(Minghui.org) مقالات بسیاری را در وبسایت مینگهویی درباره چگونگی داشتن باور راسخ و استوار به استاد و دافا و انجام سه کار بهخوبی خواندهایم. بسیاری از تمرینکنندگان در این زمینه بهخوبی عمل کردهاند و ماجراهای بسیار تأثیرگذاری را بهاشتراک گذاشتهاند. بهعنوان تمرینکنندگان دافا، همه ما چنین افکاری را داریم: من نیز میخواهم باور راسخ و استوار به استاد و دافا داشته باشم. داشتن چنین افکاری فوقالعاده است، اما به این فکر میکنم که: آیا تمرینکنندگان دافا واقعاً به استاد و دافا باور دارند؟ ما باید بهطور جدی این سؤال را از خودمان بپرسیم.
در واقع، باور به استاد و دافا، حرفی پوچ نیست. این سخنی پر آب و تاپ و گاه به گاه هم نیست. باور صددرصد به استاد و دافا با داشتن ارادهای مستحکم و افکار صحیح محکم همراه است.
در مورد خودم، هنوز به حالت داشتن باور واقعی به استاد و دافا نرسیدهام. به عنوان مثال، زمانی که وبسایت مینگهویی برای ارسال مقالات برای پانزدهمین فاهویی چین در وبسایت مینگهویی فراخوان داد، بهطور مکرر در انجام آن تعلل کردم. وقتی دیدم سایر تمرینکنندگان مقالهای ننوشتهاند، من نیز نمیخواستم مقالهای بنویسم. برای خودم یک عذر خیلی عالی داشتم: تا زمانی که سه کار را بهخوبی انجام دهم، همه چیز درست خواهد بود.
اما این نگرش، تجلیای از باور نداشتنم به استاد و دافا بود. وبسایت مینگهویی مکانی مقدس برای همه تمرینکنندگان دافا است تا تجربههای تزکیهشان را بهاشتراک بگذارند، و سطح تزکیهشان را بهبود و ارتقاء دهند، بنابراین وقتی مینگهویی درخواست مقالات میکند، این همان چیزی است که استاد میخواهند.
اولویت برای نجات مردم: باور به استاد و دافا
اگر میخواهیم مردم را نجات دهیم، باید ابتدا به استاد و دافا ایمان داشته باشیم. تنها با داشتن باور صد درصد به استاد و دافا میتوانیم افکار درست داشته باشیم. علاوه بر این، چنین افکار درستی، قدرت بیحد و مرز قدرتمندی خواهد داشت.
گاهی اوقات وقتی درباره فالون دافا با مردم صحبت میکردم به چنین حالتی نمیتوانستم دست یابم. به عنوان مثال، هنگامی که افراد سالخورده را میدیدم، اگر آنها خوب و مهربان بهنظر میرسیدند، به آنها چیزهای بیشتری میگفتم اما اگر عبوس و بداخلاق بهنظر میرسیدند، چیز زیادی به آنها نمیگفتم یا کلاً هیچ چیزی نمیگفتم. چرا؟ زیرا از اینکه آنها به صحبتهایم گوش ندهند یا گزارش مرا به پلیس بدهند میترسیدم. این وابستگیهای بشری مانع از صحبت کردنم با مردم درباره حقیقت میشد. در واقع این به این دلیل است که به حالت داشتن باور حقیقی به استاد و دافا نرسیده بودم.
استاد به ما آموختهاند:
«نجات مردم دقیقاً این است، نجات مردم، و اینکه دستچین میکردیم و انتخاب میکردیم مرحمتآمیز نمیبود.» (آموزش فا در کنفرانس فای بینالمللی نیویورک بزرگ ۲۰۰۹)
باید در مطالعه فا کوشاتر باشم، افکار درست بیشتری بفرستم، به روند اصلاح فا برسم، و انتظارات استاد را نادیده نگیرم.
یک تمرینکننده سالخورده در گروه مطالعه فا، از آنجا که بهطور حقیقی به استاد و دافا باور نداشت، درگذشت. نیروهای کهن از نقاط ضعفش استفاده کردند. این تمرینکننده با اینکه بیش از 80 سال داشت، هنوز در حال کار در داروخانه بود. او یک پزشک بازنشسته و حقوق ماهانه بازنشستگیاش 3000 یوان بود. یک بار از او پرسیدم: «چرا هنوز در این سن کار میکنید؟»
او گفت: «خانوادهام یک خانه دو طبقه ساختند و هنوز بدهی داریم. باید کار کنم. علاوه بر این، اگر فا را در خانه مطالعه کنم، مداخلات زیادی وجود دارد.»
مدت کوتاهی پس از گفتگوی ما، این تمرینکننده دو غده بسیار دردناک را در گردنش دید. همه ما به او کمک کردیم و افکار درست فرستادیم و از او خواستیم به درون نگاه کند. ما از دیدگاه فا با او درکهایمان را بهاشتراک گذاشتیم. او به ما گفت: «من و همسرم سالها پیش مقدمات خاکسپاریمان را نظم و ترتیب دادهایم.»
