(Minghui.org) اخیراً مقالهای در وبسایت مینگهویی خواندم که در آن به هماهنگکنندگان اصلی توصیه میکرد اداره و نظارت بر مناطق بزرگ را کنار بگذارند و من هم با آن موافق بودم. درواقع وضعیت در منطقه من نیز بسیار شبیه وضعیت توصیفشده در آن مقاله بود. در هر دو مورد تمرینکنندگان خاصی از طریق صندوقهای پستی مینگهویی، منطقه بزرگی را هماهنگ میکردند. یک نمونه که اخیراً اتفاق افتاد، برنامه فرستادن افکار درست برای کمک به نجات چند تمرینکننده دستگیرشده بود. آن فهرست بلندی بود و تمرینکنندگان در مکانهای تهیه مطالب باید آن را برای توزیع چاپ میکردند.
استاد بیان کردند:
«درخصوص اینکه مریدان دافا افکار درست میفرستند، اگر قادر باشید در زمانهای مشخصشده افکار درست بفرستید، و اگر بتوانید وقتی مداخلهای را تجربه میکنید افکار درست بفرستید تا آن را پاکسازی کنید، به اندازه کافی خوب است. میتوانید وقتی با مزاحمت واضحی مواجه شدید افکار درست بفرستید و آن را پاک کنید و ازبین ببرید. اما آن را بهطور خیلی پیدرپی انجام ندهید یا طوری که تعداد زیادی از افراد درگیر این کار شوند. به این دلیل که مریدان دافا همگی روی نجات مردم و روشنگری حقایق مشغول کار کردن هستند، و آیا با انجام کارهای دیگر مداخله نمیکند؟ و اگر سعی کنید که رویکردی جدید را ارائه دهید یا شکل دیگری از انجام کارها، پس آن نیز یک مشکل است. در آن صورت، مسلم است که مریدان دافا با آن مخالفت میکنند. درواقع باید این مسائل را با خردمندی اداره کنید و مطمئن باشید که ذهنی شفاف را حفظ میکنید.» («آموزش فا در کنفرانس فای 2015 کرانه غربی»)
منیت پنهان
سابقاً در منطقهمان اعلامیههای متوالی در مقیاس وسیع برای فرستادن افکار درست دریافت میکردیم. تمرینکنندگان در مکانهای تهیه مطالب آنها را چاپ و توزیع میکردند. حتی برخی از تمرینکنندگان دستههایی از این اعلامیهها را جمعآوری میکردند. پس از خواندن سخنان استاد در سال 2015 که در بالا به آن اشاره کردم، این کار را کنار گذاشتیم، اما پس از مدتی دوباره شکلهایی از هماهنگی در مقیاس وسیع شروع شد. به همین دلیل خواندن این مقاله واقعاً بر من تأثیر گذاشت.
در واقع من در منطقه خودم هماهنگکننده نیستم و حتی وضعیتی مشابهِ هماهنگکننده اصلی که در آن مقاله به او اشاره شده است را هم ندارم. احساس میکردم نقش کوچکی را ایفاء میکنم و زیاد این طرف و آن طرف نمیروم، اما پس از خواندن آن مقاله متوجه شدم که هنوز درگیر کار هماهنگی در منطقهای بزرگی هستم- هرچند آن را ازطریق صندوقهای پستی مینگهویی انجام میدادم. این نشان میداد که هنوز وابستگی عمیقاً پنهانی دارم، حتی اگرچه احساس میکردم درحال کمک به گروه هستم تا مانند بدنی واحد همکاری کند. در واقع احساس میکردم که متوجه ارزشم شدهام و از این موضوع خوشحال بودم.
با نگاه عمیقتر دیدم که به خودم مغرور شدهام، گویا مسئول گروه بزرگی هستم و میخواستم آنها کارها را به روش من انجام دهند. به بیانی دیگر خودم را هماهنگکننده در نظر میگرفتم. اینکه فکر میکردم بهتر از سایرین هستم، بهطور آشکار منیت و غرورم را نشان میداد.
