(Minghui.org) شوهر چوننی قبل از بازنشستگی مدیر شرکت بزرگی بود. او درستکار و فرد مهربانی بود که صریح صحبت میکرد و از ابراز عقایدش واهمهای نداشت.
وقتی در سال 1999، رژیم چین سلسله عملیات مبارزه علیه فالون گونگ را آغاز کرد، او میخواست بداند که واقعاً فالون گونگ چیست. شروع به جستجو درباره کتابهای فالون گونگ کرد. مدت زیادی طول کشید، اما درنهایت نسخهای از جوآن فالون را در یک دستفروشی پیدا کرد.
او پس از اتمام خواندن کتاب، به این نتیجه رسید که این کتابی است که مردم را راهنمایی میکند که افراد خوبی باشند. او از حزب کمونیست چین (ح.ک.چ) که تمرینکنندگان فالون گونگ را تحت آزار و شکنجه قرار میداد، متنفر بود. باوجودیکه خودش فالون گونگ را تمرین نمیکرد، این کتاب را گرامی میداشت و آن را در مکان امنی مخفی کرد.
در سال 2004، چوننی بهشدت بیمار و مبتلا به بیماری مزمن انسداد ریه شد. نمیتوانست جلوی سرفه کردن را بگیرد، تنگی نفس داشت و با سرفه خون بالا میآورد. او در عرض دو سال تحت دو عمل جراحی قرار گرفت اما علائمش بهبود چندانی نداشت.
چوننی را قبل از اینکه تحت سومین عمل جراحی قرار گیرد، ملاقات کردم. مزایای فالون گونگ و قدرت شفادهی آن را به او گفتم. شوهرش پس از اینکه این را شنید، یک نسخه جوآن فالون را که سالها قبل نگه داشته بود، پیدا کرد. چوننی شروع به خواندن آن کرد و از آن به بعد فالون گونگ را تمرین کرده است. اصول حقیقت، نیکخواهی، بردباری در قلبش نشست و بیماریاش ناپدید شد.
شوهرش از تمرینش حمایت و در کارهای خانه به او کمک میکرد. وقتی او نوه شش سالهاش را به مطالعه گروهی آورد، عروسش خیلی ناراحت شد. شوهر چوننی به عروسش گفت که فالون گونگ زندگی چوننی را نجات داد و از ایام بیماریاش برایش گفت.
او به عروسش گفت که چوننی بهخاطر وضعیت سلامتی ضعیفش تندخو بود، اما بعد از شروع تمرین فالون گونگ باملاحظه و صبور شده است. هنگامی که بهعنوان یک حسابدار کار میکرد، نه تنها کارش را بهخوبی انجام میداد بلکه در تمیز کردن محل کار نیز کمک میکرد. او به عروسش گفت: «همه در شرکت دنبالش هستند. فالون گونگ او را تغییر داد و همه ما از آن بهره بردهایم.»
شوهر چوننی یک بار یک پوستر اطلاعرسانی فالون گونگ را دید و از سایرین خواست که بروند و نگاهی به آن بیندازند. آن پوستر جزئیات شکایات کیفری علیه جیانگ زمین، دیکتاتور سابق برای راهاندازی آزار و شکنجه فالون گونگ را مطرح میکرد.
اخیراً با چوننی و شوهرش به دنبال خانه جدیدی رفتیم. آنها خانهای پیدا کردند که خیلی آن را دوست داشتند. آن بزرگ و روشن بود، شوهر چوننی به من گفت که میتوانیم در منزل جدیدشان کتابهای فالون گونگ را با همدیگر مطالعه کنیم. او همچنین از من خواست که به او یاد بدهم که از طریق اینترنت بتواند مطالبی را درباره فالون گونگ بخواند.