(Minghui.org) ادامه قسمت اول
3. ملحق شدن به اپک تایمز انگلیسی در تورنتو
در اواخر سال 2014، بهعنوان کارمندی تماموقت به اپک تایمز انگلیسی در تورنتو ملحق شدم.
قبل از شروع این کار جدید، اولین تلاشم برای همکاری با این پروژه این بود که در ترجمه مقالات از انگلیسی به زبان اسپانیایی، برای لا گرن اِپُکا، سایت اسپانیاییزبان اپک تایمز، کمک کنم.
در آن زمان خوب عمل نمیکردم، زیرا در کارم ثابتقدم نبودم و بعد از چند ماه از آن کار بیرون آمدم.
احتمالاً دلیلش این بود که درک محدودی درباره معنای «نجات مردم» داشتم. اگرچه آموزشهای استاد را دنبال و سعی میکردم در پروژههای روشنگری حقیقت کمک کنم، اما مفهوم «نجات مردم» برایم خیلی خیلی «انتزاعی» بود و حتی حالا هم همینطور است.
با وجود این، به تلاشم برای کمک کردن ادامه دادم؛ تلاشی که بیشتر از هر چیز دیگری بهخاطر باورم به استاد بود و سعی میکردم با نسخه محلی این روزنامه همکاری کنم.
سرانجام با چند نفر صحبت کردم و این مکالمات منجر به پیشنهاد کاری تماموقت شد.
خوشحال بودم، زیرا واقعاً میخواستم کمک کنم، اما بلافاصله پس از استخدام، اولین آزمایش بزرگم اتفاق افتاد: وابستگی به پول.
کار برای یک رسانه یا پروژه روشنگری حقیقت، فرصت ارزشمندی است تا یک تمرینکننده خودش را تزکیه کند و استاد را در این دوره مهم یاری دهد. وقتی از دیدگاه تزکیه به چیزها نگاه میکنید، هیچ فرصت دیگری در دنیای عادی وجود ندارد که بتواند با این فرصتها مقایسه شود.
اما کار برای یک پروژه رسانهای دافا، میتواند بهمعنای دریافت حقوق نیز باشد که مشابه حقوق شغلی عادی نیست.
دلایل زیادی برای آن وجود دارد. احتمالاً یک دلیلش این است که پیچیدگی صنعت و وضعیت توسعه پروژههای ما به این معنا است که از نظر مالی همیشه در مضیقه هستیم. اما آن به مسائل تزکیهای خود ما نیز ارتباط دارد تا ببینیم آیا میتوانیم پشتکار داشته باشیم و با وجود محدودیتهای مالی، به پیشرفتمان ادامه دهیم.
من سابقه حرفهای در کارم داشتم و به برخی موفقیتهای شغلی دست یافته بودم، بنابراین انگیزهها و اهداف حرفهای خودم را داشتم. علاوه بر آن، شریک زندگیام شگفتانگیز است، اما فالون گونگ را تمرین نمیکند. آنچه بهدست میآوردم، دقیقاً چیزی نبود که انتظار داشتم یا مطابق با اهداف بالایم نبود، بنابراین فکر میکردم با توجه به انگیزهها و سابقه حرفهایام، آن برای سبک زندگیام کافی نیست.
بنابراین در طول این دوره، با مشکل پول و درآمد روبرو بودهام و آن گاهی بر انگیزهام تأثیر گذاشته است، اما همزمان هر بار که درباره این وضعیت فکر میکنم، میدانم که آن موضوعی مربوط به خود من است نه مربوط به پروژه.
آن موضوعی مربوط به وضعیت تزکیهام است، اینکه چطور عمل میکنم و چطور رابطه بین تمرینکننده بودن و داشتن یک زندگی عادی را اداره و بین آنها تعادل برقرار میکنم.
بهدرک من، خودم مسئول ایجاد شرایطی هستم که این امکان را فراهم میکند تا وقتم را به کار در یک پروژه رسانه اختصاص دهم. بنابراین وقتی احساس میکنم چیزی اشتباه است، به درون نگاه میکنم، وضعیت را بازنگری میکنم و سعی میکنم بر آن اساس موقعیت را اصلاح کنم.
درک اصلیام درباره این وضعیت این است که اگر واقعاً براساس استانداردهای فا تزکیه کنم، نباید درباره پول نگران باشم. استاد از ما مراقبت خواهند کرد، استاد مسیر رابرایمان نظموترتیب خواهند داد.
برای نمونه، وقتی پیشنهاد ملحق شدن به اپک تایمز را پذیرفتم، وضعیت مالی در خانهمان چندان خوب نبود.
شغل قبلیمان را ازدست داده بودیم و سعی داشتیم دوباره واردِ بازار کار در کانادا شویم.
