(Minghui.org) من 26 ساله هستم و تمرین دافا را در 1 اوت 2016 شروع کردم. این ماجرای تجربه تزکیهام است.
کسب دافا
در سال 2013 دانشجوی سال اول دانشکده بودم که بهطور اتفاقی برنامهای درباره ایچینگ دیدم. فوراً به آن و کیهان و زندگی علاقهمند شدم. تحقیقاتم را درباره ایچینگ در اینترنت شروع و کمی بعد پیشگویی، طب سنتی چینی و تائوئیسم را هم مطالعه کردم تا زمانی که فارغالتحصیل شدم.
به مسیرهای انحرافی زیادی رفته بودم که مرا به خطر انداخته بودند. در طول آن مدت میخواستم تزکیه کنم اما نمیخواستم دافا را تمرین کنم. خوشبختانه استاد از من محافظت کردند.
مادرم دافا را تمرین میکند و من همیشه درباره مسائل تزکیه با او بحث و جدل میکردم. خیلی لجباز بودم و میخواستم اصول ایچینگ را با اصول دافا مقایسه کنم. فکر میکنم این کار نیروهای کهن بود تا مانع من از کسب دافا شوند. پس از فارغالتحصیلی شهر چانگشا را به مقصد کوه چانگبا ترک کردم. زمانی که کارم را شروع کردم تضادها ظاهر شد تا حدی که بارها میخواستم استعفا بدهم. اما خانوادهام مرا منصرف کردند.
در 1 اوت 2016 مجادلات و استرسم چنان زیاد بود که احساس کردم هر لحظه ممکن است بیهوش شوم. به سمت رودخانه دویدم و گریه کردم. نمیفهمیدم چرا زندگی تا این حد سخت است. فقط میخواستم رها شوم.
سپس یادم آمد که مادرم سخنرانیهای شنیداری استاد فالون گونگ در گوآنگجو را به من داده بود. تصمیم گرفتم به آنها گوش دهم. در حال شنیدن سخنرانی چهارم دچار اسهال شدم. استاد در حال پاکسازی بدنم بودند.
زمانی که همه سخنرانیها را شنیدم، تمرینات را از روی فیلمهای ضبط شده یاد گرفتم.
چون اتاق خوابگاه را با دو نفر دیگر شریک بودم، صبح روز بعد به جنگل رفتم تا تمرینات را به تنهایی انجام دهم. وقتی نشستم تا مدیتیشن کنم، احساس کردم بدنم بلند شد و در کیهان چرخید، در حالی که چیزهایی مانند ستارگان مرا احاطه کرده بود. درست مانند صحنهای که در فیلم سخنرانی است. احساس شگفتانگیزی بود.
به آرامی روی زمین برگشتم و بدنم مدتی به سمت عقب کج شد تا اینکه دوباره به سمت بالا بلند شدم. احساس میکردم بدنم بزرگتر میشود و یک نور طلایی درخشان در مقابلم بود.
سرانجام چیزی شبیه یک ابر بنفش ظاهر شد. خیلی زیبا و روشن بود، درست مانند آنچه که استاد در جوآن فالون بیان کردند: «به محض اینکه مدار آسمانی بزرگ شروع به چرخش کند شما درحال تزکیه هستید.»
سرانجام به نظم و ترتیب نیروهای کهن غلبه و تمرین دافا را شروع کردم.
تزکیه کوشا و راسخ
تا 6 ماه بعد که برای تعطیلات سال نو باید به خانه بازمیگشتم، هر زمان که وقت داشتم به «سخنرانیهای گوآنگجو» گوش میدادم. در عرض 4 روز همه سخنرانیها را گوش و هر روز به طور فوقالعادهای پیشرفت کردم. در آن زمان هوا خیلی خوب بود بنابراین هر روز برای انجام تمرینات به کوهستان و بعد از آن به سر کار میرفتم تا شینشینگم را ارتقاء دهم.
در طی آن مدت بدنم به سرعت تغییر کرد. اولین باری که تمرینات را انجام دادم احساس کردم ستون فقراتم قوی شد. احساس میکردم در هوا معلق هستم زیرا هر چقدر راه میرفتم خسته نمیشدم. زمانی که مدتی طولانی در یک وضعیت میماندم کمرم خسته نمیشد. از اولین باری که تمرینات را انجام دادم احساس کردم بدنم قوی و سرشار از انرژی است.
پس از آن هر بار که تمرین میکردم رنگهای زیبایی در پس زمینه بنفش و رنگهای رنگینکمان در مقابل چشمم ظاهر میشد. آنها حرکت میکردند و در کیهان میچرخیدند. احساس میکردم هر نت موسیقی تمرینات، تصویر استاد را دارد. زمانی که توانستم وضعیتهای مختلف در بدنم را احساس کنم اعتماد به نفسم در انجام تمرینات باز هم بیشتر شد. هنگام انجام تمرینات احساس فوقالعادهای داشتم زیرا بهخاطر استاد، تغییرات شگرفی را در بدنم احساس میکردم.
