(Minghui.org) چالش جهانی سطل یخ- کمپین افزایش سطح آگاهی عمومی درباره بیماری اسکلروز جانبی آمیوتروفی، یک اختلال کشنده عصبهای مغزی که اغلب از آن با عنوان بیماری لو گهریگ نام برده میشود- بسیار موفقیتآمیز بوده است.
بسیاری از مردم حالا درباره این بیماری میدانند؛ بیماریای که سازمان بهداشت جهانی آن را جزء 5 بیماری کشنده اول در جهان تشخیص داده است. فقط 4 درصد از بیماران ALS بیش از 10 سال زنده خواهند ماند. اکثر این بیماران در عرض 3 الی 5 سال پس از ظاهر شدن علائم بیماری، براثر نارسایی تنفسی جان خود را ازدست میدهند.
آقای وانگ ژییوآن این بیماری را از نزدیک لمس کرده است؛ پزشکان در سال 1983 تشخیص دادند که او به این بیماری مبتلا شده است.
آقای وانگ و همسرش که هر دو جزء متخصصین حوزه پزشکی هستند، بهشدت امیدوار بودند که بتوانند با این چالش مبارزه کنند. همسر آقای وانگ، یک متخصص مغز و اعصاب، برای نجات زندگی او تلاش کرد و موفق شد شغلی را در دانشکده پزشکی هاروارد بهدست آورد تا شوهرش بتواند تحت پیشرفتهترین درمانهای موجود در جهان قرار گیرد.
سه سال بعد، آقای وانگ نیز به ایالات متحده آمریکا رفت و تحقیقات قلبی عروقی خود را در همان دانشکده آغاز کرد.
درحالی که علائم بیماری آقای وانگ بیشتر و شدیدتر میشد و وضعیت سلامتش روبه وخامت میگذاشت، این زوج امید خود را ازدست میدادند. در اواخر سال 1997، بعد از دو بار خونریزیِ گوارشی، وضعیت وانگ دیگر مناسبِ کار کردن نبود. او حتی نمیتوانست آدرس منزلش را بهخاطر بیاورد، چه برسد به اینکه به کارش در آزمایشگاه بپردازد. او درباره این فکر میکرد که به چین بازگردد، زیرا نمیخواست در کشوری غریبه بمیرد.
یک روز یکی از دوستان آقای وانگ درباره فالون گونگ به او گفت. در این مرحله، او تمایل داشت هر چیزی را امتحان کند؛ هر چیزی که میتوانست زندگیاش را طولانیتر کند. او در فوریه 1998 در مؤسسه فناوری ماسوچوست (MIT) در بوستون این تمرین را یادگرفت.
در عرض 3 ماه، بیماریاش کاملاً بهبود یافت، معجزهای که طب مدرن هنوز هیچ توضیحی برایش ندارد. در اینجا او ماجرایش را بهاشتراک میگذارد، به این امید که بتواند به سایر بیماران ALS کمک کند.
تجمع فالون گونگ در واشنگتن دیسی در ژوئیه 2014.
آقای وانگ در دهه 1970 از دانشگاه پزشکی شماره 4 ارتش در چین فارغالتحصیل شد. او بعد از انقلاب فرهنگی یکی از اعضای اولین کمیته علم و فناوری ارتش آزادیبخش خلق چین بود و در کمیته تحریریه مجله فلایت سرجن فعالیت داشت.
آقای وانگ، پزشک ارشدی که بسیاری از بیماران را درمان کرده بود، در سال 1983 درحالی که وضعیت شغلیاش درحال پیشرفت بود، متوجه چیزی شد: علائم بیماریِ اسکلروز جانبی آمیوتروفیک (ALS) در او درحال رشد بود؛ بیماریای که هم در طب سنتی چین و هم در طب مدرن غرب غیرقابلدرمان درنظر گرفته میشود.
