(Minghui.org) گرچه در انجام سه کار کوشا بودم، از استاندارد یک تمرینکننده فالون دافایِ دوره اصلاح فا دور بودم. وابستگیهای زیادی داشتم که باید رهایشان میکردم. متوجه شدم درحالی که اصلاح فا به انتها نزدیکتر میشود، باید در تزکیهام رشد کنم. بنابراین تصمیم گرفتم هنگ یین 4 را ازبر کنم.
استاد بیان کردند:
«برای یک مرید دافا الزامی است که بهطور روزانه از تزکیهاش اطمینان حاصل کند و روشنگری حقایق و نجات مردم، همان مأموریت یک مرید دافا است. شما نمیتوانید بدون هر یک از این دو به سوی کمال سفر کنید. اینکه چقدر خوب انجام میدهید بازتابی است از اینکه آیا در تزکیهتان کوشا هستید.» («یک یادآوری»)
درک مأموریت یک تمرینکننده دافا
تضادهای زیادی با سایر تمرینکنندگان و اعضای خانوادهام داشتم. عدم موفقیتم در عبور از این آزمونها سبب درد و اضطراب بسیار زیادی برایم میشد. استاد به من اشاراتی دادند، چراکه میدانستند مایلم شینشینگ خود را رشد دهم.
بنابراین تصمیم گرفتم هر روز پنج شعر را ازبر کنم و امیدوار بودم که در طول یک ماه حفظ کردن این کتاب را به پایان برسانم. هر کلمه و هر خط از یک شعر را بارها و بارها حفظ میکردم. در حین قدم زدن، رفتوآمد با وسایل نقلیه عمومی و در هر زمان آزادِ سر کارم، آنها را حفظ میکردم. میترسیدم چیزی را فراموش کنم، بنابراین هر خط را روی نواری کاغذی مینوشتم و همیشه میتوانستم خودم را چک کنم.
طی این روند افکار، احساسات و پیشرفتهای زیادی را تجربه کردم. اگرچه این اشعار را قبلاً خوانده بودم، در آنها جذب نشده بودم، اما این بار هر کلمه و هر خط، قلبم را میلرزاند و عمیقاً مرا تحت تأثیر قرار میداد. متوجه شدم چه کسی هستم. ما از آسمان آمدیم تا فا را از خالق جهان کسب کنیم، برای اینکه استاد ما را پاکسازی کنند و به بهشت آسمانیمان بازگردیم. مأموریت مقدس ما روشنگری حقیقت و نجات موجودات ذیشعور است.
استاد بیان کردند:
آسمان و زمین راستی را ازدست دادهاند
اهریمن سرخ در دوران نهایی سربرمیآورد
آفریدگار به این دنیا آمده است
راستی و شرارت در نبرد، آسمان را شوکه میکند، زمین را میلرزاند
این هذیانگویی نیست
این برای انتشار حقیقت است
گرچه آزار و شکنجه بسیار شیطانی است
نجات مردم گرد و خاک و وحشیگری برپا میکند
دروغها آسمان را سیاه میکند، زمین را میپوشاند
اما سختیها درحال شکل دادن مریدان خداوندگار هستند
نجات مردم در دوران پایانی ارادۀ خدایان است
از روی نیکخواهی، حتی از یک نفر هم دست نمیکشم
حقیقت را بهسرعت پیدا کنید
این معنی واقعی زندگیتان است
زمستان 2012 («معنی واقعی زندگی» از هنگ یین4)
بهعنوان تمرینکنندگان فالون دافا این مسئولیت ما است که در دوره اصلاح فا به استاد کمک کنیم مردم را نجات دهند، اما فقط زمانی میتوانیم خوب عمل کنیم که بهخوبی تزکیه کنیم.
موفقیت در رها کردن وابستگیها
درحین ازبر کردن این اشعار پیشرفتهای زیادی داشتم و بسیاری از وابستگیها را رها کردم، از جمله اینکه موضوع خلوص را تزکیه کردم. در گذشته، همیشه اصرار داشتم که حق با من است و احساس میکردم در بحثهایم با سایر تمرینکنندگان باید خودم را توجیه کنم.
