(Minghui.org) هشت سال در اِنتیدی بهطور تمام وقت کار کردهام. دو سال قبل، اگر کسی به من میگفت: «تو واقعاً تزکیه نمیکنی.» ممکن بود پاسخ دهم: «تو مرا نمیشناسی. هر زمان که با اختلافی مواجه میشوم، میتوانم بهدرون نگاه کنم. از طریق گزارشهای خبری حقیقت را روشن میکنم. تمایل به زندگی راحت را کنار گذاشتهام. چگونه میتوان گفت که واقعاً تزکیه نمیکنم؟»
گرچه نمیخواستم اقرار کنم که بهطور استواری تزکیه نکردم، اما میدانستم پیشرفتم بسیار کند بود. مطمئن نبودم، چه چیزی اشتباه است، اما گاهی اوقات فکر میکردم که به وضع ثابتی رسیده و تزکیهام تثبیت شده بود.
بارها نظرات منفی را درباره خودم میشنیدم که باعث میشد افکار منفی را رشد دهم که ازبین بردن آنها بسیار سخت بود. نهایتاً، دریافتم که واقعاً مشکلی در تزکیهام وجود دارد.
روزی، تیان، تمرینکنندهای که برای مدتی طولانی از او خبری نداشتم، ناگهان با من تماس گرفت. چند سالی بود که او فکر میکرد در آزمونی موفق نشده و بسیار پشیمان بود. او این احساس را داشت که گویی که از استاد و فا جدا شده است و مطالعه آموزههای استاد را متوقف کرد. تیان اغلب میگریست و احساس میکرد که تزکیهاش بهپایان رسیده است.
بهنظر میرسید که تغییر کرده است. او گفت که چیزهای کوچک را شروع به تزکیه کرده و تزکیهاش محکم و مسرتبخش شده است. پس از اینکه بهطور خلاصه صحبت کردیم، او ناگهان گفت: «من بسیار نگران تو هستم.» او به تعدادی از کاستیهایم اشاره کرد، یکی از آنها این بود که بهطور منفعلانه از سایر تمرینکنندگان پیروی میکردم.
من کاملاً با او موافق نبودم. نمیخواستم بپذیرم که بهطور کوشایی تزکیه نمیکنم، بنابراین صحبتهایش را جدی نگرفتم.
اما دو روز بعد، تمرینکننده دیگری نیز تقریباً بهطور دقیق به همان نکته اشاره کرد. او گفت که من ابتکار عمل ندارم و فقط دنبالهروی دیگران هستم. بیدرنگ پرسیدم: «آیا با تیان صحبت کردی؟ تو درست همان چیزی را به من گفتی که او گفت. او پاسخ داد: «نه. او را نمیشناسم. اگر هردوی ما به همان مسئله اشاره کردهایم، پس شاید نیاز است که واقعاً به آن توجه کنی.»
دریافتم که هیچ چیز برای تمرینکنندگان تصادفی نیست. بدیهی است که زمان آن فرارسیده بود که بهبود یابم، اما مشکلم چه بود؟
توجه به مسائل کوچک
استاد بیان کردند:
«فکر نکنید که ضرورتاً موضوع مهمی وجود داشته است [که باعث آن شده است]. ممکن است فکر کنید که کار اشتباه بزرگی انجام ندادهاید، و اینکه در ایمانتان به فا بسیار ثابتقدم هستید. اما، نباید با موضوعات کوچکی که دارید طوری رفتار کنید که گویی هیچ چیزی نیستند.» («آموزش فا در کنفرانس فای ۲۰۱۵ کرانۀ غربی»)
دریافتم که این مشکل من است. برای زمانی طولانی، وقتی که آزمونهای بزرگ مطرح شدند، با آنها بهطور جدی رفتار میکردم، همانطور که یک تزکیهکننده باید انجام دهد. اما وقتی مسائل کوچک به سطح میآمدند، فقط با بیدقتی، با افکار فردی عادی پاسخ میدادم. در سطوح عمیقتر، این موضوعی از این است که آیا بهطور فعال تزکیه میکنم یا صرفاً منفعلانه از سایرین دنبالهروی میکنم.
