(Minghui.org) در ماه مه 2013 پزشک تشخیص داد که به سرطان دهانه رحم مبتلا شدهام. این خبر بهشدت مرا تکان داد. به این فکر میکردم که چقدر زمان برایم باقی مانده است. جلسات شیمی درمانی از نظر ذهنی و جسمی مرا فرسوده کرده بود و وزن زیادی را از دست دادم.
در اکتبر دوستی به دیدنم آمد و فالون دافا را به من معرفی کرد. وقتی گفت که این تمرین میتواند به من کمک کند تا سلامتیام را بازیابم، فکر کردم که امتحانش کنم. او یک نسخه از جوآن فالون، کتاب اصلی فالون دافا را به من داد.
هر روز با سایر تمرینکنندگان تعالیم فالون دافا را مطالعه و تمرینات را انجام میدادم. در ابتدا بهقدری ضعیف بودم که نمیتوانستم تمرینات را تمام کنم. تسلیم نشدم و به تدریج توانستم تمام پنج تمرین را انجام دهم، و بعد از مدتی کوتاه سلامتم را بهطور کامل بازیافتم. دوباره میتوانستم بهخوبی بخوابم و پر انرژی بودم. شروع به انجام کارهای خانه کردم و یک ماه بعد به کار برگشتم.
یک روز در آوریل 2014، درد شدیدی در شکمم داشتم، مثل اینکه چیزی به داخل کشیده میشد. همانطور که از بدنم خون دفع میشد، فریاد میکشیدم. تا 20 دقیقه درد آمد و رفت. چهرهام رنگ پریده و بدنم در عرق پوشیده شد. دخترم که تمرینکننده نبود، با دیدنم در آن وضعیت پریشان شد و پیشنهاد داد که مرا به بیمارستان ببرد. بدون هیچ ترسی به او گفتم که استاد در حال پاکسازی بدنم هستند و این چیز خوبی است.
چند روز بعد علائم دوباره برگشت. نمیخواستم دخترم نگران شود و درب حمام را بستم. درد خیلی شدیدی داشتم. احساس میکردم چیزی در حال پاره کردن بدنم است. این بار نگران شدم.
با تمرینکنندهای درباره دردم صحبت کردم. او به من گفت که بدنم در حال پاک شدن است و هر اتفاقی که برای تمرینکننده در مسیر تزکیهاش میافتد چیز خوبی است.
استاد در جوآن فالون بیان کردند:
«پس برای آن باید چکار کنیم؟ باید بدنشان را پاک کنیم و تزکیه کردن به سوی سطوح بالاتر را برای آنها امکانپذیر سازیم. وقتی در حال انجام تزکیه در پایینترین سطح هستید فرایندی وجود دارد که بدنتان را بهطور کامل پاک میکنیم. تمام چیزهای بد در ذهنتان، میدان کارما پیرامون بدنتان و تمام عواملی را که بدنتان را بیمار میسازنند برمیداریم و همه چیز را برایتان تمیز میکنیم. اگر این کار را انجام ندهیم، با آن بدن آلودهتان که تماماً سیاه است و آن ذهن ناپاکتان چگونه میتوانید به سوی سطوح بالاتر تزکیه کنید؟»
همانطور که به مطالعه فا ادامه دادم، ثابت قدمتر شدم و به استاد و آموزهها اعتقاد پیدا کردم. دردهای شکمی و مدفوع خونیام کاهش یافتند.
هفت ماه بعد هیچ اثری از درد در بدنم نبود. بستگان و دوستانم به من میگفتند که مانند فرد دیگری شدهام. پرانرژی بودم، و چهرهام گلگون شده بود. پوستم نیز لطیف شده بود.
به آنها گفتم که استاد و فالون دافا مرا با این معجزات متبرک کردهاند.