زمانی که در پایان سال به خانه بازگشتم مادرم آخرین سخنرانیها و نوشتههای استاد را برایم آماده کرده بود. من در تعطیلات سخنرانیهای جدید را خواندم. زمانی که فا را میخواندم تصویر استاد در ذهنم شکل میگرفت و احساس میکردم که استاد در حال سخنرانی برای شخص من هستند.
کمک به استاد در اصلاح فا
در ماه مارس به مدت یک ماه باید به سفری کاری در چانگچون میرفتم. از آنجا که تزکیه را بهتازگی شروع کرده بودم، نمیدانستم چطور به فا اعتبار ببخشم و خیلی مضطرب بودم.
در ابتدا وابستگی اضطراب مداخله کرد و احساس کردم که کارم را به خوبی انجام نمیدهم. برایم روشن شد که هیچ چیز تصادفی نیست و شاید این فرصت برایم پیش آمده است تا به عهدم عمل کنم.
در قلبم میدانستم که در چانگچون شیطان بزرگی وجود دارد. در خیابان قدم میزدم و افکار درست میفرستادم.
در نیمه اول سال 2017 از سفرهای کاریام استفاده کردم و در مکانهای مختلف افکار درست میفرستادم. یک بار در پکن باید قطارم را عوض میکردم و از زمان توقف برای فرستادن افکار درست استفاده کردم.
نیم ساعت بعد متصدی ایستگاه اعلام کرد که قطار ممکن است 3 ساعت تأخیر داشته باشد. استاد فرصتی به من دادند تا مدت بیشتری افکار درست بفرستم و من نیز از آن استفاده کردم.
زمانی که افکار درست میفرستادم اغلب احساس میکردم زمین میلرزد انگار که عالم میلرزید. بدم نیز میلرزید. احساس میکردم انرژیام از کاخ نیوان از طریق چشم سومم به بیرون پرتاب میشود.
یک بار در رؤیایی دیدم که یک نور درخشان از منطقه چشم سومم بیرون رفت و به یک حیوان کوچم روی زمین برخورد.
در ابتدا وقتی افکار درست فرستادم یک ماده سیاه به شکل غیر عادی در یک میدان در مقابل چشمم ظاهر شد. فکر کردم آن شیطان است و فوراً افکار درست فرستادم. وقتی فوراً ناپدید شد متقاعد شدم که آن یک ماده شیطانی بود.
دفعه بعد که افکار درست فرستادم، یک ماده طلایی به شکل غیر عادی در میدانی در مقابلم ظاهر شد. نمیدانستم آن چه چیزی است اما اگر خوب بود افکار درستم آسیبی به آن نمیزد. اما وقتی افکار درست فرستادم و آن ناپدید شد فهمیدم که آن چیزی شیطانی بود.
نیروهای کهن بسیاری قبلاً در طول فرستادن افکار درست در ذهنم مداخله میکردند. اما با افکار درست از سد آن گذشتم و در یک لحظه بدن و ذهنم پاک شد.
قدرت افکار درست وسیع و شکوهمند است. خصوصاً زمانی که با افکار درست قدرتمندی در خیابان قدم میزنم مردم اطرافم در وضعیت هماهنگ و آرامی هستند.
زمانی که با افکار درست قوی در وسایل حمل و نقل عمومی بودم، میدیدم که همه خصوصاً افراد مسن لبخندزنان صندلیشان را به خانمهای همراه فرزندشان میدادند.
زمانی که افکار درست قوی ندارم و در وضعیت خودخواهانهای هستم، افراد ناراحت را در اطرافم میبینم و جوانها صندلیشان را به مسنترها نمیدهند.
متوجه شدم که این همان چیزی است که استاد بیان کردند: «ظاهر از ذهن نشأت میگیرد.» (آموزش فای ارائه شده در جلسه اپک تایمز)
افرادی که در میدانم هستند بهخاطر افکار درست و انرژیام تغییر میکنند. اگر مریدان دافا در جامعه مردم عادی آلوده نشوند، مردم عادی بهخاطر مریدان دافا تغییر میگنند. امیدوارم افکار درست همۀ ما بتواند قویتر شود تا اطرافیانمان تغییر کنند.
افکار درست قوی مانند ذرهای از گونگ استاد است. آنها با قدرت استاد میتوانند از هر سطحی عبور تا شیطان را نابود کنند. به طور همزمان آنها انرژی را وارد بدن اطرافیانمان میکنند و به طور اساسی آنها را تغییر میدهند.
این انرژی وسیع و خارقالعاده با زبان بشری قابل شرح نیست. بزرگی استاد را فقط میتوان با قلب احساس کرد نه با استفاده از زبان مردم عادی.
چون مدت کوتاهی است که تزکیه را شروع کردهام، لطفاً کاستیهایم را گوشزد کنید تا بتوانم ارتقاء یابم. استاد سپاسگزارم که به من در این مسیر قدرت میدهید!