استاد بیان کردند:
«اینکه بهطور فعال تزکیه میکنید یا صرفاً منفعلانه دنبالهروی میکنید منعکسکننده این است که آیا درحال تزکیه هستید [یا نه].» («آموزش فای ارائه شده در کنفرانس فای سان فرانسیسکو ۲۰۱۴»)
و استاد بیان کردند:
«متوجه نیست، بهنظر میرسد باور دارد اما باور ندارد، بهنظر میرسد تزکیه میکند اما تزکیه نمیکند، کلاً مسئولیت خودش را بهعهده ندارد- آیا چنین شخصی میتواند بهکمال برسد؟» (آموزش فا در کنفرانس فای استرالیا)
دریافتم که بهطور استواری تزکیه نکردم. شاید استاد تمایل صمیمانه مرا برای بهبود دیده بودند. ماه اوت گذشته، با دو تمرینکننده دیگر، ازبر کردن جوآن فالون را شروع کردم. هر روز، یک پاراگراف را ازبر میکردیم. گرچه، کارمان بهکندی پیش میرفت و بیش از یک سال قبل شروع کرده بودیم و فقط تا سخنرانی 6 ازبر کردیم، اما پیشرفت مداوم داشتیم.
بهبود هنگام ازبر کردن فا
از این تلاش گروهی برای ازبر کردن فا مزایای بسیاری را کسب کردم. قبلاً خودم سعی میکردم فا را ازبر کنم، اما بهدلیل عدم پشتکار، همیشه قبل از اینکه سخنرانی اول را بهپایان برسانم، آن را متوقف میکردم. ما سه تن به یکدیگر کمک میکنیم و من واقعاً این فرصت را گرامی میدارم.
در روند ازبر کردن فا، وابستگیام به موفقیتهای فوری بهتدریج محو شد. در گذشته، اگر کار خوبی در بخش خبر انجام نمیدادم، ناامید میشدم و بهتدریج از خودم سؤال میکردم: «پس از سالها آموزش، چرا هنوز تا این حد غیر حرفهای عمل میکنم و بهنظر میرسد که هرگز کارم را درست انجام ندادهام؟» احساس شکست میکردم و گاهی اوقات حتی میخواستم کارم را ترک کنم. وقتی سعی میکردم فا را ازبر کنم، همین ناامیدی را تجربه کردم. اما، بعد فکر کردم آنچه که واقعاً مهم است «تمام کردن» آن نیست، بلکه واقعاً گرامی داشتن روند درک و آگاه شدن به فا است. پس، بدون توجه بهاینکه با چه سرعتی، یا چقدر آهسته آن را ازبر میکنم، این روندی از بهبود استوار و پایدار است.
همچنین درک عمیقی از تأثیر فرهنگ حزب کمونیست چین (ح.ک.چ) بهدست آوردم، و اینکه چگونه این مسئله در وابستگیام به موفقیتهای فوری منعکس میشد. استاد بیان کردند:
«شما بهدنبال نتایج سریعی هستید. این تفکر از فرهنگ حزب میآید که حزب اهریمنی در شما القاء کرده است. هرکاری که انجام میدهید، آن را بهخوبی انجام دهید. در روند انجام کارها، آنچه به آن نگریسته میشود قلب شما است، نه خود موفقیتتان.» («آموزش فا در کنفرانس فای نیویورک ۲۰۱۶»)
پس از مطالعه آموزههای استاد، از خودم پرسیدم: «چرا به نتایج سریع وابسته هستیم؟ شاید به این دلیل است که ح.ک.چ، الحاد و این فکر را القاء کرده است که فقط قویترین، موفق میشود. در چین، مردم معمولاً معیار موفقیتشان را با نتیجه نهایی میسنجند و هیچ کسی اهمیتی نمیدهد که آیا روند کار اخلاقی، یا قانونی بوده است یا نه. این روش، مردم چین را به موفقیت سریع متمرکز کرده و فقط به نتیجه توجه نشان میدهند.