بهعنوان تأمینکننده اصلی پول در منزل، طبیعتاً درباره موضوع پول نگران بودم. نگران بودم که پولمان کافی نیست و نگران این بودم که همسرم گله کند چرا دنبال یک شغل عادی بهتر نرفتهام و غیره. تغییری را تجربه میکردیم، وضعیت پیچیده بود و او نیز به دنبال شغلی تخصصی بود.
بنابراین با وجود این واقعیت که هنوز میتوانستیم صورتحسابهای خود را پرداخت کنیم، درآمدمان بسیار کم بود و نمیدانستم که آیا میتوانم برای مدت زیادی این وضعیت را حفظ کنم یا نه.
با وجود این نگرانی، شروع کردم تا بهتر تزکیه کنم، کوشاتر باشم و چند هفته بعد، معجزهای اتفاق افتاد.
همسرم شغل تخصصی خوبی پیدا کرد. برای یک مهاجر که هنوز درحال بهبود مهارتهای ارتباطی خود است، پیدا کردن چنین شغلهایی معمولاً سخت است، اما او توانست آن را بهدست آورد. آن شغلی سطحبالا نبود، اما درآمد و مزایای خوبی داشت، بنابراین توانستیم بین دخل و خرجمان تعادل بهتری برقرار کنیم.
این سبب شد که به ثباتی در وضعیت مادیمان برسیم. همسرم از کارم در این رسانه حمایت کرده است و برای دو سال و نیم گذشته، در این زمینه ثبات داشتهایم.
واقعاً از استاد متشکرم که در طول این مسیر کمکم کردند.
همچنین قدردان همسرم هستم که اگرچه تمرینکننده نیست، اما بدون اینکه فشار خیلی زیادی بر من بیاورد تا اهداف بالاتری را برگزینم یا شغلی عادی پیدا کنم، از کارم در رسانه حمایت کرده است.
این آسان نبوده، اما من قادر بودهام که تاکنون کارها را بهدرستی اداره کنم. میدانم آزمایشهایی که با آنها روبرو میشویم، سبب میشوند رشد کنیم و استاندارد خود را بالا ببریم.
همچنین با چیزهای عادی دیگری، با امیال عادی، نیز تحت آزمون قرار میگیرم. برای نمونه نیاز به اثبات خودم و اینکه موفق شوم، آبرویم را حفظ کنم و احساسات. در زمانی دیگر به آن مسائل خواهم پرداخت.
قبل از اتمام این تبادل تجربه، مایلم دو درک اساسیام را با شما بهاشتراک بگذارم که واقعاً به من کمک کردهاند تا تزکیه را بهتر درک و بر آن تمرکز کنم.
استاد در کتاب بیان میکنند که دو دلیل برای رشد نکردن گونگ وجود دارد.
یکی تزکیه نکردن شینشینگ است و دیگری عدم آگاهی به فای سطوح بالا.
ما قبلاً فا برای تزکیه به سطوح بالا را کسب کرده و بنابراین نیمی از معادله را حل کردهایم.
اما در سخنرانی اول، استاد به چیز خاصی درخصوص تزکیه شینشینگ اشاره میکنند:
«هر جنبه از شینشینگتان را باید ارتقاء دهید تا واقعاً رشد کنید. این یک عامل کلیدی در رشد توان گونگ است.» (جوآن فالون)
توجه کنید که استاد بیان میکنند: «هرجنبه» نه فقط: «جنبههایی که انتخاب میکنم تا آنها را رشد دهم.»
بهدرک من، باید «تمام» جنبههای شینشینگ خود را رشد دهیم، به این معنا که در هر جنبهای از زندگی باید با خودمان سختگیر باشیم. اگر بتوانیم اینگونه عمل کنیم، رشدمان سریعتر و استوارتر خواهد بود.
دومین درکم به معنای واقعی تزکیه و معنای «رسیدن به کمال» مربوط است.
استاد بیان کردند:
«فقط هنگامی میتوانید آن را "تزکیه" بنامید که شخص میخواهد تزکیه کند، مایل است به کمال برسد و همزمان اعمال مربوط به تزکیه را انجام میدهد.» (آموزش فا در کنفرانس فا در استرالیا)
این سخنان تأثیر عمیقی بر من داشتند.
آیا واقعاً درباره کمال و معنای آن آگاه هستم؟ آیا واقعاً اعمال مربوط به تزکیه را انجام میدهم؟ یا فقط کتاب را میخوانم و تمرینات را انجام میدهم، اما آنطور که باید عمل نمیکنم؟
به عنوان یک تمرینکننده سعی میکنم همواره این را در ذهنم داشته باشم. انجام سه کار، همچنین جذب کردن فا و بهکار بردن آن در زندگی خود مسیرِ مطمئن برای دستیابی به کمال و عمل به مأموریتمان است.
از استاد سپاسگزارم. از شما همتمرینکنندگان سپاسگزارم. لطفاً به هر چیز نادرستی اشاره کنید.
(ارائه شده در کنفرانس تبادل تجربه فالون دافای کانادا، 2017)