(Minghui.org) مایلم یک تجربه واقعاً تأثیرگذار درباره روشنگری حقیقت فالون دافا را که در محلهمان رخ داد، با شما بهاشتراک بگذارم.
برخورد با مردم در بازار
یک روز که با پسر کوچکم به خانه برگشتیم، در بین راه، اتومبیلم را مقابل بازار مواد غذایی پارک کردم تا برای شام چیزی بخرم. همانطور که مقابل یک غرفه سبزیجات توقف کرده بودیم، فروشنده درحالیکه به پسرم زل زده بود، به ما خوشآمد گفت. وقتی به سمت غرفهاش میرفتیم، متوجه مشکلی در پاهای پسرم شده بود. به او گفتم که پسرم سابقاً یک بیمار فلج مغزی بود، اما درحال حاضر بیماریاش تقریباً ازبین رفته است. به او گفتم که تمرین فالون دافا (یا همان فالون گونگ) زندگی پسرم را نجات داد.
او گفت: «این معجزه است» و بیشتر کنجکاو شد: «آیا میتوانید بیشتر توضیح دهید؟» سرم را بهعلامت تأیید تکان دادم و متوجه شدم مردی کنارم ایستاده که بهوضوح به گفتگوی ما گوش میکند. او ناگهان رو به من کرد و پرسید: «میتوانم بپرسم چگونه این اتفاق افتاد؟»
با خودم فکر کردم این فرصتی عالی است تا درباره واقعیتهای فالون گونگ به آنها بگویم، درحالیکه احساس میکردم هیچ چیزی تصادفی نیست.
پس از تمرین فالون گونگ، صرع پسرم ازبین رفت
به آنها گفتم که وقتی پسرم خیلی کوچک بود، نمیتوانست صاف بایستد. به این معنا که نمیتوانست پاهایش را صاف کند. همچنین، چون گردنش کج شده بود، نمیتوانست دهانش را حرکت دهد تا بهطور روشن و واضح صحبت و کلمات را بیان کند و آب دهانش بهطور مداوم زیر چانهاش میریخت.
بعداً وضعیتش بدتر شد. متوجه شدیم که به صرع مبتلا است. فکر میکنم صرع یکی از شایعترین بیماریهای وخیم سیستم عصبی در جهان است. بنابراین سالانه بیش از ده هزار یوآن صرف میکردیم تا بهترین پزشکان و متخصصان را برای درمانش پیدا کنیم، اما در نهایت پزشکان گفتند که هیچ درمانی برای این بیماری وجود ندارد و ما ناامید شدیم.
در آن زمان واقعاً ناامید و درمانده بودم، زیرا هیچ راه درمانی وجود نداشت. نمیتوانستم پسرم را ازدست بدهم. او همه چیز من بود! در همین دوران بودم که شخصی گفت فالون گونگ احتمالاً میتواند به پسرم کمک کند. او گفت که بسیاری از بیماریهای مهلک پس از تمرین فالون گونگ درمان شدهاند. من و پسرم بدون تردید و بلافاصله شروع به یادگیری فالون گونگ کردیم. در نتیجه، باور کنید یا نه، بیماریهای پسرم کاملاً ناپدید شدند.
روشنگری حقیقت
به آنها گفتم که بهعنوان تمرینکنندگان فالون گونگ، به ابتکار خودمان برای ارائه فلایرهای روشنگری حقیقت به اطراف میرویم و به مردم درباره دافا میگوییم. خوشحالیم که پولمان را صرف تهیه این مطالب و سیدیها میکنیم.
بعضی از مردم میگویند که ما «در سیاست درگیر میشویم»، اما کاملاً برعکس، ما در سیاست دخالتی نمیکنیم. به آنها میگویم: «واقعاً درباره آن فکر کنید، اگر جرأت نداشته باشیم در برابر بیعدالتی با فالون گونگ بایستیم و از این تمرین که از مزایایش بهرهمند شدهایم، دفاع کنیم، آیا هنوز افراد خوبی هستیم؟»
«معلممان به ما آموختند که چگونه شخص خوبی باشیم و قلب و ذهنمان را براساس اصول حقیقت، نیکخواهی و بردباریِ فالون گونگ رشد دهیم. بهعنوان تمرینکنندگان، وقتی کسی به ما مشت میزند یا به ما توهین میکند، مقابلهبهمثل نمیکنیم و همیشه ابتدا به سایرین فکر میکنیم. آیا چنین شخصی، فرد بدی است؟»
«همه ما از طریق تزکیه شاهد مزایای سلامتی این تمرین بودهایم و حقایق را به مردم میگوییم. آیا این اشتباه است؟ اگر حزب کمونیست چین (ح.ک.چ) فکر میکند فالون گونگ بد است، پس چه معیارهای اخلاقیای را باید دنبال کنیم و چگونه می توانیم فرزندانمان را آموزش دهیم؟»
شرح آزار و شکنجه
همچنان به توضیحاتم ادامه دادم: «حزب همچنان تمرینکنندگان فالون گونگ را مورد آزار و اذیت و حتی درحالیکه هنوز زندهاند، برای کسب سودهای کلان مورد برداشت اجباری اعضای بدنشان قرار میدهد. ازآنجا که تعداد زیادی از مردم هنوز حقیقت را نمیدانند، باید ایستادگی کنیم و کاری انجام دهیم.»
