(Minghui.org) تقریباً از دو دهه پیش در فالون دافا (یا فالون گونگ) تزکیه کردهام. طی این مدت به یک نکته آگاه شدم: اعضای خانواده نه تنها بستگان ما بلکه همچنین موجودات ذیشعوری هستند که با ما بیشترین روابط تقدیری را دارند.
خانه مکانی مهم برای تزکیه است. برای تمرینکننده دافا بسیار مهم است که از اصول دافا پیروی کند، خودش را بهدقت تحت بررسی و نظارت قرار دهد و در همه جا شایسته و بااحترام رفتار کند. اگر در بیرون بهعنوان تمرینکننده رفتار نکنیم کاری از پیش نخواهیم برد. وقتی به خانه برگردیم همانند مردم عادی میشویم.
خودخواه و خودسر بودن قبل از تمرین تزکیه واقعی
من جوانترین عضو خانوادهام بودم. پدر و مادر و برادرانم از من با ملاطفت مراقبت میکردند. چنین محیط زندگیای باعث شد شخصیتی خودخواه و خودسر پیدا کنم.
مدت کوتاهی پس از تمرین فالون دافا، حزب کمونیست چین (ح.ک.چ) شروع به آزار و اذیت دافا کرد. بهخاطر ترس و درک سطحی از دافا، رفتارم تغییر چندانی نکرد. خودم را براساس اصول دافا هدایت نمیکردم. شوهرم فرد ترسویی بود، بنابراین مرا از انجام سه کار منع میکرد. نسبت به او احساس خشم و رنجش داشتم.
همچنین به اندازه کافی به پسرم اهمیت نمیدادم. هنگامی که به خانه میآمد و مرا میدید که جوآن فالون را مطالعه میکنم بدون اینکه با او احوالپرسی کنم، عصبانی میشد. او گفت: «فقط خودت را مشغول انجام کارهایی در قالب فکری خودت کردهای و هرگز اهمیتی به من نمیدهی. بسیار خودخواه هستی.»
رفتارم باعث شد پسرم درک اشتباهی از استاد و دافا پیدا کند و دچار خشم و رنجش شود.
دافا شیوه تفکرم را تغییر میدهد
به لطف نظم و ترتیبات استاد، سرانجام مجموعهای کامل شامل ۴۰ کتاب دافا را دریافت کردم. بهمحض اینکه آنها را به خانه آوردم، شروع به خواندن آنها کردم. درحالیکه کتابها را میخواندم، تمرکز داشتم و رها از آشفتگی و سردرگمی بودم. به غیر از صرف غذا و خوابیدن، تقریباً هیچ کار دیگری انجام نمیدادم، بلکه بادقت مطالعه میکردم. یکبار طی سه روز متوالی سه کتاب دافا را خواندم. در طی آن زمان، شوهرم مواد غذایی خریداری کرده و درحالیکه شاد و سرحال بود، خانه را بهتنهایی تمیز میکرد، چنین رفتاری پیش از این از او بعید بود.
همانطور که به مطالعات فا متمرکز شدم، اصول دافا متجلی شدند، انگار فوران میکردند. بسیار هیجانزده بودم. چنین دافای عظیمی نمیتواند طی هزاران سال یافت شود. درحال حاضر استاد آن را مستقیماً در اختیار ما گذاشتهاند. چقدر خوششانس بودم! دافا باعث شد تا نواقص و کوتاهیهایم را درک کنم و اینکه چقدر از الزامات استاد دور بودم. مصمم شدم بهطور جدی و کوشا تزکیه را تمرین کنم.
به لطف محافظت از سوی استاد، در چنین محیطی دشوار، درحالیکه آزار و اذیت همچنان ادامه دارد، در مطالعه گروهی فا شرکت کردم. پس از به اشتراک گذاشتن درکهایم با سایر تمرینکنندگان، متوجه شدم که تزکیه موضوعی بسیار جدی است و بههیچوجه مجاز نیستم سهلانگارانه رفتار کنم. درک کردم که باید از آموزههای استاد پیروی کنم تا در مسیر درستی گام بردارم و به خانهام برگردم.
استاد بیان کردند:
«اگر همیشه با دیگران با محبت و دوستانه باشید، اگر همیشه وقتی کاری انجام میدهید دیگران را در نظر بگیرید، و هرگاه مسائلی با دیگران دارید، اول فکر کنید که آیا آنها میتوانند آن را تحمل کنند یا آیا برای آنها باعث صدمهای نمیشود، آنگاه مشکلی نخواهد
داشت. بنابراین، وقتی تزکیه میکنید، باید از استانداردهای بالا و حتی بالاتری پیروی کنید.» (جوآن فالون)
آموزههای استاد را دنبال کردم و بهتدریج شیوه تفکرم را تغییر دادم. دیگر بهطور متعصبانهای از خودم دفاع نمیکردم؛ بهجای آن، ابتدا دیگران را درنظر میگرفتم. اگر شوهرم چیزی را قبول نمیکرد حتی اگر موضوع از سوی من کاملاً درست بود، به او فشار نمیآوردم. آن را به روشی دیگر و بهخوبی انجام میدادم. اعتقاد داشتم که باید مسیر درستی برای من وجود داشته باشد. دیگر از او رنجشی ندارم و بهجای آن، درک و تحمل بیشتری نسبت به او نشان میدهم.
