(Minghui.org) از زمان کودکی همواره بیمار بودم و اغلب نمیفهمیدم چرا تا این حد بین مردم تنش وجود دارد و بهمحض اینکه دهانشان را باز میکنند سر یکدیگر فریاد میزنند. من نیز به مرور زمان به این شیوه عادت کردم و چنین رفتاری را در پیش گرفتم.
روزی در توالت کارخانه محل کارم یک جفت گوشواره طلا پیدا کردم و آن را به صاحبش دادم اما او تشکر نکرد. من از این موضوع ناراحت شدم و تصمیم گرفتم دفعه بعد که چیزی پیدا کردم به صاحبش بازنگردانم!
یک ماه بعد یک جفت گوشواره طلای دیگر پیدا کردم اما این بار آن را نگه داشتم. وقتی فهمیدم که آن متعلق به یکی از همکارانم است، چون خجالت کشیدم این موضوع را به او بگویم، حرفی نزدم و گوشواره را نگه داشتم.
خیلی خوشاقبال بودم که در مارس 1996 تمرین فالون دافا را شروع کردم. متوجه شدم که استاد میخواهند رفتارمان مطابق با حقیقت، نیکخواهی، بردباری باشد و استاندارد اخلاقی بالایی را برای خودمان در نظر بگیریم.
وقتی این بخش را در جوآن فالون خواندم:
«شاگردی بود که در یک کارخانهی پارچهبافی در شهری در استان شاندونگ کار میکرد. بعد از اینکه فالون دافا را یاد گرفت، تمرینها را به دیگر همکارانش یاد داد. نتیجه این بود که، کارخانه شکل تازهای به خود گرفت. او عادت داشت که تکههایی از حولهها را از کارخانهی پارچهبافی به خانه ببرد و بقیهی کارمندان نیز همین کار را میکردند. بعد از اینکه تمرین ما را یاد گرفت، نه تنها بردن اجناس به خانه را متوقف کرد، بلکه همۀ چیزهایی را که از کارخانه به خانه برده بود به کارخانه بازگرداند. وقتی دیگران دیدند که او این کار را کرد، آنها نیز بردن چیزها را متوقف کردند. بعضی از کارمندان حتی آنچه را که قبلاً به خانه برده بودند به کارخانه برگرداندند. این وضعیت در تمام کارخانه اتفاق افتاد.» (جوآن فالون)
به فکر آن گوشوارۀ طلا افتادم که نزد خودم نگه داشته بودم. فوراً آنها را به صاحبش بازگرداندم و صمیمانه عذرخواهی کردم و به او گفتم که فالون دافا را تمرین میکنم و استادم از ما خواستهاند شخص خوبی باشیم.
یک بار همگروهیام لو مرتکب اشتباه نسبتاً بزرگی در محل کار شد. اگر چه آن مشکل نتیجۀ اشتباه چندین نفر بود اما او مسئولیت آن را بهعهده گرفت. مدیر به من گفت که لو باید مبلغ 300 یوآن جریمه بپردازد و آن اتفاق هیچ ربطی به من ندارد.
من فکر کردم 300 یوآن مبلغ زیادی برای لو محسوب میشود و این اتفاقی نبوده که من با چنین موقعیتی مواجه شده بودم!
استاد بیان کردند:
«اگر همیشه با دیگران بامحبت و دوستانه باشید، اگر همیشه وقتی کاری انجام میدهید دیگران را درنظر بگیرید، و هرگاه مسائلی با دیگران دارید اول فکر کنید که آیا آنها میتوانند آنرا تحمل کنند یا آیا برای آنها باعث صدمهای نمیشود، آنگاه مشکلی نخواهید داشت. بنابراین وقتی تزکیه میکنید باید از استانداردهای بالا و حتی بالاتری پیروی کنید.» (جوآن فالون)
من یک مرید دافا هستم و همیشه باید اول دیگران را در نظر بگیرم. بنابراین نزد مدیر رفتم و به او گفتم که نیمی از مبلغ جریمه لو را من میپردازم. مدیر خندید و از من خواست تا لو را به دفتر بیاورم.
او در مقابل لو از من پرسید چقدر از جریمه را میخواهم بپردازم. من گفتم نیمی از آن را. مدیر موافقت نکرد و گفت که در آن صورت مقصر مشخص نمیشود. لو سکوت کرد. سپس مدیر گفت که من اگر واقعاً مایل هستم میتوانم 100 دلار کمک کنم. در نهایت کارخانه فقط 50 دلار از جانب من پذیرفت.
میخواهم از استاد و دافا تشکر کنم. از زمانی که تمرین را شروع کردهام خصوصیات شخصیتیام ارتقاء یافته است. حالا دیگران را در اولویت قرار میدهم و بهخاطر مسائل مختلف مجادله نمیکنم. در طول 20 سال گذشته خوشحال و تندرست بودهام. نیازی به رفتن به بیمارستان و مصرف هیچ دارویی نداشتهام. میخواهم همه بدانند که چقدر فالون دافا فوقالعاده است تا آنها هم بتوانند از برکت و آیندهای درخشان برخوردار شوند.