ALS به سندروم بیماری نورونهای حرکتی نیز معروف است. همانطور که نام این بیماری نشان میدهد، بیماران از آتروفی و ضعف تدریجی عضلات رنج میبرند، درحالی که نخاع تحت تأثیر قرار میگیرد. علائم این بیماری از قسمتهای انتهایی دست و پا آغاز میشوند و به سمت بالا در ماهیچههای سینه گسترش مییابند؛ حتی آن ماهیچههای کوچکی که حرکات چشم و دهان را کنترل میکنند نیز استثناء نیستند. ظاهراً گویا کل بدن دچار یخزدگی میشود.
بیمار با هشیاری بالا، کاملاً آگاه است که بدنش بهتدریج ازهم فرومیپاشد. او توانایی برای صحبت و بیان احساسات را ازدست میدهد. دیگر نمیتواند راه برود، نفس بکشد یا غذا بخورد و سرانجام به پوست و استخوانی تبدیل میشود. در انتها نیز براثر خفگی میمیرد.
او بهخاطر میآورد: «در کمتر از سه ماه که بیماری ALS را در من تشخیص دادند، وزنم از 75 کیلو به 59 کیلو کاهش یافت. چقدر ضعیف شده بودم؟ حتی با بالا رفتن از یک پله، احساس گیجی و خستگی میکردم.»
اگرچه وانگ ژییوآن ماهیت این بیماری را کاملاً خوب درک میکرد، اما امیدش را ازدست نداد. اکثر همکلاسیها و دوستانش در بیمارستانهای بزرگ رئیس، معاون رئیس، استاد و استادیار بودند و همسرش نیز پزشکِ مسئولِ بخش مغز و اعصاب بود. او پزشک بزرگ و خوبی بود، اگرچه وانگ بهترین دسترسی را نداشت، اما به علم و درمان پزشکی در چین دسترسی بسیار خوبی داشت.
آقای وانگ پس از مراجعه به بسیاری از مشهورترین کارشناسان و گروههای تخصصی پزشکی و امتحان کردن انواع روشهای طب سنتی چین، نسخههای بومی و چیگونگ هیچ بهبودی را مشاهده نکرد. فقط شاهد تداوم ضعف و فساد عضلاتش بود.
وانگ ژییوآن در کلِ دورۀ بارداری همسرش، در بیمارستان بستری بود و نتوانست در منزل باشد تا از او مراقبت کند. او پسرش را تا دو ساعت پس از تولد ندید.
حتی بعد از برگشت به منزل، هنوز نمیتوانست هیچ کاری انجام دهد. حتی انرژی این را نداشت تا به چیزهایی که در منزل اتفاق میافتادند، عکسالعمل نشان دهد. خیلی بداخلاق شده و گویا به فردی کاملاً متفاوت تبدیل شده بود.
همسرش دچار افسردگی شده بود: «از حالا به بعد من تنها امید این خانواده خواهم بود.»
آخرین امید همسر وانگ دانشکده پزشکی هاروارد، یکی از برترین مؤسسات پزشکی بود که هزاران کیلومتر از آنها فاصله داشت. او با تلاش بسیار موفق شد وارد این دانشکده شود، اما باز هم نتوانست راهی برای ریشهکن کردن یا توقف پیشرفت بیماری شوهرش پیدا کند.
آقای وانگ در سال 1998 در همان دانشکده به او پیوست تا به انجام تحقیقات قلبی عروقی بپردازد.
او دو بار متحمل عوارض خونریزی گوارشی شده و ضعیفتر شد. دومین خونریزی وقتی اتفاق افتاد که به ایالات متحده رفته بود. او تحت انتقال خون قرار نگرفت تا از بروز عفونت جلوگیری کند و سطح هموگلوبین خونش به 6 گرم در دسیلیتر، یعنی کمتر از نصف حد نرمال، رسید.