«و حتی اکنون، درست اینجا در منطقه ما، تعدادی از تمرینکنندگان فالون گونگ دستگیر و زندانی شدهاند. این رژیم از هر وسیله ممکن برای افتراء زدن و بدنام کردن این تمرین استفاده کرده است، اما این اقدامات نمیتوانند مانع اشاعه فالون گونگ در سراسر جهان یا مانع آگاه شدن مردم از حقیقت شوند.»
«برعکس، بهدلیل تلاشهای مستمر و سختکوشانه تمرینکنندگان فالون گونگ، این تمرین در تمام کشورهای جهان، جز سرزمین اصلی چین، مورد استقبال قرار گرفته است. من بهخاطر گفتن حقیقت به شما در معرض خطر دستگیری قرار دارم، زیرا میخواهم شما را از دروغهای حزب نجات دهم.»
خروج از ح.ک.چ
به آنها گفتم که در سال 1999، جیانگ زمین، رهبر پیشین حزب کمونیست چین، دستور آزار و شکنجه فالون گونگ را صادر کرد و زیردستانش را تحریک کرد تا تمرینکنندگان را تحت برداشت اجباری اعضای بدن قرار دهند. حزب پلید کمونیست چین عامل وحشیانهترین و غیرانسانیترین قساوتها است و سبب خشم همه موجودات الهی و مردم شده است.
به آنها گفتم که در تاریخ سلسلههای حاکم بر چین، هر سلسلهای به اوج سیاسی، فرهنگی و اقتصادی میرسد و پس از آن بهعلت فساد اخلاقی، سقوط میکند و دچار ازهمپاشیدگی میشود. هیچ استثنائی برای این قانون وجود ندارد. اکنون نیز این کشور که تحت کنترل حزب کمونیست است، مانند یک سلسله است. مقدر شده که آسمان آن را نابود کند، چراکه بسیار شیطانی است و شهروندان بیگناه بیشماری را به قتل رسانده است.
گفتم: «همه ما در کودکی به پیشگامان جوان و سپس لیگ جوانان و در نهایت نیز به خود حزب پیوستیم. هر بار، سوگند یاد کردیم که تا لحظه مرگ میجنگیم و جان خود را فدای این سازمانها میکنیم. آیا شما واقعاً درخصوص آن عهد و پیمانها صادق هستید؟ آیا واقعاً میخواهید برایشان پاسخگو باشید؟ اگر نه، با نامی مستعار از حزب خارج شوید، عهد خود را پس بگیرید و وجدان خود را رهایی بخشید. وقتی موجودات الهی حزب را مجازات میکنند، مجبور نیستید بخشی از آن باشید.»
درست در این لحظه، مردی که کنارم ایستاده بود، ناگهان با اشاره دستش صحبتهایم را تأیید کرد و با صدای بلند گفت: «حقیقتاً حرفهایتان را تأیید میکنم! تأییدتان میکنم!»
عمیقاً تحت تأثیر قرار گرفتم و گفتم: «درواقع باید فالون گونگ، استاد بزرگوارمان لی هنگجی، بنیانگذار فالون گونگ، را تأیید کنید! همه ما بهخاطر نجات نیکخواهانه استادمان سپاسگزاریم. باور دارم در آینده خواهید فهمید که افشای بزرگ حقیقت، دنیا را شگفتزده خواهد کرد.»
آن دو مرد با شادی از من خواستند کمکشان کنم تا از حزب خارج شوند. فروشنده از پیشگامان جوان خارج شد، درحالیکه مردی که حرفهایم را تأیید کرده بود، از حزب کمونیست چین خارج شد. خوشحال هستم که هر دوی آنها آیندهای روشن در پیش رو دارند.