(Minghui.org) (ادامه قسمت اول)
درسهایی که در یک کنفرانس تبادل تجربه آموختم
در یک کنفرانس تبادل تجربه محلی شرکت کرده بودم که یکی از تمرینکنندگان منطقهمان را در آنجا دیدم. او گفت: «اگرچه هر روز به بیش از 20 نفر کمک میکنی تا از حزب خارج شوند، اما اگر خودت را تزکیه نکنی، فقط فردی عادی هستی که کارهای دافا را انجام میدهد.»
حرفهایش بلافاصله مرا ناراحت کرد. احساس کردم که خیلی مورد بیانصافی قرار گرفتهام.
به گریه افتادم و گفتم: «بنابراین اینکه هر روز بیرون میروم و به بیش از 20 نفر کمک میکنم تا از حزب خارج شوند، واقعاً هیچ اهمیتی ندارد؟ تمام کار و تلاش سختم بیارزش و وقت تلف کردن است؟ آیا این واقعاً خیلی اشتباه است که هر روز به 20 نفر کمک میکنم از حزب خارج شوند؟»
استاد بیان کردند:
«بسیاری از خدایان در گوشم نجوا میکنند، "مریدان دافای شما تحمل این را ندارند که کسی از آنها انتقاد کند. فقط با یک کلمه منفجر میشوند. اگر سایرین اجازه نداشته باشند از آنها انتقاد کنند آیا میتواند عملی باشد؟ چگونه قرار است تزکیه کنند اگر نتوانند انتقاد را بپذیرند؟ این چه نوعی از تزکیهکننده بهحساب میآید؟"و چیزهای مشابهی به این مضمون. میتوانستم قبلاً بگویم که بسیاری از شکلهای مداخله وجود داشت، و اینکه وقتی با آزار و شکنجه مواجه شدید هنوز درخصوص کارهایی که باید انجام دهید بهبلوغ نرسیده بودید. بنابراین، برای اینکه بگذاریم با کارهای مرتبط با اعتباربخشی به فا و نجات موجودات ذیشعور بهخوبی عمل کنید، در تمام مدت درباره این جنبه از فا صحبت نکردم و وقتی با شما صحبت میکردم هرگز بر این موضوع تأکید نکردم. اما این حالا چیزی بسیار آشکار و برجسته است، و این چیزی است که باید به آن توجه کنید. درحالی که تزکیهکننده هستید همگی از این اصل آگاه هستید "وقتی ضربه میخورید با ضربه پاسخ ندهید، وقتی توهین میشوید جواب آن را ندهید،" و اینکه وقتی یک تزکیهکننده واقعاً شکلهایی از ضرر و زیان را تجربه میکند بهسادگی با خنده آن را پشتسر میگذارد. این حالتی است که باید داشته باشید، و این چیزی است که باید به آن برسید، چراکه شما افراد عادی نیستید و بهدنبال این هستید که از وضعیت آنها بالاتر بروید. باید برای خود استانداردهای بالایی قائل شوید، نه آن استانداردهای مربوط به مردم عادی. بنابراین باید به چیزی که توصیف کردم برسید.» («آموزش فای ارائه شده در منهتن»)
در آن لحظه، نتوانستم آرام باشم و مطابق آنچه استاد از ما میخواهند، عمل کنم.
آن تمرینکننده دستپاچه شد و گفت: «منظورم آن نبود. درباره تو صحبت نمیکردم. درباره کاری که میکنی، هیچ نظری ندارم. فقط بهطور کلی و درباره تجربهام صحبت میکردم.»
آن کنفرانس بهخاطر واکنش افراطی من ادامه نیافت و همه آنجا را ترک کردند.