رها کردن عقاید و تصورات بشری
در ابتدا که آن مقاله را خواندم، فکر کردم: «اگر کار هماهنگی از طریق صندوق پستی مینگهویی را کنار بگذاریم، پس چطور کارها را انجام دهیم؟ چطور سایر تمرینکنندگان را هدایت کنیم تا بدن واحدی را شکل دهیم؟»
سپس متوجه شدم که استاد در سخنرانی فا به هماهنگ نکردن مناطق بزرگ اشاره کردهاند. آیا نظر من بهتر از فا بود؟ آنچه استاد بیان کردند حتماً برای ما خوب است. چطور میتوانستم فا را با تجربهام در سطح خودم یا تجربیات و درکهایم قضاوت کنم؟ علاوه بر این در سراسر فا نیکخواهی، اعتبار و حفاظت استاد وجود داشت. با نگاه به درون بیدار شدم و بسیاری از عقاید و تصورات بشری پنهانم را پیدا کردم. متوجه شدم که احساسات منفی پیشینم مربوط به منیت و خودخواهیام و عناصر شیطانی پشت آنها بودند. آنها افکار و عقایدی بودند که برای مدتی طولانی حفظشان کرده بودم و نمیخواستم رهایشان کنم.
درکم را با تمرینکننده دیگری بهاشتراک گذاشتم. متوجه شدیم که اکثر هماهنگکنندگان اصلی مناطقی که میشناختیم، دچار انواعواقسام محنتها شده بودند. عدهای هنوز محبوس هستند. علاوهبر اینکه هرگاه این تمرینکنندگان تحت آزار و شکنجه قرار میگیرند، مداخلاتی جدی در مناطقشان ایجاد میشود. گاهی تعداد زیادی از تمرینکنندگان تحت تأثیر قرار میگیرند.
داشتن ذهنی هشیار
ما متوجه شدیم که قصد و نیت اصلی این تمرینکنندگان، کمک به سایر تمرینکنندگان منطقهشان برای تشکیل بدنی واحد است. آنها میخواستند برای این موضوع تلاش کنند و از آنجا که این برای دافا و سایر تمرینکنندگان بود، آن را فداکاریِ عاری از خودخواهی در نظر میگرفتند. آنها پیش از دستگیری معمولاً اطلاعات زیادی درباره تمرینکنندگان محلی داشتند و میان مکانهای تهیه مطالب و منزل تمرینکنندگان بسیار در رفت و آمد بودند. همچنین ایمیلهای فراوانی جهت حل تعداد زیادی از مشکلات دریافت میکردند. در نتیجه دستگیر شدن آنها اغلب باعث ضرر و زیانهای عظیمی میشد.
هرگاه چنین اتفاقی میافتاد، معمولاً تمرینکنندگان منطقهشان گیج میشدند، چراکه هماهنگکنندگان این تمرینکنندگان بسیار توانا و با خودشان جدی بودند و با صمیمیت و فداکاریشان اعتماد سایر تمرینکنندگان را به خود جلب کرده بودند. این سؤال برای تمرینکنندگان زیادی مطرح میشد که: «این تمرینکننده کارهای زیادی برای سایرین و گروه انجام داده است، پس چطور تحت آزار و شکنجه قرار گرفته است؟»
اخیراً یکی از چنین تمرینکنندگانی آزاد شد. مأموران کمونیستی که فکر میکردند او هماهنگکننده چند استان است، در بازجوییها خیلی به او فشار آورده بودند. این تمرینکننده متحمل درد و رنج بیشازحدی شده بود. البته این اتهام که او هماهنگکننده اصلی چند استان بود، بیپایه و اساس بود. در ظاهر آن مأموران تصمیم داشتند بهخاطر خشنودی رؤسایشان این پرونده را بزرگ جلوه دهند. از سوی دیگر عناصر شیطانی در سایر بُعدها هم توانسته بودند از شکافهای این تمرینکننده استفاده کنند.