هموگلوبین عامل حرکتدهنده اکسیژن در خون است. کاهش انتقال اکسیژن به مغز او منجر به ازدست رفتن حافظهاش شد. نه تنها کار آزمایشگاهی خود را فراموش کرد، بلکه آدرس منزلش را نیز ازیاد برد. در خانه، مجبور بود در تخت بخوابد و هیچ کاری انجام ندهد. بستگان و دوستانش همگی میگفتند که چون هاروارد که مؤسسهای عالی و بسیار رقابتی است، نتوانسته او را درمان کند پس باید به چین بازگردد.
او گفت: «واقعاً هیچ چیزی برای انجام دادن باقی نمانده بود. تصور کنید چه احساسی داشتم. بهعنوان یک پزشک میدانستم که دیگر هیچ امیدی وجود ندارد. در آستانه فروپاشی قرار داشتم.»
در فوریه 1998، دمای هوا در بوستون شروع به بالا رفتن کرد و بهار زود آغاز شد. دوره طولانیِ افسردگیِ آقای وانگ نیز به پایان رسید و همسرش شاهد معکوس شدن وضعیتِ او بود. یکی از دوستانش در چین، نامهای برایش ارسال کرد که مسیر بهظاهر غیرقابل برگشت او را تغییر داد.
این دوست به او گفت: «آن را پیدا کردهام! 6 ماه است که فالون گونگ را تمرین میکنم. این تمرین نه تنها سلامت جسمی تو را بهبود میبخشد، بلکه تو را تا سطحی بسیار بالا نیز تزکیه میکند. این تمرین یک روش تزکیۀ واقعاً صالح و راستین و بهترین روش تزکیه است!»
دوستش حس خود درباره روشهای تزکیه چین باستان را بهاشتراک گذاشت و اظهار امیدواری کرد که آقای وانگ با تمرین فالون گونگ بهبود یابد.
آقای وانگ پس از خواندن این نامه فوراً به دنبال فالون گونگ (فالون دافا) رفت. او سرانجام یک کلاس 9 روزه سخنرانیهای فالون دافا را در مؤسسه فناوری ماساچوست پیدا کرد.
«در اولین روز، برای بیش از یک ساعت ویدئوی سخنرانی فای استاد لی را تماشا کردیم. سپس تمرینکنندگان قدیمی تمرینات را به ما آموختند. بهمحض اینکه در وضعیت پاهای ضربدری (تا حدی آزاد) نشستم، جریان گرمی را احساس کردم که از سرم به سمت انگشتان پایم جریان یافت، همراه یک میدان انرژی که حتی نمیتوانستم آن را تصور کنم.»
«با شنیدن توضیحات استاد عمیقاً تحت تأثیر قرار گرفتم؛ توضیحاتشان درباره اینکه برای شروع تزکیه فرد باید انسان خوبی باشد، چرا شخص باید انسان خوبی باشد، چطور باید ذهنمان را تزکیه کنیم تا انسان خوبی باشیم و چطور فالون گونگ را تمرین کنیم. سخنان استاد به اعماق قلبم نفوذ کرد! نمیتوانستم جلوی اشکهایم را بگیرم که بر صورتم جاری میشدند و لباسهایم را خیس میکردند. باید به سمت جلو خم میشدم تا اشکهایم روی زمین بریزند...»
او پس از اینکه تمام روز را در آزمایشگاه مشغول کار بود، به کلاس رفت. بعد از کلاس که در نیمهشب به پایان رسید، به خانه بازگشت. «اگر مانند روزهای قبل بود، برایم غیرممکن میبود که خودم را تا این حد طولانی سرپا نگهدارم. شگفتزده بودم که ذهنم چقدر هشیار است، دیدم چقدر واضح است و گوشهایم چقدر تیزند. احساس آرامش و پرانرژی بودن داشتم- احساسی که برای بیش از 10 سال آن را فراموش کرده بودم!»
در طول کلاسهای چهارم و پنجم، دردِ معدهاش که اخیراً خونریزی کرده بود و درد ناشی از زخم روده، التهاب معده کوچک، سنگهای دستگاه ادراری و غیره همگی ازبین رفتند. او گفت: «احساس میکردم در تمام مدت روز خوشه گرمی از انرژی مرا احاطه کرده و گرم و راحت هستم.»
