(Minghui.org) زمانی که برای آخرین بار به دیدن والدینم رفتم، مادرم به من گفت که او و پدرم اخیراً به دیدن یکی از بستگان در بیمارستان رفتهاند. آنها مجبور بودند که مسیر شیبدار باریکی را پیادهروی کنند تا به آنجا برسند و مسیر هیچ نردهای نداشت. پدرم برایش سخت بود که بدون کمک راه برود. مسیر برای مادرم خیلی باریک بود و نمیتوانست در کنار پدرم راه برود و به او کمک کند، بنابراین پدرم مجبور بود که مسیر را چهار دست و پا با دستها و زانوهایش بپیماید.
زمانی که این داستان را شنیدم، قلبم فرو ریخت. این موضوع حتی رنجش بیشتری نسبت به جیانگ زمین رهبر سابق حزب کمونیست چین (ح.ک.چ) در من ایجاد کرد. نه تنها او تمرینکنندگان، گونگ (فالون دافا) را تحت آزار و شکنجه قرار داده، بلکه افراد بسیار زیادی را نیز فریب داده است بهطوریکه از فالون گونگ هراس دارند. اگر پدرم بهطور مشابه فریب نخورده بود، ممکن بود که تمرین فالون گونگ را امتحان میکرد تا وضعیت سلامتیاش بهبود یابد و آن عمل جراحی مهلک را نیاز نداشت که باعث شد فلج شود.
در زیر، تمایل دارم که داستانی درباره خوشبختی و بدبختی خانوادهام را بهاشتراک بگذارم.
سابقه بیماری
در سال 2012 ماشینی مرا نقش بر زمین کرد و باعث شکستگیهای متعدد در ناحیه لگن و ستون فقراتم و چند بریدگی عمیق روی سرم شد که نیاز به بخیه داشت. به مدت سه ماه در بیمارستان بستری شدم.
سپس مجبور شدم که روندی طولانی و دردناک از توانبخشی را پشت سربگذارم تا دوباره پاهای ضعیفم به کار بیفتند. هرجلسه باعث خستگی، سرگیجه و تپش قلبم میشد. اما در نهایت دوباره توانستم راه بروم.
بعد از اینکه از بیمارستان مرخص شدم، متوجه شدم که نمیتوانم بازوی راستم را بیش از 90 درجه بالا ببرم. با گذشت زمان شانهام سفت شد. دچار ضعف و بیحسی در سمت راست بدنم و دوبینی شدم که گاهی اوقات تواناییام برای نوشتن را تحت تأثیر قرار میداد.
در حدود شش ماه طول کشید تا لگن شکستهام خوب شود اما دچار درد در استخوان رانم شدم. به من اطلاع دادند که مفصل توپی دیگر بهدرستی سرجایش نیست و در حال ساییدن استخوان بود و درد بسیار زیادی برایم ایجاد میکرد. دکتر گفت که من در نهایت نیاز به یک لگن جایگزین دارم.
علاوه بر مشکل شانه و بیحسی یک سمت بدنم، مشکل لگنم نیز مرا خیلی افسرده کرده بود.
با گذشته سالها درد در لگنم و همچنین وضعیت سلامتیام بدتر شد. شروع به مصرف دارو کردم و جوش قرمز و خارشداری روی پوستم رشد کرد.
درست زمانی که همه امیدم را ازدست داده بودم، یکی از بستگانم مرا راهنمایی کرد که به وبسایت مینگهویی دسترسی پیدا کنم که آنجا درباره تجربیات تمرینکنندگان فالون گونگ خواندم و اینکه چطور از این تمرین بهرهمند شدهاند. خیلی تحت تأثیر قرار گرفتم و تصمیم گرفتم آن را یادبگیرم.
پایم بعد از تمرین فالون گونگ بهبود مییابد
بعد از چند روز انجام تمرینها، بعدازظهر یک روز را در اطراف چند سالن نمایشگاه در شهر شنژن قدم زدم. زمانی که آن شب به خانه رسیدم، ناگهان متوجه شدم که با وجود راه رفتن برای تمام بعدازظهر اصلاً هیچ دردی در لگنم وجود ندارد.
