(Minghui.org) طی گذشت زمان و بهدلایل مختلف از هماهنگکننده محلی ناراحت و آزردهخاطر شدم. در مرحلهای این ناراحتی بین ما آنقدر شدید شد که پس از مطالعه گروهی فا نمیتوانستم قلبم را آرام کنم و در طول مدیتیشن و تمرینات نمیتوانستم آرام شوم. ذهنم مملو از تصاویری از نامهربانی و غرور و سرزنش شدن و غیره از سوی او بود.
میدانستم که افکارم مداخله هستند. میخواستم این تضاد را حلوفصل کنم و به این اختلاف و ناراحتی که تقریباً بهمدت هشت سال بهطول انجامیده بود، خاتمه دهم. از استاد خواستم اردهام را قوی سازند تا این اختلاف را ازبین ببرم.
فکر کردم وقت آن رسیده که این مشکلِ بینمان را حل کنم. مشکلی که زمانی ایجاد شد که شیطان «جنبش مراجعه به درِ منازل» را آغاز کرده بود. ما فقط دو مرکز تهیه مطالب روشنگری حقیقت در منطقهمان داشتیم- یکی را هماهنگکننده اداره میکرد و دیگری را من اداره میکردم. شیطان توانست از اختلافات ما سوءاستفاده کند. باور داشتم که بهخاطر ایمنی گروه و موجودات ذیشعور، باید با مشکلاتمان مواجه شویم و آنها را حلوفصل کنیم.
آن چند سال پیش شروع شد. تمرینکنندهای از بخشی دیگر، مرا تشویق کرد تا یک مکان تهیه مطالب در منزلم راهاندازی کنم. من در حومه شهر و در محیطی نسبتاً امن زندگی میکردم. این تمرینکننده به فناوری اطلاعات وارد بود و نزد هماهنگکننده ما آمد تا در این خصوص با او صحبت کند. هماهنگکننده ما موافقت نکرد. حتی اگرچه آن تمرینکننده و هماهنگکننده یکدیگر را میشناختند و در گذشته نیز بهخوبی با هم همکاری کرده بودند، اما در این زمینه بهشدت با هم مجادله کردند. به هرحال ما بدون پشتیبانی هماهنگکننده، آن مکان تهیه مطالب را راهاندازی کردیم. بعد از آن، هماهنگکننده درخصوص بسیاری از چیزها شرایط سختی را برایم ایجاد میکرد.
بدون توجه به اینکه کار درست یا نادرستی انجام میدادم، مرا نادیده میگرفت. با قلبی سنگین تزکیه میکردم و مملو از رنجش، حسادت و خودخواهی بودم.
با این حال، مدت کوتاهی پیش، بعد از دیدن سخنرانی استاد برای تمرینکنندگان استرالیا، بیدار شدم. متوجه شدم که برای نجات موجودات ذیشعور و انجام کارهایی که استاد از ما خواستهاند، باید به درون نگاه و قلب بشریام را رها کنم. باید خودم را با فا ارزیابی و واقعاً به افکارم توجه میکردم.
تصمیم گرفتم به دیدار هماهنگکننده بروم و از استاد درخواست کمک کردم. با کمال تعجب، او رفتار بسیار دوستانهای داشت. بهخاطر مسئولیتهای بیشازحدی که در پروژهها بهعهده گرفته بود، عذرخواهی کرد. ابراز تأسف کرد که بردبار نبود، اغلب عصبانی میشد و مشکلاتی را برای سایرین و اختلافاتی را میان گروهها ایجاد میکرد. او مقالهای را درباره هماهنگکنندهای خواند که معلم، مادر یا رهبر خوبی نبود و مرتکب اشتباهاتی مانند مردم عادی شده بود. در این مقاله آمده بود که شخص باید به تزکیه خود و اصلاح کاستیهایش توجه داشته باشد و تمام تلاش خود را بهکار گیرد تا هیچ خسارتی برای دافا ایجاد نکند.
ما برای سه ساعت صحبت و هر دو به درون نگاه کردیم. اختلاف بینمان ازبین رفته بود! تحت تأثیر سخنان بامحبتش قرار گرفتم. احساس کردم بدون اینکه از آن آگاه باشم، حتی از فا منحرف شده بودم. استاد ابزار جادویی نگاه به درون را به من داده بودند، اما به آن توجه نکرده و زمان بسیار زیادی را ازدست داده بودم.
استاد بیان کردند:
«تزکیه درباره تزکیۀ قلب شخص و تزکیۀ خود فرد است. فقط وقتی قادر باشید در بحبوحۀ مشکلات، تضادها، سختیها و مورد بیانصافی قرار گرفتن، هنوز خودتان را مورد بررسی قرار دهید و به درون نگاه کنید، این تزکیۀ واقعی است. و فقط آنگاه است که میتوانید بهطور پیوسته رشد کنید، مسیر تزکیه را بهطور مستقیم بپیمایید و بهسوی کمال پیش بروید!» (پیام تبریک به کنفرانس فای تایوان)
میخواهم یک تزکیهکننده واقعی باشم. تمام وابستگیها و قلب بشریام را کاملاً از بین خواهم برد و تمام تلاشم را بهکار خواهم گرفت تا عهد و پیمان ماقبل تاریخیام را بهانجام برسانم.