پس از اینکه کلاس روز نهم به پایان رسید، وانگ ژییوآن دوباره و دوباره به سخنرانیهای ضبطشدۀ فای استاد گوش داد. درحال قدم زدن و غذا خوردن به آنها گوش میداد و حتی گاهی در رؤیاهایش تمرینات را انجام میداد. بعداً شروع کرد تا هر روز یک سخنرانی از جوآن فالون را بخواند و گاهی 2 یا 3 سخنرانی را در روز میخواند. او گفت: «وقتی برای هفتمین بار این کتاب را خواندم، چیزی شگفتانگیز برایم اتفاق افتاد. هر بار جوآن فالون را باز میکردم، از صفحات نوری قرمز میتابید و درحالی که کتاب را میخواندم، این نور قرمزتر و قرمزتر میشد. رنگش شبیه زغالهای داغ قرمز بود و گاهی کلمات، خودشان با نوری طلائی میدرخشیدند! به این درک رسیدم که جوآن فالون واقعاً کتابی آسمانی است.»
در عرض 3 ماه بعد از اینکه آقای وانگ ژییوآن تزکیه فالون گونگ را آغاز کرد، نه تنها تمام علائم بیماریاش ناپدید شدند، بلکه دوباره وزن قبلی خود را نیز بهدست آورد و حتی وزنش بیشتر از قبل از بیماریاش شد. انرژی و حافظهاش برگشتند و کشش، آتروفی و ضعف عضلانیاش همگی ازبین رفتند. سطح هموگلوبینش به حالت عادی بازگشت. از دیدگاه پزشکی، سلولهای قرمز خون طول عمری تقریباً بهاندازه 120 روز دارند. اینکه سطح هموگلوبین او در عرض فقط 90 روز به حالت عادی بازگشت، تقریباً یک معجزه بود.
وانگ ژییوآن بعداً به سر کارش در بیمارستان عمومی ماساچوست رفت. معاینه جسمی برای استخدام جدید نشان داد که او کاملاً بهبود یافته است! او مملو از انرژی بود و فقط 5 ساعت در روز میخوابید. در مقایسه، قبل از بهبودش او بعد از 12 ساعت خواب هنوز احساس گیجی داشت. وقتی گزارشگر بوستون گلوب برای مصاحبه نزد او آمد، نتوانست آنچه را که میبیند، باور کند: «آقای وانگ ژییوآن را درحالی دیدم که آهسته میدوید!» او پس از اینکه تزکیه در فالون دافا را آغاز کرد، دنیای جدیدی مملو از انرژی و سرزندگی به رویش گشوده شد.
وانگ ژییوآن تجربیات و درکهایش را در کنفرانس تبادل تجربه تزکیه فالون دافا بهاشتراک میگذارد.
آقای وانگ در سال 1998 بهبود یافت. وانگ ژییوآن بهعنوان یک متخصص در حوزه پزشکی، براساس بهبود معجزهآسای خود، با احساسی عمیق گفت: «این چیزی است که علم تجربی کنونی نمیتواند آن را توضیح دهد، زیرا فالون دافا علمی فوقطبیعی است. آن شبیه هر کشف علمی جدیدی است. در ابتدا، مردم این کشف جدید را درک نمیکنند، اما بهموقع یادمیگیرند که آن را بپذیرند. احتمالاً درک فالون گونگ از سوی مردم نیز همین روند را طی میکند.»
وانگ ژییوآن ازطریق تزکیه در فالون گونگ، به این درک رسید که فکر بشری و بدن مادی باهم درارتباط هستند. بدن بشری بهطور طبیعی در هماهنگی با طبیعت است و این توانایی را دارد تا در برابر عناصر سخت محیط بیرونی مقاومت کند.
