و بهترین داروها را مصرف کردم. اما شرایطم بهبود نیافت و بستری شدم.
یکی از دخترانم فالون گونگ را تمرین میکرد و به من گفت: «مادر، در حال حاضر فقط فالون گونگ میتواند تو را نجات دهد.» او ماجراهای زیادی از فوقالعاده بودن فالون گونگ برایم تعریف کرد. من گفتم: «خوب به نظر میرسد. اما من زمان کافی ندارم. تو به این تمرین ادامه بده.» باور نداشتم که چیزی میتواند مرا نجات دهد.
آن شب در رؤیایی دیدم که استاد لی در حال پاکسازی بدنم هستند. در رؤیا با پاهای ضربدری نشسته بودم و استاد از پشت کمرم را فشار میدادند. صبح روز بعد وقتی بیدار شدم، میتوانستم بنشینم و شکمم مانند قبل متورم نبود. پیش از آن به دلیل آب آوردن شکمم فقط میتوانستم روی کمر بخوابم.
من هیجانزده به پسرم گفتم: «برو خواهرت را به اینجا بیاور . استاد لی بدنم را پاک کردند. حالا میخواهم فالون گونگ را تمرین کنم.»
از آن جا که هنوز قادر نبودم به تنهایی بایستم، دخترم اول مدیتیشن نشسته را به من آموخت. هر روز به سخنرانیهای استاد گوش میکردم و چند بار در روز مدیتیشن را انجام میدادم. با اینکه حرکاتم درست نبود روز به روز احساس میکردم بهتر شدهام. کمکم توانستم از روی تخت بلند شوم و پس از یک هفته از بیمارستان خارج شدم.
چند تن از فرزندانم فکر میکردند من دچار بهبودی موقتی پیش از مرگ شدهام. آنها به نوبت مرا به مکانهای گردشگری میبردند تا از زمان باقیمانده عمرم لذت ببرم. اما من دائماً بهتر میشدم. آنها از اینکه من از طریق تمرین فالون گونگ بهتر شده بودم بسیار شگفت زده بودند.
ایمان دارم اتفاقی که ماه بعد برایم چند بار رخ داد، پاکسازی کارما بود. هر بار در مدفوعم مقدار زیادی خون وجود داشت. فرزندانم که تمرینکننده فالون گونگ نبودند فکر میکردند من رو به مرگ هستم و مشغول تدارک دیدن مراسم تدفینم شدند. فقط آن دخترم که تمرینکننده بود میدانست که من در حال پاکسازی کارما هستم. بعد از آن دیگر بیماری سرطان ناپدید شد.
یک بار در زمستان دچار تب شدیدی شدم. پسرها و دامادهایم خیلی نگران شدند و میخواستند مرا به بیمارستان ببرند. دخترم به من گفت: «خودت تصمیم بگیر. اگر فکر میکنی این بیماری است، پس به بیمارستان برو. اگر فکر میکنی استاد در حال پاکسازی بدنت هستند پس نیازی به رفتن نیست.»
کمی فکر کردم و به آنها گفتم: «به بیمارستان نمیروم. خوب میشوم. استاد مراقبم هستند.» ۳ یا ۴ روز بعد حالم خوب شد. از آن به بعد دیگر دچار مشکلات قلبی یا فشار خون بالا نشدم.
خیلی زود پس از آن در رؤیایی دیدم که استاد گفتند از یک کاسه گلی کوچک آب بنوشم. من همان کار را انجام دادم و شروع کردم به سرفه. پس از چند روز سرفه و خارج شدن خلط زرد، علائم بیماری سیلیکوزیس که مدتها به ان مبتلا بودم از بین رفت. من از جوانی بهدلیل شغلی که داشتم و تنفس طولانی غبارهای سیلیس در محل کارم دچار این بیماری ریوی شده بودم.
چند سال پیش هنگام کار دچار سانحهای شدم که باعث ایجاد شکستگی در بازوی راستم شد. قطعهای فلزی در بازویم گذاشتند و زخمی به بزرگی 30 سانتیمتر روی دستم به جا ماند. پس از شروع تمرین فالون گونگ، زخم ناپدید شد و هیچ نشانی از آن قطعه در عکسبرداری دیده نشد.
تمام خانوادهام پس از مشاهده تندرستیام، دیدگاهشان نسبت به فالون گونگ مثبت شد. از جمله دو دامادم که در اداره پلیس کار میکنند.
بهبودی از فلج یک طرفه بدن
86 ساله بودم که یکی از دخترانم بهدلیل تمرین فالون گونگ زندانی و به شدت تحت شکنجه قرار گرفت. من به اداره پلیس محلی رفتم و درخواست کردم او را آزاد کنند. در مسیر بازگشت بیهوش شدم و مرا به بیمارستان بردند. وقتی در بیمارستان به هوش آمدم، فرزندانم گفتند که بیش از 10 ساعت آنجا بودهام.
پس از آَزمایشات فراوان مشخص شد که دچار فلج در یک طرف بدنم و آلزایمر شدهام. اما اصرار کردم به خانه بروم و به آنها گفتم: «استاد از من مراقبت میکنند!» پس از بازگشت به خانه، به سخنرانیهای استاد گوش کردم و هر روز تمرینات فالون گونگ را انجام دادم. در عرض چند روز دوباره حس به بدنم بازگشت و طولی نکشید که خوب شدم.
خانم یین یوژی که از سرطان و سایر بیماریهای مهلک نجات یافت، مدیتیشن نشسته فالون گونگ را انجام میدهد.
اکنون 94 ساله هستم و هیچ بیماری ندارم. تنها زندگی میکنم و امور شخصیام را خودم انجام میدهم. همه اینها بهخاطر قدرت فالون گونگ و استاد است!