سخنان استاد بهیادم آمد:
«اگر از عهده این برآیید که مسائل را بهآرامی اداره کنید بدون توجه به اینکه ممکن است چقدر احساس کنید با شما بیانصافی شده است، اگر بتوانید تحتتأثیرقرارنگرفته باقی بمانید و سعی نکنید برای خودتان نوعی عذر و بهانه درست کنید، آنگاه درخصوص بسیاری از چیزها حتی نیازی نخواهید داشت که جروبحث کنید. این بدین دلیل است که در مسیر تزکیهتان هیچ چیزی تصادفی نیست. بنابراین، وقتی در بحث داغی میافتید و آن چیزهایی را در شما تحریک میکند، یا درخصوص چیزی درگیر تضادی میشوید که علایق حیاتی شما را نگران میکند، شاید عوامل پشت آن توسط استاد آنجا گذاشته شد. شاید فقط وقتی رنجیده و ناراحت میشوید که کسی چیزی بگوید که واقعاً شما را برانگیخته کند یا به نکته دردآور شما اشاره کند. و شاید آن شخص واقعاً به ناحق با شما رفتار کرده باشد. اما، آن کلمات ضرورتاً توسط آن شخص گفته نشده باشد. شاید آنها توسط من گفته شدند. (همه میخندند) میخواهم ببینم در آن زمان چگونه مسائل را اداره میکنید. وقتی با آن شخص شدیداً مشاجره میکنید، درواقع معادل این است که با من شدیداً مشاجره میکنید.» («آموزش فای ارائه شده در منهتن»)
وقتی به منزل رسیدم، آرام شدم و به درون نگاه کردم. فکر کردم: «در تمام این سالها واقعاً خودم را بهخوبی تزکیه نکردهام.»
من و شوهرم هر دو تمرینکننده هستیم و رابطه نسبتاً هماهنگی داریم. مانند یک تیم، هر کاری را با همدیگر انجام میدهیم، بدون اینکه از سایر تمرینکنندگان کمک بگیریم. ازاینرو تضادهای شخصی بسیار کمی دارم که بتوانند به رشدم کمک کنند.
متوجه شدم که تعداد زیادی از عقاید و تصورات بشری و وابستگیهایم شامل ذهنیت خودنمایی، رقابتجویی، شوق و اشتیاق بیشازحد و وابستگی به شهرت ظاهر شدهاند. در مواجهه با آن تمرینکننده، خودنمایی کردم و خوشحال بودم که میتوانم به او بگویم هر روز دستکم به 20 نفر کمک میکنم تا از حزب خارج شوند. اما وقتی آن تمرینکننده در کنفرانس به نقاط ضعفم اشاره کرد، اجازه دادم عقاید و تصورات بشریام بر من غلبه کنند.
استاد در جوآن فالون بیان کردند:
«بعضی از افراد وقتی در زندگی روزانهشان کمی موقعیت یا ثروت بهدست میآورند به خود میبالند و خودنمایی میکنند، "من فردی هستم که باعث میشود چیزها اتفاق بیفتد، این همیشه من هستم."» («ذهنیت خودنمایی» از جوآن فالون)
این استاد هستند که همه چیز را انجام دادهاند. وقتی فخرفروشی میکردم، آیا از آنچه استاد انجام دادهاند، کسب اعتبار نمیکردم؟ تمام کاری که انجام میدادم، این بود که بیرون بروم و با مردم صحبت کنم. استاد دیدند که وقتی در آن مسیر به پایین سقوط میکردم، چقدر برایم خطرناک است و از طریق سخنان آن تمرینکننده، درست بهموقع مرا آگاه کردند.
تزکیه حقیقت
اخیراً اتفاقی رخ داد که واقعاً مرا تحت تأثیر قرار داد و در زمینه تزکیه کردن حقیقت خیلی به من کمک کرد.
به تمرینکنندهای محلی کمک میکردم تا اعلامیههای خروج از حزب و سازمانهای وابسته به آن را برای انتشار در وبسایت اپک تایمز آماده کند. دو نفر که از حزب خارج شده بودند، دقیقاً از یک نام مستعار استفاده کرده بودند. آن تمرینکننده برای ایجاد تمایز بین نام مستعار این دو نفر، این کار را کرد: از حرف متفاوتی با تلفظ یکسان برای جایگزین کردن یک حرف در یکی از آن نامها استفاده کرد.
زمان آماده کردن اعلامیهها، بدون اینکه زیاد فکر کنم، از آن حرفی که آن تمرینکننده انتخاب کرده بود، استفاده کردم.
اما مدت کوتاهی پس از ارائه آن به اپک تایمز، ایمیلی از سردبیر دریافت کردم که نوشته بود:
«در این لیست، دو نام با تلفظ مشابه اما با حروف مختلف دیده میشوند. آیا افرادی که از حزب خارج شدهاند، میدانند کدام حرف در اسم مستعارشان استفاده شده است؟ اگر نمیدانند، آنگاه ما درست عمل نمیکنیم و آن سبب میشود که این لیست تقلبی بهنظر برسد. آیا ممکن است که یکی از نامها بدون اطلاع صاحب آن نام عوض شده باشد؟ اگر آن فرد موافق نباشد که دقیقاً اسم مستعار خودش در اعلامیهاش استفاده شود، پس الزامات رعایت نشده است. اگر به این صورت باشد، آیا میتوانیم حرف را عوض کنیم و به آنچه در ابتدا بود، برگردانیم (دو نام کاملاً مشابه)؟ یا مایل هستید لیست اصلی را تهیه کنید؟ لطفاً هرچه زودتر به این پیام پاسخ بدهید. سپاسگزارم.»