جامعه بشریِ مدرن افکار مردم را پیچیدهتر و پیچیدهتر ساخته است. وقتی افکار مردم دیگر پاک نیستند، مکانیزمهای طبیعی بدنشان مورد مداخله قرار گرفته و دچار عدم تعادل میشوند. سپس آنها بیمار میشوند. تزکیه دافا میتواند مکانیزمهای بدنهای بشری را اصلاح کند و میتواند آنها را به شرایط نرمال برگرداند یا حتی شرایطشان را بهتر کند.
«فالون دافا یک راه عالی تزکیه است. آن به مردم میآموزد که بنیادیترین اصول جهان، حقیقت، نیکخواهی، بردباری هستند. آن همچنین به مردم میآموزد که خوب و مهربان باشند. آن برای خود شخص و برای سایرین خوب است که حقیقت را بگویند، با سایرین مهربان باشند، ملاحظه سایرین را بکنند و با سختیها و مشکلات با بردباری برخورد کنند.»
«سلامت فیزیکی مردم کاملاً در ارتباط با وضعیت ذهنی و روحیشان است. یک شخص مهربان، درستکار و خوشبین که ذهنی باز دارد حقیقتاً از سلامت جسمی و روحی برخوردار است. دافا هم بدن فیزیکی و هم ذهن فرد را تزکیه میکند و به شخص اجازه میدهد تا به سلامت جسمی و عقاید و ایدههای عالی دست یابد، شخصی حقیقتاً خوب شود و حتی تواناییهای فوق طبیعی بهدست آورد.»
در میان تمرینکنندگان فالون گونگ بهبود معجزهآسای آقای وانگ ژییوآن فقط یک نمونه از این موارد نیست. افراد بیشماری با سابقههای نژادی و قومی مختلف و با بیماریهای لاعلاج پس از آغاز این تزکیه، به تولد دوباره جسم و ذهن و روح خود دست یافتند.
در اوایل سپتامبر 1998، اداره کل ورزش کشورِ چین مطالعهای اجمالی روی تمرینکنندگان فالون گونگ در چانگچون انجام داد. در میان 12553 تمرینکننده فالون گونگ، 75.5% آنها بهطور کامل یا به بهبودی اولیهای دست یافتند؛ 20.4% وضعیت سلامتشان بهتر شد. نرخ تأثیرگذاری تزکیه فالون گونگ بر شفا و رشد سلامتی به 97.9% رسید. تمرین کردن فالون گونگ بیش از 21 میلیون یوآن از هزینههای پزشکی سالانه را کاهش داد. متوسط پسانداز هر شخص در سال، درخصوص این موضوع، بیش از 1700 یوآن بود.
برای نمونههای بیشتر درخصوص بهبودی تمرینکنندگان از بیماریهای کشنده، لطفاً به زندگی و امیدی دوباره در مجموعه کتابهای مینگهویی http://en.minghui.org/html/articles/2011/3/23/123975.html مراجعه کنید.*****
فالون گونگ (فالون دافا) یک تمرین پیشرفته تزکیه شخصی است که آقای لی هنگجی آن را در سال 1999 به عموم معرفی کردند. اصول راهنمای این تمرین حقیقت، نیکخواهی، بردباری هستند. امروزه بیش از یکصد میلیون نفر این راه بزرگ را تمرین میکنند. فالون گونگ درحالی که مردم را به سوی سطوح بالا ارتقاء میدهد، نقش بهطور قابلملاحظه مثبتی را در ثبات جامعه و رشد سلامتی و استانداردهای اخلاقی مردم ایفاء کرده است.
در 2 ژوئیه 1999 حزب کمونیست چین کمپین آزار و شکنجه این تمرین را آغاز کرد تا فالون گونگ را ریشهکن کند. این آزار و شکنجه نه تنها بر تمرینکنندگان فالون گونگ تأثیر گذاشته، بلکه سعی بر نابودی اصول اخلاقی و ارزشهای معنوی همه مردم نیز داشته است. تمرینکنندگان فالون گونگ با روشنگری حقیقت در سراسر جهان سعی کردهاند این آزار و شکنجه را متوقف کنند.