(Minghui.org) (ادامه قسمت اول)
راه درست
سالها است که شاهد چنین پدیدهای بودهایم: آن عدهای که سه کار را با مداومت انجام میدهند فروتن هستند و احساس میکنند کاری که انجام دادهاند کم بوده است.
میفهمم که وقتی تمرینکنندگان به درون نگاه میکنند و با دافا همگام هستند، اصول حقیقت، نیکخواهی، بردباری در اعمالشان دیده میشود. آنها همچنین سختیهای استاد در اصلاح فا را درک میکنند و سرشار از سپاس و قدردانی و تواضع هستند. زمانی که ارتقاء مییابند میتوانند کاستیهایشان را ببینند.
اما تمرینکنندگانی که فکر میکنند هیچ اشتباهی در کارشان نیست، ممکن است سطحشان به جای ارتقاء، نزول پیدا کند. دیدهایم کسانی که در مسیر منحرفی روشنبین شدهاند، فکر میکنند سطح روشنبینیشان بالاتر از دیگران است.
ما باید مراقب پدیدار شدن چنین افکاری باشیم: من بهخوبی تزکیه کردهام و در سطح بالاتری نسبت به دیگران روشنبین شدهام. این ممکن است نشانه وجود مشکلی در تزکیهمان باشد که شیطان میخواهد ما را فریب دهد و پس از مداخله شیطانی ناشی از ذهن خود شخص، کاملاً نزول کنیم.
اگر محنت غیرمنتظرهای رخ دهد، تمرینکننده به راحتی تعادلش را از دست میدهد و دچار توهم میشود. در این زمان شیطان به آن افکار قدرت میبخشد: «نگاه کن، تو کارها را بهخوبی انجام دادهای اما هنوز تحت آزار و شکنجه هستی. استادت از تو مراقبت و کمکت نکرد.»
شیطان همچنین با استفاده از زبان یک شخص عادی، ذهن تمرینکننده را درگیر میکند: «آن تعدادی از شما که کارها را به خوبی انجام دادهاید تحت آزار و شکنجه قرار دارید. چرا استادتان از شما محافظت نکرد؟»
این باعث برانگیخته شدن حسادت شخص میشود و احساس میکند که این ناعادلانه است و اجازه نمیدهد تا شخص به درون نگاه کند و ایمانش را به استاد از دست میدهد. سالها گفته ناموثق در جریان بوده که هر چه شخص بهتر عمل کند، بیشتر تحت آزار و شکنجه قرار میگیرد.
در واقع اگر بهخوبی عمل کنیم شیطان جرأت نمیکند ما را تحت آزار و شکنجه قرار دهد چون استاد و موجودات الهی از ما محافظت میکنند. اگر بهخوبی عمل نکنیم و به بیرون نگاه کنیم نیروهای کهن ما را تحت آزار و شکنجه قرار خواهند داد و زمانی که محنتی بیش از حد سنگین و غیر قابل غلبه باشد از استاد آزرده میشویم.
در حقیقت این ما هستیم که استاد را از خودمان ناامید میکنیم، استاد هرگز ما را ناامید نمیکنند.
اگر ما به پاک کردن غرور و مداخلات شیطانی ناشی از ذهن خودمان توجه کنیم و مداخلاتی که مانع نگاه به درونمان میشود را پاک کنیم، به طور قطع میتوانیم آرام شویم و پس از مطالعه فا دلیل آن محنت را پیدا کنیم. با ایمان راسخ به استاد، قطعاً افکار درستی برای از بین بردن آن محنت خواهیم داشت.
شنیدم تمرینکنندهای میگفت که یک بار در محنتی سردرگم شده بود و شیطان از این فرصت برای تقویت کردن افکار شیطانی استفاده کرد: «استاد به من کمک نمیکند.» این کاری بود تا او از استاد دلخور و کاملاً ویران شود. با این حال او همچنان با پشتکار فا را مطالعه و به کاستیهایش فکر کرد.
وقتی فا را از بر میکرد، استاد خردی به او عطا کردند و فکر کرد: «این فقط من هستم که استاد را ناامید میکنم. استاد هرگز مرا ناامید نمیکنند.»
او به یاد آورد که با پدیدار شدن چنین فکری، وضعیت نادرستش فوراً به وسیله انرژی قدرتمندی از بین رفت. بعداً هرگاه افکار رنجش از استاد پدیدار میشد، آن جمله را دوباره با خود تکرار میکرد و شیطان از بین میرفت.
بدون درنظر گرفتن اینکه در محنتی هستیم، باید اطمینان حاصل کنیم که خودآگاه اصلیمان آنقدر قوی باشد که افکار بد مختلف و مداخلات را از بین ببرد. مطالعه فا، کلید قوی ماندن خودآگاه اصلیمان است.
