(Minghui.org) من تمرینکننده فالون دافا هستم که بعد از مطالعه فای استاد مشکل اصلیام را پیدا کردم.
استاد بیان کردند:
«برخی از تمرینکنندگان میگویند: "من بهخوبی تزکیه و خودم را کاملاً خوب اداره کردهام"، اما وابستگیهای وجودشان اصلاً ازبین نرفته است. آیا آن تزکیه بهحساب میآید؟ آیا آن اشتباه نیست؟ بنابراین فقط تغییرات بنیادی تغییرات واقعی هستند. آنچه در ظاهر وجود دارد تماماً سطحی است.» (آموزش فا در کنفرانس فای سوئیس)
اگرچه من در بسیاری از پروژههای فالون دافا شرکت کردهام، بهطور واقعی و بهخوبی تزکیه نکردهام. با درک جدیدم، چیزهای زیادی را که درگیر بودم، متوقف و مطالعه بیشتر فا را شروع کردم. اما زمان مطالعه فا بهتنهایی، همواره احساس خوابآلودگی میکردم و هنگام فرستادن افکار درست نمیتوانستم کف دستم را صاف نگه دارم.
تمرینکننده دیگری مرا به مطالعه گروهی فا معرفی کرد. در صبح دو فصل از جوآن فالون را میخواندیم. با نگاه به تمرینکنندگان دیگر، متوجه شدم که باید به مراحل بالاتر تزکیهام برسم. آنها میتوانستند تا سه ساعت در حالت لوتوس کامل بنشینند، درحالیکه من فقط یک ساعت مینشستم. علاوهبراین، همیشه حواسم پرت بود. بههرحال، در دو سال گذشته در تزکیهام پیشرفت کردم. فا را بیشتر مطالعه کردم و تمام اعمالم را براساس فا قرار دادم. این به من کمک کرد تا اصول فا را بیشتر درک کنم. درنهایت یاد گرفتم که تزکیه جدی است و فقط مطالعه فا باجدیت میتواند کمک کند که در مسیر تزکیهام رشد کنم.
بیش از 10 سال بر این موضوع تمرکز کردم که مردم را متقاعد کنم از حزب کمونیست چین و سازمانهای وابسته به آن خارج شوند. تعداد افرادی که خارج میشدند اهمیت زیادی برایم داشت.
استاد بیان کردند:
«فکر میکنم در محلهای گردشگری، نباید خودِ خروج از حزب یا پیشگامان جوان یا «سهکنارهگیری» را هدف خود قرار دهید. همگی بهخاطر داشته باشید، قرار است روشن کردن حقیقت و نجات مردم را بهعنوان هدف خود در نظر داشته باشید!»("آموزش فا در کنفرانس فای 2016 نیویورک")
پس از اینکه در ارتباط با این موضوع فای استاد را خواندم، درحالیکه درباره حقایق آزار و شکنجه با مردم صحبت میکردم، مانند آزار و شکنجه غیرقانونی و حقه خودسوزی در میدان تیانآنمن، رویکردم را تغییر دادم.
رئیس سابق یک مدرسه و همسرش از حقایق آگاه میشوند
من و تمرینکننده دیگری اغلب در پارک عمومی بزرگی نزدیک منزلمان درباره فالون دافا با مردم صحبت میکردیم.
وقتی زن و شوهری را دیدیم، درباره جامعه، اخلاقیات و فساد حکومت شروع به صحبت کردیم. آن مرد به من گفت بهعنوان مدیر مدرسه نمیتوانست رشوه بگیرد. او در مدرسه به افرادی که وضعیت مالی ضعیفی داشتند، کمک میکرد. بعد از اینکه جیانگ زمین رئیس رژیم کمونیست و فساد بدتر شد، از مقامش استعفاء داد.
به او گفتم که از 19 سال قبل تمرین دافا را شروع کردهام و مدت کوتاهی پس از شروع تمرین تمام بیماریهایم بهبود یافتند. او تأیید کرد که جیانگ زمین کار اشتباه و نادرستی انجام داد که فالون دافا را ممنوع کرد.
درباره سنگی که در استان گوئیژو پیدا شد صحبت کردم که بر آن شش کلمه حک شده بود، «حزب کمونیست چین ازبین میرود.»آنگاه پرسیدم آیا مایل هستند از ح.ک.چ خارج شوند یا نه. آنها موافقت کردند با نام واقعی خود خارج شوند و قول دادند وقتی پسرشان را که در گوآنگژو زندگی میکند در پاییز ببینند، از او نیز بخواهند که کنارهگیری کند.
مأمور بازنشسته دولت میخواهد جوآن فالون را بخواند
با مرد مسنی که بازنشسته اداره کار مدنی بود شروع به صحبت کردم. گفتم: «فالون دافا به مردم میآموزد که افراد خوبی باشند و یکی از مزایای آن وضعیت سلامتی خوب است، هیچ چیز اشتباهی در آن وجود ندارد.»
گفتم جیانگ زمین آزار و شکنجه فالون دافا را آغاز کرد. هزاران تمرینکننده که تا سرحد مرگ شکنجه شدهاند، از نفی ایمانِ خود امتناع کردند. حتی بدتر اینکه رژیم اعضای بدن تمرینکنندگان زنده را برای کسب منفعت برمیدارد. او گفت درباره این موضوع نشنیده و مایل است بیشتر بداند.
قبل از اینکه جدا شویم، موافقت کرد با نام مستعار از سازمان جوانان حزب جدا شود و به خواندن جوآن فالون و نه شرح و تفسیر درباره حزب کمونیستعلاقهنشان داد.
قرار گذاشتیم که شنبه همدیگر را ببینیم. او سرِ قرار آمد و بهخاطر دیرکرد معذرت خواست. ما جوآن فالون، نُه شرح و تفسیردرباره حزب کمونیست، مطالب اطلاعرسانی فالون دافا و نوارهارا با خودمان آورده بودیم، آنها را گرفت و قول داد با دوستانش بهاشتراک بگذارد.
تجربه کردن مواجهه با سمت تاریک اجتماع
روند روشنگری حقایق درباره فالون دافا، روند رشد خودمان نیز است. پس اگر درباره کارهایمان صادق باشیم، بهخوبی عمل خواهیم کرد.
افراد جوان بسیاری وجود دارند که نمیخواهند به حرفهایمان گوش دهند و آنها را باور نمیکنند. آنها حتی ما را تهدید میکنند که به پلیس گزارش میدهند یا سعی میکنند که بهصورت فیزیکی به ما حمله کنند.
هنگامی که سعی میکردیم با یکی از مسئولین حکومتی و همسرش صحبت کنیم، او تهدید کرد که گزارش ما را به پلیس میدهد. تحت تأثیر رفتارش قرار نگرفتم و به او گفتم بهخاطر خیر و صلاح خودشان درباره دافا میگویم. با کمال تعجب، همسرش گفت: «او بهخاطر ما این کار را انجام میدهد. چرا اینطوری رفتار میکنی؟» آنگاه او آرام شد.
چنین پیشامدهایی به من میآموزند که فا را بیشتر مطالعه کنم، که بهگونهای افکار درستم را نیز تقویت میکند. دیگر هیچ ترسی در قلبم ندارم و میتوانم بسیاری از وابستگیهایم، مانند خودخواهی و ذهنیت خودنمایی را رها کنم.