(Minghui.org) تمرین فالوندافا را در اکتبر ۲۰۰۷ آغاز کردم. بعد از ۱۸ ماه، با آزمون شینشینگ بزرگی مواجه شدم.
یکی از روستائیان به خانهام آمد و ادعا کرد: «زمینی که روی آن کشاورزی میکنی، مال من است. حدود سی سال پیش آن را توسعه دادم و سالها پیش زمانیکه گروه تولید منحل شد، کار کردن روی آن را متوقف کردم. الان میخواهم آن را پس بگیرم.» سپس رفت.
با شنیدن حرفهایش شوکه شدم و نمیتوانستم آن را بپذیرم. احساس میکردم سرم باد کرده و قلبم بهشدت میتپید. ناگهان احساساتی حاکی از خشم، وابستگی به نفع شخصی و رقابتجویی در من ظاهر شدند و نمیتوانستم پذیرای این مسئله باشم. زمانیکه آرام شدم، فای استاد را بهخاطر آوردم.
استاد بیان کردند:
«بنابراین، از حالا به بعد وقتی با تضادی مواجه شدید نباید فکر کنید که آن بهطور تصادفی بوده است. این بدین دلیل است که وقتی تضادی پیش میآید، ممکن است معلوم نباشد از کجا یکدفعه سر و کلهاش پیدا میشود، اما بهطور تصادفی اتفاق نمیافتد. آن برای این است که شینشینگ شما را رشد دهد. تا وقتی خود را بهعنوان یک تمرینکننده ببینید، قادر خواهید بود آن را بهخوبی اداره کنید.» (سخنرانی چهارم از جوآن فالون)
بلافاصله هوشیار شدم: آیا افکارم مانند یک انسان معمولی است؟ اگر واقعاً مانند افراد عادی رفتار کردم، عواقب آن غیرقابلتصور خواهد بود. میدانستم که انحراف از فا میتواند خطرناک باشد. تصمیم گرفتم از آموزههای استاد پیروی کنم تا این مشکل را با استاندارد یک تمرینکننده، یعنی حقیقت، نیکخواهی و بردباری حل و فصل کنم.
بنابراین با مرد مزبور با مهربانی صحبت کردم و صبورانه برایش درباره سیاست کنونی دولت درخصوص زمین توضیح دادم. خاطرنشان کردم که اظهاراتش درباره زمین مذکور قانونی نیست. اما بدون توجه به گفتههایم، از گوشدادن به حرفهایم امتناع کرده و پافشاری میکرد که زمین متعلق به او است. نمیدانستم باید چه کاری انجام دهم.
استاد بیان کردند:
«وقتی با این مشکلات مواجه میشویم، نباید مثل دیگران مبارزه و رقابت کنیم، اگر او به آن صورت رفتار کرد و شما هم به همان صورت رفتار کنید، آیا یک فرد عادی نیستید؟ نه تنها نباید مثل آن فرد مبارزه و رقابت کنید، بلکه نباید از آن شخص متنفر باشید. واقعاً نباید از او متنفر باشید. وقتی از او متنفر باشید، ایا عصبانی نمیشوید؟ آنگاه نتوانستهاید بردباری را رعایت کنید. ما تلاش میکنیم که درست، نیکخواه و بردبار باشیم. حال آنکه نیکخواهی شما حتی کمتر از حدی است که دربارهاش صحبت شود.» (جوانفالون)
کلمات استاد مانند صاعقهای مرا تکان داد. زمانیکه خشم، وابستگیام به نفع شخصی و رقابتجویی را در خودم دیدم، متوجه شدم که افکار بشریام مانع میشوند تا آن تضاد برطرف شود. مصمم شدم که بهطور کامل آنها را از بین ببرم!
بهمحض اینکه آن را تشخیص دادم، احساس بهتری داشتم. احساس فشار در من از بین رفت و از لحاظ ذهنی و جسمی احساس آرامش کردم. سرشار از نیکخواهی شدم. تصمیم گرفتم تا زمین را به مرد مزبور واگذار کنم. فکر کردم: «نمیخواهم پشیمان شوم، ذهنم پاک و روشن خواهد شد و با آگاهی کامل وابستگی به نفع شخصی را از دست میدهم.»
بعد از اینکه زمین را واگذار کردم، بسیاری از افراد، خصوصاً دختر و دامادم با تصمیم من مخالفت کردند. آنها سعی داشتند برای مرد مزبور دلیل و مدرک ارائه دهند، بنابراین صبورانه برای آنها از اصل مجازات کارمایی صحبت کردم، یعنی دربارهعواقب خوب و بد ناشی از از اعمالمانو رنجهای حاصله از بازپرداخت بدهیها. درنهایت آن تضاد برطرف شد.
لازم است به هنگام برطرف کردن مشکلات آموزههای استاد را به خاطر بیاورم. فا به من کمک میکند که به خاطر داشته باشم یک تمرینکننده هستم و میتوانم آرام باشم و از وابستگیهای بشریام رها شوم و دفاع از منافع شخصی را کنار بگذارم. تحت چنین شرایطی شینشینگم نیز رشد خواهد کرد.
تزکیه بهطور جدی و استوار برای پیشرفت هر تمرینکنندهای مفید خواهد بود. بیاییم با تزکیه بهطور جدی و استوار آبدیده شویم و پیشرفت کنیم.