آن مخالف این است که ما تزکیهکنندگان چگونه باید چیزها را مدنظر قرار دهیم. موفقیت یا شکست را موجودات الهی نظم و ترتیب میدهند. لازم است که برتلاشهایمان با قلبی پاک تمرکز کنیم. اگر شینشینگمان مطابق الزامات باشد، میتوانیم مردم را نجات دهیم. در طول روند ازبر کردن فا، بهتدریج قادر بودم به عدم موفقیتم در محل کار رسیدگی کنم.
بسیاری از تمرینکنندگان در انتیدی برای مدتی طولانی فا را ازبر میکنند. وقتی از یک نفر پرسیدم، چقدر طول کشیده تا جوآن فالون را ازبر کند، او گفت که به زمان ازبر کردن فا تمرکز نکرده است. او فقط پس از بارها خواندن، بهطور طبیعی آن را ازبر کرده است.
بسیار شگفتزده بودم، زیرا من نیز فا را خوانده بودم. اما، احساس میکردم ازبر کردن بعضی از پاراگرافها سخت است. فکر میکنم چون حواسم هنگام مطالعه فا پرت میشد، به مطالبی که میخواندم تمرکز نکرده، هرگز معنای عمیقتر پشت این پاراگرافها را درک نمیکردم.
یک سال بعد، احساس کردم که شینشینگم تثبیت شده است و دیگر منتظر اختلافات نبودم که تشدید شوند تا بهدرون نگاه کنم. هر زمان که «مسائل کوچک» به سطح میآمدند، فوراً خودم را بررسی میکردم.
یک روز، درحالیکه مدیتیشن میکردم، صلح و آرامش بسیاری را احساس کردم. احساس میکردم که این خود واقعی من است، اما همچنین احساس میکردم که گویی پوسته سختی به دور خودم کشیده بودم. اخیراً، وقتی افکار درست میفرستادم متوجه شدم که این پوسته از زمان بعد از تولد و با وابستگیهای گوناگون بشری درست شده است. خود واقعیام با شکستن این پوسته از میان آن بیرون میآید.
هیچ چیزی بیاهمیت نیست
استاد بیان کردند:
«اما این تزکیه است—آیا هر چیزی روی نداده است تا «عاری از شکافها» باشید؟ هیچ مسئلۀ ناچیزی وجود ندارد.» («آموزش فا در کنفرانس فای ۲۰۱۵ کرانۀ غربی»)
درکم این است که بعضی از بزرگترین وابستگیهایمان،انعکاس در بعضی از چیزهای بهظاهر کوچک دارند. برای نمونه، بعضی از روزها احساس میکنم که ازبر کردن فا را بهخوبی انجام ندادهام، اما زمان آن فرارسیده که با دو تمرینکننده دیگر تماس بگیرم. نمیخواهم بگویم: «هنوز آماده نیستم.» بجای آن، وقتی که نمیتوانم جمله بعدی را بهخاطر بیاورم، به کتاب نگاه میکنم و با آنها ازبر کردن را آغاز میکنم. آنها این را نمیدانند و فکر میکنند که آن مطلب را بهخوبی ازبر کردهام. این مانند تقلب کردن در طول امتحانات است. آنچه که پشت تقلبم پنهان شده و رویش سرپوش گذاشتم، وابستگی به شهرت و ترس از مورد انتقاد قرار گرفتن است.
شنیدم دو نفر درباره بعضی از مشکلاتی که تمرینکننده دیگری بوجود آورده بود صحبت میکردند و بحثشان نسبتاً منفی بود. من با آن موافق نبودم، فکر میکردم که واقعاً آن مشکلی نبوده، چون من نیز به همان روش کار را انجام میدادم و اشکالی در آن وجود نداشت. احساس ناخوشایندی داشتم، اما طولی نکشید که دریافتم این فکر درست نبوده و آن را ازبین بردم.
