(Minghui.org) قلمرو یک تزکیهکننده باید انرژی قدرتمندی داشته باشد تا افکار بدِ سایرین را سرکوب کند. بر این باورم که تحت تعقیب یا آزار و اذیت قرار گرفتن ممکن است گاهی انعکاس افکار نادرست در ذهن خود ما باشد.
حادثهای در چهار سال پیش، سبب شد متوجه شوم که افکار درست درواقع میتواند ذهن مردم عادی را سرکوب کند. من برای مؤسسه معتبری کار میکنم. همۀ همکارانم تحصیلکرده و خوشرفتار هستند و همگی ظاهر خوبی را حفظ میکنند. یک روز آقای برنامهنویسی را از شرکت دیگری استخدام کردیم. او چاق بود، جذاب نبود و همیشه با همکاران جوانِ خانم برای مدتی طولانی صحبت میکرد. او را دوست نداشتم. یک روز در طول تابستان، لباسی برای کار پوشیده بودم. طوری که به من زل زده بود، باعث میشد احساس ناراحتی کنم. پس از بازگشت به خانه، از او به شوهرم شکایت کردم و درنهایت به این نتیجه رسیدیم که این جریان ناشی از شهوت در افکار خودِ من است. از خودم پرسیدم: «اگر او خوشتیپ و خوشقیافه بود، آیا باز هم اینقدر احساس ناراحتی میکردم؟» بدیهی بود که شهوت دارم.
پس از مدتی، دختر 10 سالهام پوستری درباره انقلاب بزرگ فرهنگی در چین تهیه کرد. وقتی در دفترم به آن پوستر نگاه میکردیم، نظر همکار جدیدمان را درباره آن جویا شدیم، چراکه بهطور اتفاقی در همان اطراف بود. او از شرارت افشاءشدۀ حزب کمونیست چین (ح.ک.چ) در آن پوستر شوکه شد. از این فرصت استفاده کردیم تا حقایق فالون دافا را برایش روشن کنیم. در آن زمان پر از نیکخواهی بودم و حتی به نگاههای بد او فکر نمیکردم. از آن زمان به بعد، او همیشه به من احترام میگذارد و دیگر هرگز طوری نگاه نمیکند که احساس ناراحتی کنم و معذب شوم.
داشتن افکار درست
از این حادثه، متوجه شدم که وقتی افکار ما صالح و درست هستند، مردم افکار بد نخواهند داشت. وقتی چیزهای ناخوشایند اتفاق میافتند، همیشه کمک میکنند تا به درون نگاه کنیم.
طی 6 سال گذشته، حدود 200 سخنرانی عمومیِ روشنگری حقیقت برای قشر سطح بالای جامعه ارائه دادهام. متوجه شدهام که تعاملاتم با 3000 نفر تماشاچی در مجموع، منعکسکننده وضعیت تزکیهام بوده است.
پنج سال پیش بود که برای یک باشگاه نسبتاً بزرگ سخنرانی کردم. شهردار و یکی از اعضای شورای شهر در میان مخاطبان حضور داشتند. وضعیت اجتماعی این گروه مرا هیجانزده کرده بود. رئيس باشگاه خواستار اطلاعات تماسم شد و قول داد که مرا به بزرگترين باشگاه شهرمان معرفي کند، اما پس از مدت کوتاهی ازطریق ایمیل و تلفن شروع به آزار و اذیت من کرد. درحالی که خیلی ترسیده بودم، هرگز پاسخی ندادم. حدود شش ماه بعد، این آزار و اذیت متوقف شد.
پیدا کردن وابستگیام
متوجه شدم که به افراد با ظاهر خوب و افراد تحصیلکرده توجه بیشتری دارم. آن تجلی وابستگیام به شهوت بود. معتقدم که این افکار اشتباه باعث آزار و اذیتم شدند.
پس از پیدا کردن این وابستگیها، مطالعه فا و تمریناتم را افزایش دادم و بهتدریج این عقیده و تصور کمی ضعیف شد.
حدود 18 ماه پیش، بعد از اینکه سخنرانی دیگری داشتم، یکی از مخاطبان مرد جلو آمد و مؤدبانه پرسید که آیا تحسین و احترام او را قبول میکنم، زیرا عمیقاً جذب من شده است. لبخندی زدم و گفتم که نمیتوانم و اینکه قبلاً ازدواج کردهام. او کمی خجالتزده شد و رفت و هرگز دوباره با من تماس نگرفت.
از آن زمان بیش از 100 سخنرانی داشتهام و هرگز دوباره مشکلی پیش نیامده است. مطمئن هستم که افکار درست میتواند شهوت مخاطبان را سرکوب کند و آنها بهجای تحسین من بهعنوان یک زن، شجاعت تمرینکنندگان دافا را تحسین خواهند کرد. بهعنوان یک تمرینکننده متأهل، بدون توجه به اینکه چقدر خوب لباس میپوشم یا چقدر خوب بهنظر میرسم، سایرین وقتی مرا ببینند، حتی اگر درباره وضعیت تأهل من ندانند، نباید فکر شهوت در ذهنشان داشته باشند.