تغییرات پسرم
یک بار که پسرم مرا دید، گفت: «مامان، فکر میکنی که ما از تمرین فالون گونگ شما حمایت نمیکنیم، درست است؟»
«این چیزی است که قبلاً فکر میکردم، اما حالا بهطور متفاوتی فکر میکنم. بهخاطر آزار و اذیت به دست ح.ک.چ، شما هر روز نگران هستید و میترسید و همراه با من متحمل رنج میشوید، مخصوصاً پدرت. این کار راحتی برای شما نیست.»
پسرم حرفهایم را تأیید کرد. «ما هرگز شما را از انجام کارهایتان متوقف نخواهیم کرد.»
ذهنیتم را عوض کردم و فردی صلحجو و مهربان شدم. درحال حاضر در هر چیزی که میگویم و در هر کاری که انجام میدهم دیگران را با تمام وجودم در نظر میگیرم. بهتدریج همسرم تغییر کرد. با نزدیکشدن اکتبر ۲۰۱۷، گفت که بعد از ماه اکتبر با من تمرین میکند. گرچه تاکنون سری کامل تمرینات را انجام نداده است، از لحاظ جسمی بسیار تغییر کرده است. بیماری قلبی، چربی خون بالا و سنگ کلیهاش همه ازبین رفتهاند؛ لکوپیسهای پیشروندهاش تقریباً به طور کامل ناپدید شدهاند.
او گفت: «این واقعا معجزه است.» اکنون این کلمات را هر روز از صمیم قلبش میگوید: «فالون دافا خوب است. حقیقت، نیکخواهی، بردباری خوب است.»
او همچنین میداند که چگونه قلبش را تزکیه کند. خلقوخویش درحال بهبود است. در خرید کاغذ کپی و کیسههای پلاستیکی برای بستهبندی جزوههای مربوط به دافا و آزار و اذیت به من کمک میکند. معتقدم که او با الهامگرفتن از دافا بهتر و بهتر خواهد شد. زیرا دارای توانمندی بالایی است.
استاد بیان کردند:
«جن، شن، رن؛ سه کلمه مقدسی که قدرتهای بیکران فا را دارند
فالون دافا خوب است؛ افکار حقیقی تمام فجایع را تغییر میدهد.»
(«منبع همه فا» هنگ یین ۴)
تغییرات عروسم
سه سال پیش نامهای با محتوای روشنگری حقیقت به مادرزن پسرم نوشتم. عروسم بهخاطر این موضوع از دستم ناراحت بود. درواقع، او از اینکه با فالون گونگ ارتباط برقرار کند میترسید، چون حزب کمونیست چین همچنان فالون گونگ را مورد آزار و اذیت قرار میدهد.
او با همسرم تماس گرفت و به مدت یک ساعت از طریق تلفن با او صحبت کرد. او از شوهرم خواسته بود که چشم از من برندارد و نگذارد برای صحبت با مردم درباره فالون گونگ بیرون بروم. او گفت که دیگر نمیخواهند ما را ببینند و به ما اجازه هم نمیدهند به دیدن دخترش (نوهمان) برویم. او همچنین کلمات زشتی گفت درخصوص اینکه وقتی پیر شدیم از ما مراقبت نمیکند.
شوهرم عصبانی بود. «خوب، نمیخواهد بیایی و ما را ببینی. در زندگی ما دخالت نکن. هنگامی که پیر شدیم، میرویم و در خانه سالمندان زندگی خواهیم کرد.»
این موضوع را جدی نگرفتم و به تلاشم برای انجام سهکار ادامه دادم. در قلبم به آن مطمئن بودم. وقتی شوهرم دلش برای نوهمان تنگ میشد، مقداری غذاهای خوشمزه میپختم و او به دیدنش میرفت و آنها را برایش میبرد.
دو ماه بعد، در روز تولدش، در یک رستوران به خانواده پسرم پیوستیم. بسیار آرام بودم و هیچگونه نارضایتی یا احساس خشم و رنجش نسبت به عروسم نداشتم، مثلاینکه هیچ اتفاقی نیفتاده بود.
استاد در آموزش فا در کنفرانس غرب ایالات متحده بیان کردند:
«قلب شما در برابر آن چیزها اصلاً تکان نمیخورد. به چشم دیگران، شما در تحملکردن خوب هستید، که درواقع این است که قلب شما تکان نخورده است. و این رنِ تزکیه است.»
«فقط زمانی که تمام عقاید و وابستگیها را رها کنید، در راه تزکیهتان قادر به پیشرفت خواهید شد.»
اکنون عروسم هر وقت به دیدن ما میآید، به من در آشپزی و کارهای خانه کمک میکند. یکبار به من گفت: «خالهام از من پرسید: "چرا مادرشوهرت همیشه جوان به نظر میرسد؟"به او گفتم: "به این دلیل است که مادرشوهرم ذهنیت خوبی دارد."»
درحال حاضر او نیز هر روز احساس شادمانی میکند. میداند که چگونه دیگران را در نظر بگیرد و سعی میکند همسری خوب، مادری خوب، دختری خوب و عروس خوبی باشد.
پسرم که قبلاً از التهاب مفاصل در رنج بود گفت: «هر وقت به خانه پدر و مادرم برمیگردم، پاهایم احساس ناراحتی نمیکنند.» این نشان میدهد که همه آنها بر این باورند که فالون دافا خوب است.
هنگامی که رفتار ما مطابق با دافا است، خودمان بهترین وسیله برای روشنگری حقیقت هستیم. کل خانواده پنج نفریمان اکنون در هماهنگی هستیم.
سپاسگزارم، دافا، بهخاطر گرمی خانهام. سپاسگزارم، استاد!