بهمحض اینکه، این افکار منفی را ازبین میبردم، افکار دیگری به سطح میآمد: «چگونه میتوانند درباره افراد تا این حد منفی اظهارنظر کنند؟» به درون نگاه نکردم و اجازه دادم نارضایتیام بیشتر شود. در پایان روز آرام شدم و از خودم پرسیدم: «تو درباره چه چیزی شکایت میکنی؟ کدام وابستگی تو تحتتأثیر نظرات آنها قرار گرفته است؟ به خودم نگاه کردم تا ببینم چرا پریشان شدم.
نهایتاً دریافتم که من نیز همان مشکلی را دارم که آنها دربارهاش صحبت میکردند. فوراً از خودم دفاع کردم، چون نمیخواستم مشکلم را تأیید کنم. درحقیقت در مورد رفتار آنها بسیار ناراحت بودم و بسیار مشتاق دفاع از خودم بودم تا نشان دهم که از طریق کارم به خودم اعتبار میبخشم.
نمونه دیگر وقتی بود که متوجه شدم کسی به کمک احتیاج دارد، بنابراین کاری را که انجام میدادم کنار گذاشتم و به او کمک کردم. بعداً شنیدم او گله میکرد که من واقعاً به او کمک نکردهام. احساس میکردم که انتقادش غیرمنصفانه است. چرا او از کمکی که کردم قدردانی نکرد؟ آنگاه سخنان استاد را بهخاطر آوردم، استاد بیان کردند:
«اگر از عهدۀ این برآیید که مسائل را بهآرامی اداره کنید بدون توجه به اینکه ممکن است چقدر احساس کنید با شما بیانصافی شده است، اگر بتوانید تحتتأثیر قرارنگرفته باقی بمانید و سعی نکنید برای خودتان نوعی عذر و بهانه درست کنید، آنگاه درخصوص بسیاری از چیزها حتی نیازی نخواهید داشت که جر و بحث کنید. این بدین دلیل است که در مسیر تزکیهتان هیچ چیزی تصادفی نیست. بنابراین، وقتی در بحث داغی میافتید و آن چیزهایی را در شما تحریک میکند، یا درخصوص چیزی درگیر تضادی میشوید که علایق حیاتی شما را نگران میکند، شاید عوامل پشت آن توسط استاد آنجا گذاشته شد.» («آموزش فای ارائه شده در منهتن»)
دریافتم که این مسئله اتفاق افتاد، بهمنظور اینکه وابستگیهایم را در مورد نپذیرفتن انتقاد و بهدنبال پاداش بودن، حتی اگر فقط یک جمله ساده «متشکرم» باشد، آشکار کند. اینها انگیزههای خودخواهانه هستند. اینها حوادث کوچکی نبودند.
گاهی اوقات، وقتی میبینم که حرفها و اعمال افراد همسو با فا نیست یا آنها بازتاب فرهنگ حزب هستند، احساس ناراحتی میکنم. هنگامیکه از خودم سؤال میکنم که آیا این مشکلات را من نیز داشتم یا نه، پاسخ این بود که در حقیقت من نیز آن را انجام دادم.
استاد بیان کردند:
«در هر موردی، یک تزکیه کننده باید به امور همانطور که یک تزکیه کننده باید بنگرد نگاه کند و با ذهنیت یک تزکیه کننده، و مسلماً نمیتواند به امور با ذهنیت یک فرد عادی بنگرد. با هر چیزی که مواجه میشوید ساده، تصادفی، یا چیزی عادی نیست. باید به تزکیۀ شما و پیشرفت شما مربوط باشد.» (آموزش فا در شهر لسآنجلس)
نجات مردم را بهخاطر بسپاریم
بهعنوان یک روزنامهنگار افراد بسیاری را ملاقات میکنم. عمیقاً فکر میکنم که آیا ما مریدان دافا بهخوبی عمل میکنیم یا تأثیری واقعی در نجات مردم نداریم.
در سال نو و سایر تعطیلات، ما مینویسیم که مردم آرزوی تعطیلات خوشی را برای استاد دارند. بسیاری از مردم عادی که با آنها مصاحبه کردهام، اعضای خانواده تمرینکنندگانی هستند که از استاد و دافا سپاسگزارند. برخی گریستند و سایرین میگویند منتظرند که استاد به چین باز گردند.