درحالیکه درباره این موضوع صحبت میکردیم، یکی از ما از این تمرینکننده پرسید: «آیا تاکنون به اینکه هماهنگکننده چند استان شوی، فکر کردی؟» او سکوت کرد. بعداً شنیدم که او متوجه شد چرا تحت آزار و شکنجه قرار گرفته است: او به دلیل منیت قویاش استاد را فراموش کرده بود. سرانجام پس از سالها رنج و محنت، ذهنش هشیار شد.
خود را بالاتر از استاد و فا قرار دادن
طی سالها پس از آزادی تعدادی از هماهنگکنندگان، نظرات مشابهی را از آنها شنیدهام: «سابقاً فکر میکردم کارها در منطقهمان، بدون من پیش نمیروند. پس از حبس برای تمام آن مدت و بازگشت به خانه متوجه شدم که هیچ کم و کاستی به وجود نیامده است. بنابراین متوجه شدم که اشتباه میکردم- با استاد و فا، بدن واحدمان بدون من هم مشکلی نخواهد داشت و خوب خواهد بود.»
این درسها به ما یادآوری کرد که هر کسی که استاد و فا را فراموش کند، احتمالاً خودش را برتر از سایرین قلمداد میکند. وقتی تمرینکنندهای احساس کند وجودش ضروری است، احتمالاً در خطر خواهد بود.
اگر تمرینکنندهای همیشه نگران سایرین باشد و فکر کند که آنها نمیتوانند به امور رسیدگی کنند، درواقع ممکن است فراموش کند که استاد درحال مراقبت از همه ما هستند. آیا شخص با چنین فکری خودش را بالاتر از استاد و فا قرار نمیدهد؟ تمرینکنندگان هماهنگکننده متوجه شدهاند که اغلب اوقات عناصر شیطانی بهخاطر منیت قویمان میتوانند با ما مداخله کنند. در آن صورت شخص به جای اعتباربخشی به فا به خودش اعتبار میبخشد.
بهیاد دارم که یک بار هماهنگکنندهای گفت میخواهد کارهای بزرگی انجام دهد که توجه مردم را جلب کند. این بازتابی از یک منیت قوی است. درواقع زمانی که تمرینکنندهای بدون هیچ گونه شکاف و عاری از خودخواهی باشد، عناصر شیطانی جرأت نمیکنند او را تحت آزار و شکنجه قرار دهند.
شرایط در سرزمین اصلی چین بسیار پیچیده است. داشتن مکانهای تهیه مطالبِ کوچکتر بهتر از مکانهای بزرگ است. زیرا یک شخص تحمل، توانایی و خرد محدودی دارد. داشتن یک هماهنگکننده اصلی از نظر امنیتی خوب نیست و عناصر شیطانی میتوانند به راحتی از این شرایط استفاده کنند.
استاد بیان کردند:
«وبسایت مینگهویی مکانی برای به اشتراک گذاشتن تجربیات در میان مریدان دافا است و همچنین برای غیرتمرینکنندگان پنجرهای بهسوی دنیای ما ارائه میدهد. اگر هر مشکلی وجود داشته باشد، میتوانید نظرات خود را از طریق وبسایت مینگهویی به اشتراک بگذارید. درحال حاضر هماهنگی در مقیاسی گسترده نمیتواند [در چین] انجام شود و هنگامی که مسائل را مورد ملاحظه قرار میدهید، مطمئن باشید که به موضوع امنیت توجه میکنید.» («آموزش فا در کنفرانس فای واشنگتن دیسی 2018»)
استاد راههایی برای حل و فصل مسائل به ما ارائه دادهاند، فقط باید آنها را بهیاد داشته باشیم و از آنها پیروی کنیم.