استاد بیان کردند:
«در قلبم دوستی شما
بسیار خالص است
وقتی مریدان دافا با رنج مواجه میشوند
سرما در قلبم را گرم میکند
وقتی من با سختیها مواجه میشوم
این دوستی کمکم میکند حتی بیشتر ثابتقدم باشم
میخواهم حقیقت را به شما بگویم
مأموریتم قطعاً مقدس است
خلوص شما را به نوسازی حیات تبدیل میکنم
(«خلوص» از هنگ یین 4)
متوجه شدم که قادر نیستم تحمل کنم و در عوض با سایرین بحث میکنم. به درون نگاه نمیکردم و درعوض به بیرون نگاه میکردم. فقط بر خودم تأکید داشتم و خودخواهیام عمیقاً ریشهدار بود. میدانستم که این رفتار درخور یک تمرینکننده دافا نیست و احساس شرمندگی میکردم.
استاد بیان کردند:
شکایت نکنید
فقط به مهربانی خود ادامه دهید
(«زدودن توهم برای شما» از هنگ یین 4)
فای استاد کمکم کرد تا متوجه عدم خلوصم شوم، بنابراین اشتباهاتم را پذیرفتم و از تمرینکننده مربوطه عذرخواهی کردم. به او گفتم متأسفم و از او تشکر کردم که کمکم کرد این آزمون را پشت سر بگذارم.
همچنین میتوانستم بهموقع به این مسئله اشاره کنم که سایر تمرینکنندگان در کجای تزکیهشان کاستی دارند. احساس میکردم قادرم به خود واقعیام بازگردم.
در حین ازبر کردن، مدام به درون نگاه و وابستگیهایم را پیدا میکردم. در گذشته به درون نگاه نکرده بودم و بنابراین از اینکه این تعداد وابستگی را نادیده گرفته بودم، بسیار شوکه شده بودم.
سپس متوجه شدم که بهطور دائم خودم را توجیه، خودنمایی و با سایرین رقابت میکنم. به سایرین میگفتم که باید به حرفهایم گوش کنند. این یک وابستگی بود که از تلقینات و آموزش حزب کمونیست چین (ح.ک.چ) نشأت میگرفت.
در زندگی مشترکم همیشه تأکید داشتم که حق با من است. اگر احساس میکردم مورد بیانصافی قرار گرفتهام، از خودم دفاع و ذهنیتی مبارزهجو را دنبال میکردم. وقتی اتفاقات خوبی برای سایرین رخ میداد، احساس ناراحتی میکردم، بهجای اینکه برایشان خوشحال باشم. این تجلیای از حسادت بود. گاهی در محل کار طبیعت حیلهگرم را پنهان میکردم. هنگام مواجهه با مشکلات، استوار نبودم و میترسیدم. اینها همه وابستگیهایی بودند که باید رهایشان میکردم.
داشتن افکار درست، ضرورتی برای رشد
افکار درست فرستادم و سپس «افکار درست» را ازبر کردم.
استاد بیان کردند:
سریع و چابک همچون صاعقه، تا بلندای کیهان اوج میگیرد
پرقدرت همچون آذرخش، به ورای آسمانها میرسد
سراسر کیهان را میروبد، هیچ مکانی جا نمیماند
همه چیزهای منحرف و فاسد را با هم از بین میبرد
(«افکار درست» از هنگ یین 4)
هنگام فرستادن افکار درست، وابستگیهایم را کاملاً ازبین میبردم و همه مواد بد را رها میکردم. در ذهنم کلمه «میه» را تکرار میکردم و به این مواد میگفتم که آنها را نمیخواهم. آنها را به خاکستر تبدیل میکردم و سپس آن مواد بدون ردی از بین میرفتند.
وقتی خودم را از این وابستگیها رها میکردم، احساس خوشحالی داشتم. گویا به فرد متفاوتی تبدیل شدهام. شینشینگم را رشد میدادم، فا را خوب مطالعه میکردم و تمرینات را انجام میدادم.
حالا خودم را پیوسته با فا مقایسه و به هر کلمه و رفتارم توجه میکنم. وقتی متوجه مشکلاتی در درونم میشوم، با خودم سختگیرم و فوراً آنها را اصلاح میکنم. وقتی با مشکلات مواجه میشوم، آنها را بهخوبی اداره میکنم. قبل از خودم به سایرین فکر و نقاط ضعفم را با نقاط قوت سایر تمرینکنندگان مقایسه میکنم. درحال پاکسازی میدان بُعدیام و پاک کردن خودم از عمق وجودم هستم.