رسانههایمان چقدر خوب کارها را انجام میدهند. یک کارشناس از چین به من گفت: «ما همگی اِنتیدی را تماشا میکنیم، کارتان عالی است. به این کار خوب ادامه دهید!» اما یک گردشگر از چین را ملاقات کردم که چیزهایی منفی میگفت. احساس میکردم که بازخورد منفی او به این معنا بود که چیزی را باید تزکیه میکردم.
استاد بیان کردند:
«شبیه ابزار تبلیغات حزب شرور نباشید. وقتی که وقایع را توصیف میکنید نباید بهخاطر امید به دستیابی به تأثیراتی، از حقیقت دور شوید. فقط بگذارید آن قطعه به هر تأثیری که دست خواهد یافت برسد. بهطور آگاهانه حقیقت را تحریف نکنید. قابلیت اعتماد را از دست خواهید داد.» («آموزش فای ارائه شده در جلسهی انتیدیتیوی»)
گزارش اخبار نیز فرصتی برای تمرین حقیقت است. در حد تواناییام سعی میکنم تمام جزئیات را بررسی کنم و از دقت آن مطمئن شوم. گزارش اخبار نیز روندی برای ازبین بردن فرهنگ حزب است، اغراقآمیز نیست، یا چاپلوسی ریاکارانهای که حزب از آن روش در صحبت استفاده میکند، نیست.
مأموریت اِنتیدیمان: «اصالت خالص، خوبی و زیبایی» است و هدفمان نجات مردم است. گزارشهای خبری نیز روندی از رهایی خود از احساسات است، نه کاری براساس علاقه شخصی.
سال گذشته، بخش اخبار تولید یک مجموعه را آغاز کرد، با عنوان: «قرن بدبختیهای سرخ،» تاریخی از کشتار و آزار و شکنجه مردم توسط ح.ک.چ. گزارشگران از سایر پروژهها، افراد بسیاری را پیدا کردند که از جنبشهای سیاسی تجربه کسب کرده بودند و مصاحبههای دستاول با ارزشی را جمعآوری کردند. تمرینکننده دیگری ساعتها را صرف خواندن اسناد تاریخی، علاوهبر تهیه اخبار روزانه و مسئولیتهای خانوادگیاش کرد. چند قسمت را نیز ساختم، اما تولید کاملاً چالشبرانگیز بود. اولین فصل را درپایان سال گذشته تمام کردیم. امسال سرپرست برای تولید فصل دوم بهدلیل حجم کار و کمبود منابع انسانی به من فشار نیاورد. من نیز چیزی درباره آن نپرسیدم، چون از چالشها ترسیده بودم. احساس میکردم با وقایع تاریخی بهاندازه کافی آشنا نیستم و تولید آن، کار بسیار زمانبری است.
در سال گذشته، اخیراً، نظراتی را از طرف یک بیننده دریافت کردم. او مطالب بسیاری نوشته بود، میگفت که پس از دیدن این حقایق تاریخی، درد عمیقی برای مردم چین احساس میکرد. او از سایر خوانندگان اینترنت خواست: «به همه افردی که میشناسید بگویید که این مدارک تاریخی را تماشا کنند.» او همچنین تمام فیلمها را به فایلهای صوتی کوچک تبدیل کرده و آنها را برای دانلود به افرادی در چین ارسال میکند.
از این صحبتها، میتوانستم بگویم که او یک تمرینکننده نبود. این فرد عادی به سایرین کمک میکرد که حقیقت را دریابند. اما من، یک مرید دافا هیچ عجلهای نداشتم یا نگران نبودم، قبل از اینکه کاری انجام دهم، منفعلانه منتظر سرپرستم بودم که چیزی بگوید، گرچه کاملاً از اهمیت این مجموعه خاص آگاه بودم.
استاد بیان کردند:
«البته وقتی هیچ فعالیتهای گروهی ترتیبداده شده وجود ندارد باید بهطور فعال و داوطلبانه کارهایی که مریدان دافا انجام میدهند تا موجودات ذیشعور را نجات دهند انجام دهید. آنها چیزهایی نیستند که بتوانید منتظر یک هماهنگکننده بمانید تا نظم و ترتیب دهد.» («آموزش فا ارائه شده در کنفرانس فای نیویورک ۲۰۱۰»)
اکنون اجازه دهید به حادثهای که در آغاز تبادل تجربهام ذکر کردم برگردیم.