پاسخ دادم: «سردبیر عزیز، من در تایپ کردن این اعلامیه به تمرینکننده محلی دیگری کمک کردم. ما تحصیلات بالایی نداریم و احتمالاً یک نام مستعار را به افراد مختلف دادهایم. گاهی اگر ندانیم که از چه حروفی در یک نام مستعار استفاده کنیم، احتمالاً حرفی با تلفظ مشترک را نیز جایگزین حرف اصلی میکنیم. اگر بدانم حرفی جایگزین حرف اصلی شده، گاهی آن را به حالت اصلیاش تغییر میدهم. این را یادداشت میکنم و به تمرینکننده دیگر اطلاع میدهم. در آینده نیز به این مسئله دقت خواهم کرد. اما این لیست اصلی است که دراختیار من قرار گرفته است.»
سردبیر در پاسخ سریعاً نوشت: «از پاسخِ شما سپاسگزارم. ما آن حرف را تغییر میدهیم و به حالت قبل برمیگردانیم و این دو اسم را در دو اعلامیه مختلف منتشر میکنیم. لطفاً در چند روز آینده نتیجهها را کنترل کنید و در آینده حروف با تلفظ مشابه را جایگزین هم نکنید. آن باعث تأثیری منفی در اعلامیهها میشود. ما نمیخواهیم هیچ کار نادرستی انجام دهیم.»
رفتار صمیمانه سردبیر واقعاً مرا تحت تأثیر قرار داد. متوجه شدم که او چقدر نسبت به فا و موجودات ذیشعور مسئولانه عمل میکند.
بادقت خودم را بررسی کردم و از خودم پرسیدم: «آیا تو بهطور واقعی خودت را تزکیه کردهای؟»
وقتی مشکلی پیش آمد، بهجای نگاه به درون برای پیدا کردن نقاط ضعفم، اولین کاری که کردم این بود که از قبول مسئولیت طفره رفتم و انگشت اشارهام را به سوی تمرینکننده دیگری گرفتم.
پاسخ سردبیر را به آن تمرینکننده نشان دادم و به او گفتم که دفعه بعد دقت کند. در پاسخم تأکید کرده بودم که ما تحصیلات بالایی نداریم و از آن بهعنوان بهانهای استفاده کرده بودم. من نه متواضع بودم و نه حتی مؤدب. سردبیر گفت: «سپاسگزارم.» اما من حتی از او تشکر هم نکردم. من کار تهیه اعلامیه را جدی نگرفتم و فقط کوشیدم با انجام حداقل، از قبول مسئولیت و انجام کار طفره بروم. این چیزهای کوچک همه بازتابهایی از تأثیر فرهنگ حزب بودند که در من القاء شده بود.
ابتدا وقتی این قسمت از پیام سردبیر را خواندم که نوشته بود: «ما نمیخواهیم هیچ کار نادرستی انجام دهیم،» حتی رنجیدم، زیرا وابستگیام به منیت نمایان شد. اگر خودم را بهخوبی تزکیه نکنم، چطور میتوانم حقیقت را بهخوبی روشن کنم؟
تزکیه موضوعی بسیار جدی است و نمیتواند حتی یک ذره هم انحراف داشته باشد. ما حقیقت، نیکخواهی، بردباری را تزکیه میکنیم. اگر این استانداردها را رعایت نکنیم، آیا هنوز هم تمرینکنندگان دوره اصلاح فا هستیم؟
در پایان مایلم شعر استاد را بهاشتراک بگذارم و امیدوارم همگی بتوانیم در تزکیهمان بهتر عمل کنیم.
«فا را مطالعه کنید، فا را کسب کنید،
بر چگونگی مطالعه و تزکیۀ خود تمرکز کنید،
تکتک کارها را با فا بسنجید،
فقط اینگونه عمل کردن، تزکیۀ واقعی است.»
(«تزکیه راسخ» از هنگ یین 1)
لطفاً به هر مطلب نامناسبی اشاره کنید.