(Minghui.org) اخیراً، یک همتمرینکننده ۷۰ ساله که لباس نازکی بر تن داشت به دیدنم آمد. او به من گفت که سردش نیست و حتی در سرمای زمستان هم چنین لباسهایی را میپوشد. اما من در آن روز احساس میکردم که باید کت بپوشم، باوجود اینکه حدوداً ۵۰ ساله هستم.
او از شش ماه قبل تاکنون تغییر کرده بود و جوانتر از سنش به نظر میرسید. به من گفت که این تغییر بهخاطر قدرت فوقالعاده فالون دافا است.
برنامه روزانه او به این صورت است که در ساعت ۰۲:۳۰ بامداد از خواب بیدار میشود و دو ساعت مدیتیشن انجام میدهد. بعد از مدیتیشن افکار درست میفرستد و بعد یک سخنرانی از جوآنفالون را میخواند. سپس بهمنظور روشنگری حقیقت درباره فالوندافا برای مردم به خارج از منزل میرود و در بعد ازظهر نیز دو و گاهی سه سخنرانی از جوآنفالون را مطالعه میکند.
احساس افسردگی کردم و چشمانم پر از اشک شد. حس کردم در مسیر تزکیهام عقب افتادهام.
او خیلی عجله داشت و بعد از پایان مکالمهای که با هم داشتیم آنجا را ترک کرد. متوجه شدم که چون از مدتها پیش شینشینگ من رشد نکرده نبود، استاد این ملاقات را ترتیب داده بودند. شکاف بزرگی بین سطح تزکیهام با آن تمرینکننده بود.
تلاش برای کوشا بودن در تزکیه
به مسیر تزکیهام در این اواخر فکر کردم، که شدیداً سخت و دشوار شده بود. صبحها نمیتوانستم برای فرستادن افکار درست از خواب بیدار شوم و بعد از اینکه ساعت زنگ میزد دوباره به خواب میرفتم. یک ساعت بعد متوجه موضوع میشدم، بنابراین با حس اندوهگینی از بستر بلند میشدم. سعی میکردم تمریناتم را شب انجام دهم اما بعد از مطالعه فا خوابآلود میشدم.
میدانستم که این شرایط خوبی نیست و تلاش میکردم در تزکیهام کوشاتر شوم. به درون نگاه کردم و متوجه شدم که وابستگیهایم به شهرت، نفع شخصی و احساسات را رها نکردهام. همچنین به انجام دادن کارها، نمایش دادن، رقابت و راحتطلبی وابستگی داشتم.
مصمم شدم که با فرستادن افکار درست این موانع را پشت سر بگذارم و به استاد قول دادم که بر این مشکلات غلبه میکنم. به نیروهای کهن گفتم که فقط از نظم وترتیبهای استاد پیروی میکنم.
عزم راسخم به نتیجه رسید
زمانیکه در مدیتیشن مینشستم و افکار درست میفرستادم بعد از گذشت ۳۰ دقیقه دچار درد پا میشدم و نمیتوانستم حالت آرامش و سکون را حفظ کنم. فکر میکردم که سختیهای بسیاری را در مدیتیشن تحمل کرده بودم. متوجه شدم بدون اینکه قدرت و شگفتیهای دافا را درک کنم، آکنده از احساسات بشری بودم. تصمیم گرفتم از آن زمان به بعد خودم را اصلاح کنم.
همچنین تصمیم گرفتم تا مطالعه فا را بیشتر کنم. سابقاً نمیتوانستم در طول خواندن کامل یک سخنرانی راحت بنشینم و احساس خوابآلودگی میکردم. در آن روز بیش از پنج سخنرانی را خواندم و احساس خوابآلودگی نداشتم.
قبل از خواب، ساعتم را روی ۳ بامداد تنظیم کردم و از استاد درخواست کردم تا افکار درستم را تقویت کنند، درنتیجه توانستم تمرینها را انجام دهم. نیروهای کهن این ذهنیت را در من القاء میکردند که، نمیتوانی زود بیدار شوی، به خواب خواهی رفت! این افکار را از بین بردم. خوشفکر شدم و مدیتیشن نشسته را به مدت یک ساعت و چهلوپنج دقیقه انجام دادم و بهدنبال آن ۳۰ دقیقه افکار درست فرستادم.
این اولین باری بود که بعد از انجام آن توانستم دو ساعت در مدیتیشن بنشینم. احساس خستگی و خوابآلودگی نداشتم و به حالت سکونی دست یافتم که قبلاً هرگز تجربه نکرده بودم. از استاد بهخاطر تقویت افکارم سپاسگزارم. این موضوع، کلام استاد را بهطور کامل نشان میدهد که بیان کردند:
«تزکیه به تلاش خود شخص بستگی دارد درحالیکه گونگ به استاد شخص مربوط است.» (جوانفالون)
درک کردم که مادامیکه در تزکیهمان مصصم باشیم، استاد هرکاری را برای ما انجام میدهند.