سپس سعی کردم بازویم را حرکت دهم و متوجه شدم که شانهام هم دیگر تیر نمیکشد. بهدنبال جوشم گشتم، اما اثری از خارش یا پوست قرمز نبود و همه چیز طبیعی بهنظر میرسید. غرق در شادی شدم- انتظار نداشتم که قدرتهای معجزهآسای فالون گونگ اینقدر سریع کار کند! استاد لی هنگجی، بنیانگذار فالون گونگ، مرا از یک زندگی پر از درد و رنج نجات دادند. لبریز از قدردانی نسبت به دافا و استاد لی شدم.
برخی از افراد، از جمله مادرم به تأثیرات قدرت شفادهی فالون گونگ شک داشتند. آنها باور داشتند که بیماریهایم فقط با گذشت زمان بهبود یافتهاند. در حالی که ممکن است این برای یک بیماری اتفاق بیفتد اما هر سه بیماری هم زمان ناپدید شدند! من قویاً باور دارم که استاد لی و قدرتهای معجزهآسای فالون گونگ دلیل پشت بهبودیام هستند.
من بخاطر دارم که در اولین روز از انجام تمرینها، اسهال شدید داشتم و دست راستم بیحس شده بود و خارش داشت. استاد لی در حال کمک به من بودند که بدنم را پاک کنم و احتمالاً در همان زمانها بود که بیماریهایم ناپدید شدند. متوجه آن نشدم چراکه به مدت دو روز در خانه بودم و خیلی راه نرفته بودم، بنابراین متوجه این تغییرات نشده بودم.
معلولیت پدرم پس از عمل جراحی
پدرم بعد از عمل جراحی پایش فلج شد. قبل از آن، او در راه رفتن و دویدن هیچ مشکلی نداشت. تنها مشکل او یک بیحسی گاه به گاه در پایش پس از نشستن برای مدت زمان طولانی بود. دکتر گفت که او دچار تنگی مجرای ستون فقرات شده است و تنها درمان مؤثر جراحی است. ازآنجاکه پای پدرم ناراحتی شدیدی برایش ایجاد نمیکرد و جراحی خطرناک بود، سالها به دنبال درمان نبود.
با این حال همانطور که پا به سن گذاشت، تعادلش بدتر شد و دوبار نزدیک بود بهدلیل بیحسی پایش به زمین سقوط کند. در آن زمان این بیحسی بیشتر برایش اتفاق میافتد و او و خانوادهام نگران بودند که یک روز به زمین بیفتد و متحمل صدمات جدی شود. به پزشک مراجعه کردند و به آنها گفتند که جراحی در حال حاضر یک روال معمول است و خطر زیادی ندارد. پدرم بسیار مشتاق شد که این عمل جراحی را انجام دهد.
بارها سعی کردم او را متقاعد کنم که فالون گونگ را تمرین کند اما او بهدلیل تبلیغات منفیای که شنیده بود یا در اخبار دیده بود، تمایلی نداشت. او در پاییز عمل جراحی انجام داد و در مجموع 40 هزار یوآن پرداخت کرد.
پای پدرم بعد از عمل جراحی بهطور دائمی فلج شد. او دیگر نمیتوانست بهطور معمولی راه برود و مجبور بود از دستهایش استفاده کند که خودش را قدم به قدم از پلهها بالا بکشد. هر زمان پزشک را زیر سؤال میبردند، پزشک به عکس اشعه ایکس پدرم اشاره میکرد و میگفت که عمل جراحی موفقیتآمیز بوده است!
همچنین صفحههای فلزی داخل کمر پدرم قرار داده شده بود که تکیهگاهی برای کمرش باشد، اما باعث شده بود که دیگر نتواند به جلو خم شود.
میدانستیم که عمل جراحی دشوار و پیچیده بوده است و آن پزشک را سرزنش نکردیم.
تفاوتها
سالها از عمل جراحی پدرم گذشته است، اما هنوز نمیتواند پا و کمرش را بهطور معمولی حرکت دهد. هرزمان به دیدنش میروم، اغلب او را میبینم که دمپاییاش را گم کرده است، چراکه نمیتواند احساس کند که دمپایی از پایش خارج شده است.
پایم قبلاً آسیب دیده بود، اما با تمرین فالون گونگ بهطور معجزهآسایی شفا یافت. من هنوز سالم و تندرست هستم.
امیدوارم که یک روز پدرم بتواند دروغها و تبلیغات منفی حزب را ببیند و او نیز یک تمرینکننده فالون گونگ شود. امیدوارم که بدنش بتواند بهبود یابد و دوباره بهخوبی راه برود.