چه نقطه ضعف بزرگی! او خود را به عنوان یک فرد معمولی در نظر میگرفت. او را متقاعد كردم كه نظم و ترتیباتش را نادیده بگیرد و به او كمک كردم و افکار درست فرستادم تا آزار و شکنجه نيروهای کهن را از بین ببریم. پس از یک دوره زمانی، آن دو غده ناپدید شدند. اما بعداً دوباره در همان ناحیه احساس درد کرد. وقتی دوباره با او صحبت کردم، او با ناامیدی گفت: «مگر استاد هنوز از من مراقبت میکنند؟»
ما به او گفتیم: «آنطور که فکر میکنی نیست. استاد با تمام موجودات ذیشعور بهطور یکسانی رفتار میکنند، چه رسد به یک تمرینکننده دافا! آیا این به این دلیل است که وابستگیات را رها نکردهای؟ به عنوان مثال، اگر کارت را ترک کنی و زمان بیشتری را صرف مطالعه فا، فرستادن افکار درست و نجات مردم کنی، این عالی خواهد بود.»
با این حال، این تمرینکننده هنوز نمیتواند کارش را ترک کند. او درد را تحمل کرد و به کار کردن ادامه داد. بعدها، پسرش درباره وضعیت سلامتیاش مطلع شد و از تمرینکنندگان خواست تا او را به مراجعه به پزشک ترغیب کنند. تشخیص داده شد که مبتلا به سرطان مرحله پیشرفته است. در نهایت، نیروهای کهن جانش را گرفتند.
استاد به روشنی به ما آموزش دادهاند:
«مردم مسنی که کیفیت مادرزادی خوبی دارند به اندازه کافی برای تزکیه وقت خواهند داشت. اما یک شرط وجود دارد. زندگی طولانی شده فراسوی زمان تقدیری شما، بهطور کامل برای تزکیه شما ذخیره شده است. اگر فکر شما کوچکترین خطایی کند، زندگی شما به خاطر اینکه میبایستی برای مدتها پیش از بین میرفت، در خطر خواهد بود.» (جوآن فالون)
این تمرینکننده برای نسلهای جوان پول درمیآورد و برای خود قبری تهیه کرده بود. اینها برای یک تمرینکننده نقاط ضعف بزرگی محسوب میشود. در نهایت او درگذشت، و تأسف و پشیمانی بهجای گذاشت! همه ما برای او احساس ناراحتی و تأسف داشتیم. همچنین، از آنجا که من به استاندارد داشتن باوری محکم به استاد و دافا نرسیده بودم، افکار درست قویای نداشتم و نتوانستم این تمرینکننده را تحت تأثیر قرار دهم.
رها نکردن احساسات به معنای نداشتن باور به استاد و دافا است
میدانم که برخی از تمرینکنندگان سالمند میخواهند برای فرزندانشان پول بیشتری کسب کنند، گرچه فرزندانشان از لحاظ مالی در وضعیت خوبی هستند.
درباره موضوع پول یا ثروت، حقیقت را از استاد میآموزیم:
«بودایان قرار نیست ندار و تهیدست باشند؛ باید دارا و ثروتمند باشند. حیاتهای آنجا داراییهای شما هستند، و فقط با آنها بهشتتان میتواند رونق یابد. آنها همگی دارایی به حساب میآیند—هر حیاتی دارایی محسوب میشود.» (مریدان دافا باید فا را مطالعه کنند - آموزش فای ارائه شده در کنفرانسفای منطقهی شهری واشنگتن دیسی ۲۰۱۱)
در این دنیای مادی، اگر فرد غرق پول درآوردن شود، پس هرچه پول بیشتری به دست آورد، ممکن است بیشتر از دست بدهد. اگر فرد روی مطالعه فا و نجات مردم متمرکز باشد، هر آنچه را که باید داشته باشد، خواهد داشت. علاوه بر این، او در تمرین تزکیه و نجات مردم به خوبی عمل خواهد کرد. این ثروت واقعی ماست، و میتوانیم آن را به بهشت بازگردانیم. پس کدام را باید انتخاب کنیم؟
استاد به ما میآموزند:
«...هيچ وابستگی بشری نمیتواند به آسمان برده شود.» («آموزش فا در كنفرانس فای ايالات متحده غربی» راهنمايی سفر)
«یک حقیقت را به شما میگویم: تمام روند تزکیه، روند دائمی رها کردن وابستگیهای بشری است.» (جوآن فالون)
صمیمانه امیدوارم که تمرینکنندگان در تمامی گروههای مطالعه فا بتوانند نقاط ضعف و قوت یکدیگر را شناسایی و به آنها اشاره کنند. این خوب است که تمرینکنندگان بتوانند بهطور یک بدن با هم رشد کنند، همسو با پیشرفت اصلاح فای استاد شوند، بهخوبی تزکیه کنند و تا حد امکان مردم بیشتری را نجات دهند، تا بتوانیم با استاد به خانه بازگردیم.