فا میتواند خودآگاه اصلیمان را قوی کند. در این زمان باید سعی کنیم فا را مطالعه یا از بر کنیم. همچنین باید به درون نگاه و خودمان را تزکیه کنیم. در چنین شرایطی میتوانیم در لحظات بحرانی ایمانمان به استاد و دافا را حفظ کنیم.
بدون اهمیت به بزرگی محنت یا طولانی بودن دوره آن، باید با خودمان مانند تزکیهکننده رفتار کنیم و به استاد و دافا ایمان داشته باشیم. برخی از تمرینکنندگانی که دچار کارمای بیماری شدند گفتند: «من از استاد دلخور نیستم. به استاد ایمان دارم. همچنین از ایشان میخواهم کمکم کنند. چرا نمیتوانم به این محنت غلبه کنم؟» به این تمرینکنندگان توصیه میکنم آرام شوند، به دقت فکر کنند و از خودشان این سؤالات را بپرسند:
1. آیا من واقعاً و کاملاً به استاد ایمان دارم؟ آیا هنوز به علم و پزشکی مدرن دلگرم هستم؟ اگر درخواست کمکم از استاد نتیجه ندهد آیا برای خودم «راه فراری» در نظر گرفتهام تا با استفاده از راههای مختلف «بیماریها را درمان» کنم؟
هرگونه فکر بیماری باید کاملاً از بین برود. هر کسی یا چیزی که به شما «راه فراری» بدهد، با مسیر تزکیهتان مداخله میکند. شخص باید آگاه باشد که این یک محنت است و لازمۀ نفی و از بین بردن آن، افکار درست است.
2. دلیل اصلی درخواست کمکم از استاد چیست؟ برای از بین بردن مشکلات فعلی و درد است تا بتوان زندگی راحت بشری داشت؟ این برای خودم است یا برای اعتبار بخشی به دافا؟ اگر من بدن سالمی داشته باشم، بهتر میتوانم به فا اعتبار بخشم و موجودات ذیشعور را نجات دهم تا بهخاطر ظاهر اشتباهی که توسط شیطان ایجاد شده دچار اشتباه نشوند و از بین نروند. به دیگران فکر کردن از دیدگاه یک تزکیهکننده نشأت میگیرد.
پس از مدتها تزکیه کردن آیا نظر درستی درباره تزکیه دارم؟ آیا واقعاً میخواهم به خانه بازگردم یا صرفاً از داشتن بدن سالم و زندگی راحت راضی هستم؟ وقتی هدف متفاوت باشد، تفاوت این دو عظیم میشود. استاد به کسی کمک میکنند که بخواهد تزکیه کند، نه به مردم عادی. اگر نقطه شروع متفاوت باشد، تأثیر یکسان نخواهد بود.
ما پیش از کوشا شدن نمیتوانیم منتظر باشیم محنتی بگذرد. هیچ شرطی برای کوشا بودن یا تزکیه کردن وجود ندارد. ما به رغم رنج و سختی محنتها باید با خودمان مانند تزکیهکننده برخورد کنیم.
ما باید وابستگیهای مختلف بشری را که ظاهر شدهاند از بین ببریم. نمیتوانیم این رنجش را دست کم بگیریم. اگر هر بار که ظاهر میشود از بین نرود، آنقدر انباشته میشود تا سرانجام شخص از استاد رنجش به دل میگیرد. ما باید این حالت را از بین ببریم و نسبت به دیگران نیکخواه باشیم. زمانی که افکار درستمان قوی باشد، استاد قادر خواهند بود تمام نارضایتیها را حل و فصل کنند.
اگر به درون نگاه نکنیم و بهطور راسخ تزکیه نکنیم، در مسیر نظم و ترتیب داده شده توسط نیروهای کهن قدم خواهیم گذاشت. اگر بهطور موقتی در مسیر نیرهای کهن رفتید نترسید. بیدار شوید و با نگاه به درون به مسیر درست بازگردید.
اگر در گذشته بهخوبی عمل نکردید این بار خوب عمل کنید. اگر این بار هم موفق نشدید، دفعه دیگر تلاش کنید. وقتی به زمین میخورید سریع بلند شوید. استاد منتظر شما است تا دوباره به مسیر درست بازگردید.
تا زمانی که جرأت داشته باشیم به اشتباهاتمان و به درون نگاه کنیم تا بهطور راسخ تزکیه کنیم، مهم نیست چه مدت در مسیر نظم و ترتیب داده شده توسط نیروهای کهن بودهایم. استاد ما را از مسیر نابودی خارج خواهند کرد.
ما باید قاطعانه به استاد ایمان داشته باشیم. نیکخواهی و بردباری استاد فراتر از حد تصورمان است. با داشتن ایمان به استاد و دافا، بهعنوان یک تزکیهکننده دافا قادر خواهیم بود بر موانع و محنتها غلبه کنیم و بهخوبی در مسیر تزکیه قدم برداریم و سرانجام به کمال برسیم.