(Minghui.org) در موقعیتهای شغلی قبلیام، برای همکارانم حقیقت را روشن و به آنها کمک میکردم که از حزب کمونیست چین (ح.ک.چ) خارج شوند. رئیسم از واکنشهای حزب میترسید، بنابراین مرا به شیف دوم منتقل کرد. باور دارم آنچه را که استاد برایم نظم و ترتیب دادهاند بهترین است. بنابراین من صرفاً فا را بیشتر مطالعه میکردم.
استاد بیان کردند:
«فا میتواند تمام وابستگیها را درهم شکند، فا میتواند تمام شیطانها را منهدم کند، فا میتواند تمام دروغها را متلاشی کند و فا میتواند افکار درست را نیرومند کند.» («مداخله را دور کنید» از نکات اصلی برای پیشرفت بیشتر 2)
هر روز، معمولاً یک سخنرانی از جوآن فالون را مطالعه میکنم و وقتی فرصت بیشتری داشته باشم هنگیین، نکاتاصلی برای پیشرفت بیشتر و سایر سخنرانیها را نیز میخوانم. درصورتی میتوانم تمرکز کنم که فا را مطالعه کرده و تمرینهای روزانه را انجام داده باشم، وقتیکه با مردم درباره فالون دافا و آزار و شکنجه صحبت میکنم، صحبتهایم بسیار تأثیرگذار است.
گرچه به بسیاری از همکارانم کمک کردهام که از حزب خارج شوند، اما کار سادهای نیست که به رهبران اصلی حزب کمک کرد که درک کنند دافا چقدر خوب است. روزی، فرصتی به من داده شد: کامپیوتر دبیر حزب دچار مشکلات فنی شد و از من کمک خواست. استاد به من خرد دادند و به آسانی توانستم آن مشکل فنی را برطرف کنم و از این فرصت استفاده کردم تا به او کمک کنم که حقیقت را درباره دافا درک کند و او را به خروج از ح.ک.چ تشویق کردم.
شروع به صحبت درباره چیزهای شگفتانگیزی کردم که از زمان انجام تمرینفالون گونگ در سال 2008 تجربه کردهام. آنگاه، توضیح دادم که آزار و شکنجه علیه تمرینکنندگان تا چه حد غیرمنطقی است و چقدر حزب فاسد است. ما درباره اینکه افراد بسیاری از حزب عصبانی هستند، بحث کردیم. به او گفتم اگر از حزب خارج شوی، در تغییرات آتی که در چین روی خواهد داد، در امان خواهی بود و آسودگی ذهنیات تضمین خواهد شد. دبیر حزب با دقت به صحبتهایم گوش کرد و وقتی دوباره از او سؤال کردم، موافقت کرد از ح.ک.چ خارج شود.
علناً از ح.ک.چ خارج شدم
سالها است که در هیچیک از فعالیتهای ح.ک.چ شرکت نکردهام. اما، هنوز حق عضویتم را بهدلیل وابستگیهایم به ترس و حفظ آبرو پرداخت میکنم. در سال 2016 پس از مطالعه مقالات متعدد تبادل تجربه تمرینکنندگان درباره این مطلب، دریافتم که حمایت مالی از ح.ک.چ را باید متوقف کنم و حق عضویتم را نپردازم.
اخیراً، ح.ک.چ یک برنامه ملی برای پیدا کردن اعضای سابق، بهمنظور تقویت و توسعه عضویتش را شروع کرد. به همه گفته شده که این فرم را پر کنند که شامل اعضای بازنشسته حزب نیز میشود. احساس میکردم تحت فشار قرار گرفتم و نگران بودم که اگر فرم را پر نکنم، رؤسایم مجازات شوند.
استاد برای تمرینکننده دیگری نظم و ترتیبی دادند تا مرا تشویق کند. با او درباره نگرانیهایم صحبت کردم. او به من کمک کرد که موقعیت را تجزیه و تحلیل کنم و پس از اینکه با استفاده از اصول فا درباره آن فکر کردم، مصمم شدم با حزب همکاری نکنم. او به من یادآوری کرد که به استاد و فا باور داشته باشم و اینکه استاد از این مسئله مراقبت خواهند کرد.
تشویق او کمک کرد که افکار درستم را تقویت کنم. طی چند روز، چند تن از رهبران حزب نزد من آمدند تا: «صحبتی داشته باشند» و مرا تهدید کردند که از کارم و آینده فرزندانم بهعنوان اهرم فشار استفاده خواهند کرد. افکارم را درست نگهداشتم و فرم را پر نکردم.
بهطور استواری باور دارم که استاد حرف آخر را درباره این موضوع بیان کردند:
«[اگر] افکار مریدان به اندازه کافی درست باشد
استاد نیروی آسمانی را برمیگرداند»
(«پیوند استاد و مرید» ازهنگیین 2)
سرانجام، دست از تهدید برداشتند.
اخیراً، حزب شروع به جمعآوری حق عضویت در سراسر کشور کرده است و آنها دوباره با من صحبت کردند. شینشینگم را حفظ کردم و مصرانه نمیخواستم حق عضویت را پرداخت کنم. بعد از تلاش بسیار، آنها دیگر بهدنبال من نیامدند.
در محل کار، افراد بسیاری ماجرایم را شنیدند. آنها گفتند من اولین کارمندی هستم که علناً از ح.ک.چ خارج شدم و از پرداخت حقعضویت خودداری کردم. آنها گفتند که فکر میکردند من مجازات میشوم، زیرا کاری را که انجام دادهام، در گذشته غیرممکن بهنظر میرسید. اما، تحت حمایت استاد، این وضعیت بهطور مسالمتآمیزی حل و فصل شد. فقط این نبود، بلکه کارفرمایم جایزه «کارمند برجسته» را نیز به من داد.