(Minghui.org) من و تمرینکنندهای دیگر برنامهریزی کردیم تا در ساعت 2 بعدازظهر رور شنبه، 18 مارس 2017، هنرهای نمایشی شن یون را در کِنتیکِت ببینیم. اما وقتی روز جمعه پیشبینی هواشناسی را بررسی کردم، متوجه شدم که بین ساعت 9 صبح تا 6 بعدازظهر، احتمال بارش برف 50 درصد است. فکر کردم که امکان دارد این هوا مانع حضور تعداد بسیاری از افراد در نمایش شود.
ازآنجاکه روز جمعه سرِ کار نبودم، تصمیم گرفتم هر یک ساعت افکار درست بفرستم. از طریق چشم آسمانیام ریسمان سبزی را در آسمان بالای سالن تئاتر دیدم، که باعث شد فکر کنم قبل از نمایش باید به سالن تئاتر برویم و افکار درست بفرستیم.
همچنین در مسیر کنتیکت برف و فالونهایی دیدم. در بالای سالن تئاتر، نام خانوادگی تمرینکنندهای را همراه با یک فالون دیدم که قرار بود با او به دیدن نمایش بروم. فوراً با آن تمرینکننده تماس گرفتم و گفتم: «مأموریتمان فردا پاکسازی اهریمن است که تلاش میکند مردم را از رفتن به نمایش بازدارد. باید از مردم محافظت کرده و کمک کنیم در نمایش حضور یابند.»
همچنین گفتم که میتوانم عوامل اهریمنی را در بُعدهایی که برای من تعیین شدند ازبین ببرم و نمیتوانم در سایر بُعدها نیز همان کار را انجام دهم. موافقت کردیم رأس هر ساعت افکار درست بفرستیم و هوای روز بعد را پاکسازی کنیم.
استاد برای موجودات ذیشعور تحمل میکنند
وقتی ساعت 4 صبح بیدار شدم، پیشبینی هوا تغییر نکرده بود. تصمیم گرفتم مدیتیشن کرده و پس از آن هوا را پاکسازی کنم.
چشم آسمانیام به من نشان داد که استاد با آتش بزرگی احاطه شده بودند. با دیدن استاد که برای ما بسیار تحمل میکردند، اندوهگین شدم. یک هفته قبل، دیدم که استاد با «بمب هستهای» اهریمن ضربه خوردند. باوجودیکه استاد صحنه را با مادهای سفید مسدود کردند، هنوز میدیدم که خونریزی داشتند. از دیدن زخم و جراحت وحشتناک استاد شوکه شده بودم. پس از خاتمه مدیتیشن، پیشبینی هوا بهتر شد. بین ساعت 9 تا 10 صبح ، برف سبکی پیشبینی شد. شروع به گریه کردم، میدانستم که استاد آتش را متحمل شدند تا افراد بسیاری بتوانند در نمایش شن یون شرکت کنند. میدانستم چیزی را که دیده بودم، فقط نوک کوه یخی بود.
ساعت 10 صبح به کنتیکت رفتم. باوجود پیشبینی بارش برف برای نیویورک، در جاده با برف یا باران مواجه نشدیم. وارد کنتیکت که شدیم هوا حتی بهتر بود. تا پایان نمایش در ساعت ۴:۳۰ بعدازظهر، هوا آفتابی باقی ماند. وقتی بعد از 6 بعدازظهر به نیویورک بازگشتیم، آنجا باران نمنم میبارید.
استاد مداخله را پاک میکنند
نمایش موفقیت بزرگی کسب کرد و سالن تئاتر مملو از جمعیت بود. بهخاطر تماشاچیان خیلی خوشحال بودم. آنها نمیدانستند که استاد بهمنظور نجاتشان چقدر فشار تحمل کردند. قلبم بهخاطر نیکخواهی بیش ازحد استاد به درد آمد. احساس شرمندگی میکردم که وظیفهمان را بهخوبی انجام ندادیم و استاد را ناامید کردیم.
ساعت 10 شب پیامی از سوی تمرینکنندهای دریافت کردم. در 24 مارس 2017، شهر مکزیکو یک ساعت قبل از شروع نمایش شن یون، برق قطع شده بود. فوراً شروع به فرستادن افکار درست کردم. میدانستم استاد اجازه نمیدهند که نیروهای کهن مرتکب چنین جرمی شوند. کاملاً مطمئن بودم که این مداخله بهزودی پاک میشود. مدت کوتاهی پس از آن، پیام دیگری دریافت کردم که برق وصل شده بود.
اگرچه میتوانم چیزهای کمی را ببینم، هر بار که استاد را میبینم برای مردم تحمل میکنند، شوکه میشوم و عمیقاً تحت تأثیر قرار میگیرم. همچنین احساس خوشبختی بسیار زیادی میکنم که میتوانم در نجات مردم به استاد کمک کنم. هیچ نمیدانم که چه مدت بیشتری میتوانم به این کار ادامه دهم. حتی جرأت نمیکنم درباره آن فکر کنم. هرگز نمیتوانم لیاقت و شایستگی نیکخواهی استاد را داشته باشم.