در سال گذشته، دو تمرینکننده طی یک هفته، پیامهای متنی برایم فرستادند که نشان میدهد مشکل مشابهی نیز وجود دارد، به این معنی که بهطور منفعلانهای در پروژه رسانهای صرفاً از سایرین پیروی میکنم. به درون نیز نگاه نکردم، بنابراین یک سال طول کشید تا درک کنم که آنها سعی میکردند چه چیزی را به من بگویند.
پشت این دنبالهروی منفعلانه، یک خودخواهی حیلهگرانه قرار دارد. همیشه منتظر سرپرستم بودم که وظایفم را به من واگذار کند، درحالیکه، احساس میکردم به این طریق مجبور به مقابله با بسیاری از اختلافات نبودم. اگر پیشنهاداتی میدادم، آیا سرپرستم از آنها استفاده میکرد؟ اگر پیشنهادم خوب نبود، آیا او عقاید بدی را در مورد من رشد نمیداد؟ این وابستگی قوی به حمایت از خودم باعث شد که در انجام مسئولیتم برای نجات مردم خودداری کنم.
پس از اینکه متوجه این مطلب شدم، ابتکار عمل را بهدست گرفتم تا پیشنهاد تولید فصل دوم آن مجموعه را بدهم. سرپرست احساس میکرد که این بسیار ضروری است، بنابراین فوراً آن را شروع کردیم.
استاد بیان کردند:
«در کل، چرا مریدان دافا درحال گرداندن یک شرکت رسانهای هستند؟ برای نجات مردم. فراموش نکنید که هدف شما این است که مردم را نجات دهید و دلیل اینکه یک شرکت رسانهای باید بهخوبی اداره شود نجات مردم است. روشنگری حقایق و نجات موجودات ذیشعور کارهایی هستند که باید به انجام برسانید. چیز دیگری برای شما وجود ندارد که به انجام برسانید. چیز دیگری در این دنیا نیست که نیاز باشد به انجام برسانید.» («آموزش فای ارائه شده در کنفرانس فای ۲۰۱۵ نیویورک»)
هنگامیکه میبینم همتمرینکنندگان زمین را تمیز میکنند یا در آشپزخانه مشغول کار هستند و آنهایی که در بخش فروش در هر هوایی کار میکنند، سرشار از احترام هستم. همه ما همان مأموریت را داریم: برای کمک به موفقیت رسانه، کمک به استاد در اصلاح فا و نجات موجودات ذیشعور.
هنوز وابستگیهای بسیاری دارم و میدانم که همه آنها را پیدا نکردهام. در حد توانم سعی میکنم بهطور استواری تزکیه کنم.
اگر برخی از سایر تمرینکنندگان احساس میکنند که تزکیه آنها بهکندی رشد میکند و نمیدانند چگونه از این مانع عبور کنند، توصیه میکنم فا را ازبر کنند.
استاد بیان کردند:
«وقتي درحال گذر از رنجي وحشتناک يا وضعيتي بحراني هستيد، اين را امتحان کنيد. وقتي تحمل آن سخت است، سعي کنيد آنرا تحمل کنيد. وقتي بهنظر ميرسد انجام آن غيرممكن يا سخت باشد، امتحان کنيد و ببينيد ميتوانيد چهکار کنيد. و وقتي واقعاً بتوانيد آنرا انجام دهيد، درست مثل آن مسافر خسته و فرسوده، "ساية درختان بيد، غنچة گلها، محلي که سرم را روي آن بگذارم" را خواهيد ديد!» (جوآن فالون)
متشکرم، استاد! متشکرم، همتمرینکنندگان!
لطفاً به هرگونه کاستی در تبادل تجربهام اشاره کنید.
(ارائه شده در کنفرانس فای انتیدی و اپکتایمز 2018)