(Minghui.org) اگرچه به مدت تقریباً 11 سال است که در حال تمرین فالون دافا بودهام، درکم از «بردباری» خیلی سطحی و در سطح مردم عادی است. وضعیتم اینگونه بود تا زمانی که اخیراً سطح عمیقتری از بردباری را درک کردم.
استاد بیان کردند:
«بردباری کلید رشد شینشینگ است. تحمل کردن همراه با خشم، شکایت و یا اندوه، بردباری یک فرد عادی است که به موضوعات مربوط به خودش وابسته است. تحمل کردن، بطوری که کاملاً بدون خشم و شکایت باشد، بردباری یک تزکیهکننده است.» («بردباری (رِن) چیست؟» از نکات اصلی برای پیشرفت بیشتر)
بهعنوان یک خانم خانهدار، مسئول مراقبت از خانهمان از جمله تمیز کردن آن هستم. زمانی که آن را تمیز نمیکردم، خانوادهام گله و شکایت میکردند. سعی کردهام تحمل کنم و با آنها جنگ و دعوا نکنم.
شوهرم به من گفت که کارهای خانه را نادیده گرفتهام، چراکه نامنظمتر و کثیفتر شده بود و این حرف مرا ناراحت کرد. گفتم: «زمان ندارم که خانه را تمیز کنم. باید کتابهای دافا را مطالعه کنم، تمرینها را انجام دهم و به مردم در درک فالون دافا و آزار و شکنجه کمک کنم. به آن آسانی که فکر میکنی نیست!»
ناراحت شدم و نتوانستم تحمل کنم که منجر به آزمونهای حتی سختتری شد. شوهرم اغلب گله و شکایت میکرد و حتی کلماتش خشنتر شده بود. اگر چیزی میگفتم، حتی بیشتر عصبانی میشد. پسرم از فضای خانه ناراحت بود و به شوهرم چیزی گفت که احساس بدتری در من ایجاد کرد و فراموش کردم که یک تمرینکننده هستم.
بهدلیل اینکه نتوانستم بر نقاط ضعفم غلبه کنم، خلق و خوی شوهرم بدتر شد. او از آشپزیام ایراد میگرفت که قلبم را آشفته میکرد. یکبار از او خواستم که اینقدر کنایه نزند و دستپختم را با آن رستورانها مقایسه نکند. او برآشفته شد و مشتش را بلند کرد و سعی کرد مرا بزند. برای دوری از ضربه سریعاً سر و بدنم را چرخاندم و به این فکر کردم: « اشتباه من بود! دوباره نتوانستم بردباری را تمرین کنم.»
یک روز متوجه شدم که خلق و خویش بهتر است، بنابراین با او بهآرامی صحبت کردم. از اینکه با او نزاع میکردم، عذرخواهی کردم. سپس گفتم: «تو باید به خلق و خویت نگاه کنی. خانوادهمان باید بخاطر شادی و خوشبختیمان قدردان استاد باشد. قبل از تمرین دافا بهشدت بیمار بودم که باعث درد و رنج و مشکلات مالی برای خانوادهمان شده بود. بعد از یادگیری این تمرین سالم شدم و خودم را صمیمانه وقف خانوادهمان کردم. تو نباید اینقدر گله و شکایت کنی.»
او چیزی نگفت و به مدت چند روز داد و فریاد را متوقف کرد. اما بعد از مدتی دوباره شرایط و خلق و خوی بدش به حالت قبل بازگشت.
با دخترم که او نیز تمرینکننده است، درباره شوهرم صحبت کردم. گفتم که اگرچه او اغلب ازدستم عصبانی است، اما بسیار حامی کارهایی است که برای فالون دافا انجام میدهم. حتی گاهی اوقات به من کمک میکرد. با این حال نگران نگرش بدش نسبت به خودم بودم.
دخترم گفت: «مادر، پدر در حال آزمایش تو است. نگرشش نسبت به تو بهتر نشده است چراکه تو در تزکیهات بهخوبی عمل نکردهای.»
بعد از تبادل تجربه با او به درون نگاه کردم و متوجه شدم که اگرچه او خیلی حامی کارهایم برای دافا است، من فاقد نیکخواهی و بردباری نسبت به او هستم.
بعد از آن وقتی شوهرم از کوره درمیرفت، آرامتر بودم. میخواستم که آن آزمایش را بهخوبی بگذرانم، به کلمات و اعمالم توجه، شینشینگم را حفظ میکردم و تحت تأثیر قرار نمیگرفتم.
استاد بیان کردند:
«سرشت بودايي يك نفر شَن است و اين خودش را بهصورت شفقت، انديشيدن درباره ديگران قبل از عمل كردن و توانايي تحمل سختي، نشان ميدهد.» («سرشت بودایی و سرشت اهریمنی» از نکات اصلی برای پیشرفت بیشتر)
همانطور که به خواندن کتابهای فالون دافا ادامه میدادم، درک بهتری از اصول فا کسب کردم. متوجه شدم که باید همیشه خودم را مانند یک تزکیهکننده درنظربگیرم و هنگام مواجهه با مشکلات به درون نگاه کنم. فقط پس از آن میتوانم محیطم را تغییر دهم و در زمان اختلافات بردباری داشته باشم.
بعد از اینکه سطح شینشینگم را بالا بردم، محیط منزلم بهبود یافت. برای مثال، شوهرم پیشنهاد داد که برای زمانی که من و دخترم برای روشنگری حقایق درباره دافا بیرون میرویم، برای نوهمان پرستار بگیریم. من به تلاش و رشد در تزکیه ادامه خواهم داد.