(Minghui.org) تمرین فالون دافا را زمانی که در دانشگاه بودم شروع کردم. پس از اینکه بهطور غیرقانونی محبوس شدم، شغلم را از دست دادم. زمانی که درخواست کار در شرکت فعلی را کردم، فوراً اعلام نکردم که تمرینکننده فالون دافا هستم. فکر کردم بهمحض اینکه ارزش مرا تشخیص بدهند، درباره فالون دافا با آنها صحبت میکنم.
از همکارانم شنیدم که رئیس شخص مهربان و توانایی است. او به من اعتماد کرد و طولی نکشید که مسئولیتهای مدیریتی را به من محول کرد. همکارانم نیز همکاری میکردند و همه چیز بهخوبی پیش میرفت.
پس از حدود یک سال، روزی در حال اعلام گزارش کار برای رئیسم بودم که گفتم: «صمیمانه معذرت میخواهم که هنگام مصاحبه برای کار، نگفتم که تمرینکننده فالون دافا هستم و یک بار در اردوگاه کار اجباری محبوس بودم.» او گفت که پیشاپیش از این موضوع آگاه بود.
رئیسم به من فرصتی داد
معلوم شد که رئیسم پس از پایان دروۀ آزمایشی 3 ماههام، از دوستش که در اداره پلیس کار میکرد خواسته بود که سابقه مرا بررسی کند. او نمیتوانست درک کند که چرا من با وجود مدرک دانشگاهی و سابقه تدریس در دانشگاه، به دنبال شغلی در شرکت کوچک او میگشتم و با اینکه حقوق بالایی درخواست نکرده بودم، اما همه کارها را بهخوبی انجام میدادم. زمانی که دوستش به او توصیه کرده بود مرا استخدام نکند تا از معاشرت با کسی که فالون دافا را تمرین میکند اجتناب کند، او گفته بود: «او شخص بدی نیست و خیلی کار میکند. چرا او را استخدام نکنم؟ در شرکت ما آزادی عقیده وجود دارد!»
در پایان سال 2010 برای همکاری خوبم با شرکت، یک سفر 7 روزه به جنوب آسیا پاداش گرفتم. همزمان خوشحال و ناراحت بودم. وقتی به رئیسم گفتم که بهدلیل آزار و شکنجه فالون گونگ گذرنامه ندارم و نمیتوانم به این سفر بروم، او سکوت کرد. سپس از من پرسید که آیا میخواهم از کشور خارج شوم زیرا او میتوانست در این زمینه به من کمک کند. از او تشکر کردم و گفتم که مأموریتم در چین است و به مکان دیگری نمیروم. او از پاسخ من شگفتزده شد.
رئیسم به دلیل درک و حمایت از تمرینکنندگان دافا متبرک شد. 2 شعبهای که در شهر دیگری راهاندازی کرد موفقیتآمیز و سودمند بود. او سال گذشته خانهای در خارج از کشور خرید و وارد کسب و کار بینالمللی شد.
راز جوان ماندن
از دوران جوانی دختر زیبایی نبودم. از آنجا که خیلی درس میخواندم توانستم مدرک فارغالتحصیلیام را با موفقیت کسب کنم اما به دلیل آزار و شکنجه فالون دافا نتوانستم مدرک فوقتخصصم را بگیرم.
با اینوجود در سالهای اخیر افراد بسیاری از من تعریف کردند که چقدر جوان بهنظر میرسم و باور نمیکردند که 40 ساله هستم. در حقیقت نه آرایش و نه مراقبت خاصی از پوستم میکنم. از مد روز نیز پیروی نمیکنم. فقط آموزههای فالون دافا را مطالعه میکنم و هر روز تمرینات را انجام میدهم. خصوصیات شخصیتیام را رشد و ارتقاء میدهم و با مردم مهربان هستم. به دلیل اینکه فالون دافا بدن و ذهن را تزکیه میکند، تجلی آن در ظاهر باعث میشود که شخص مهربان و سرشار از انرژی دیده شود.
یک بار به مغازهای رفتم که صاحب آن باور نمیکرد هم سن و سال باشیم. من درباره آن موضوع و بعد درباره دافا صحبت کردم. او گفت که میخواهد بهترین دوست من باشد.
یک بار متوجه شدم دری در یک منطقه مسکونی ایجاد شده است که برای رفتن به محل کار باید از آن عبور میکردم. اگر میخواستم مسیر دیگری را انتخاب کنم 10 دقیقه دیرتر میرسیدم. برگشتم و دیدم نگهبانی به من لبخند میزند. کمی با او گفتگو و درباره دافا صحبت کردم. او گفت: «فردا بیا، اجازه میدهم از اینجا عبور کنی.»
روز بعد او اجازه عبور داد و گفت: «دیروز وقتی شما را دیدم احساس کردم با دختران جوان دیگر فرق میکنی زیرا به شیوۀ متفاوتی صحبت میکردی.» من لبخند زدم و گفتم: «با وجود 40 سالگی دیگر جوان نیستم.»
زمانی که به گردهمایی دبیرستان رفتم، دوستانم از من تعریف کردند. به آنها گفتم که دافا دلیل جوان ماندن من است. از آنها خواستم حزب کمونیست چین (ح.ک.چ) و سازمانهای جوانان آن را ترک کنند. همۀ آنها حقایق دافا را شنیدند اما به دلایل و نگرانیهای مختلف حزب را ترک نکردند. پس از اینکه دوباره با آنها صحبت کردم موافقت کردند ح.ک.چ را ترک کنند.
جوانیام بسیار سریع گذشت. با اینکه ثروتمند نشدهام اما فالون دافا را کسب کردهام و تلاش میکنم فرد بهتری باشم که برای جامعه سودمند باشد.