(Minghui.org) در مسیر تزکیهام در سال گذشته نتوانستم نکته مهمی را به یاد آورم. خشمم را کنار گذاشتم و در تزکیهام پیشرفت کردم.
روخوانی یا از بر کردن فا
مطالعه فا اساس تزکیه یک فرد است، ضمانتی برای رسیدن به کمال نهایی و وسیلهای برای قوی کردن افکار درست است. مهم نیست چقدر سرم شلوغ باشد، وقتم را برای مطالعه فا تنظیم میکنم.
وقتی فا را مطالعه میکنم، آن را یا از رو میخوانم یا از حفظ میخوانم. اما، گاهی وقتی فا را از روی کتاب میخوانم، حس میکنم ذهنم درگیر عقاید بشری میشود، پس بهجای آن فا را از بر میخوانم.
دریافتم از بر کردنِ فا بهصورت پاراگراف به پاراگراف بسیار مؤثر است، چون به من کمک کرد تا از شر کارمای فکری خلاص شوم. درنتیجه، ذهنم روشنتر و روشنتر شد که روحم را ارتقا داد و سبک کرد. دگرگونی در ذهن و بدنم اعتماد به نفسم را در مطالعه درستِ فا افزایش داد. افکار درستم نیز قویتر شد.
انجام تمرینات
هر روز تمام پنج تمرین را انجام میدهم و هرگز در انجام آن سست نشدهام. گاهی اوقات نمیتوانستم همه تمرینات را پشت هم انجام دهم، پس بعداً در طول روز آن را انجام میدادم.
گاهی اوقات صبحها میلی به بیدار شدن نداشتم، مخصوصاً آخر هفتهها. وقتی این اتفاق برای چند روز افتاد، تصمیم گرفتم که متوقفش کنم تا وابستگی راحتطلبی را تقویت نکند. تا زمانیکه افکار درستم قوی بودند، هیچچیز بدی نمیتوانست با من مداخله کند.
سابقاً هنگامی که تمرین تمرکز نشسته را انجام میدادم، اغلب خود را مجبور میکردم که به وضعیت آرامش وارد شوم. متوجه شدم چقدر برایم سخت بود که آرام بگیرم. بنابراین، مدت تمرین تزکیه نشسته را نیم ساعت دیگر افزایش دادم. بیشتر احساس آرامش و صلح کردم و کمتر ناآرام بودم. با این وجود، در مقایسه با تمرینکنندگانی که میتوانند سه ساعت در مراقبه بنشینند هنوز عقب هستم.
تلاش میکنم که به آنها برسم و بر موانع غلبه کنم.
فرستادن افکار درست
پس از اینکه در وبسایت مینگهویی به مقالههایی برخوردم که از تمرینکنندگانی صحبت میکردند که توجه زیادی به فرستادن افکار درست میکنند، دریافتم که آنها میتوانستند این کار را متمرکزتر و برای مدت طولانیتر انجام دهند.اینکار تأثیر زیادی روی از بین بردن موجودات منفی در بعدهایشان و همچنین محیط بیرون داشته است.
با الهام از این تمرینکنندگان، مدت فرستادن افکار درست را در طول ساعات شب افزایش دادم. با گذشت زمان، افکار درستم قویتر شد.
استاد در جوان فالون بیان کردند:
«تزکیه به تلاش شخص بستگی دارد، درحالیکه گونگ به استاد مربوط است.»
بعد از خواندن فای استاد، یک یا دو ساعت در شب را به فرستادن افکار درست اختصاص دادم. بنابراین، مداخله کمتری را احساس کردم و این افکار درستم را قویتر کرد.
بعضی از تمرینکنندگان محلی ما بهخاطر پر کردن شکایتنامه جنایی علیه رهبر چین، جیانگ زمین، که در سال 1999 آزار و شکنجه فالون دافا را شروع کرد، توسط پلیس آزار و اذیت شده یا برایشان مزاحمت ایجاد شد.
از طریق فرستادن پیوسته افکار درست، با آزار و اذیتی مواجه نشدم. فکر میکنم قسمت اعظم آن مربوط به محافظت استاد از ما و فرستادن مداوم افکار درست بود.
روشنگری حقیقت درباره دافا
بهمنظور روشن کردن حقیقت درباره دافا و کمک به افراد برای خارج شدن از عضویت در حزب کمونیست چین (ح.ک.چ.)، با آنها تماس تلفنی نیز برقرار میکردم. علاوه بر این در طول سال گذشته از تلفنم برای پیغامهای از پیش ضبط شده نیز استفاده میکردم. از زمان ناهارم استفاده میکردم تا در جای ساکت و آرامی حدود دو ساعت به افراد زنگ بزنم.
اگرچه سرعت پیشرفتم در مقایسه با سایر تمرینکنندگان زیاد بالا نبود، تا زمانیکه فردی حرفهایم را میشنید، بنیان خوبی در او گذاشته میشد. ممکن بود باعث شود پس از گوش دادن به تمرینکننده دیگری حزب را ترک کند.
بعد از مدتی، با نگاه کردن به سایر تمرینکنندگان آموختم که چگونه سخنانم و حالات چهرهام را تطبیق دهم. در نتیجه، افراد بیشتری که توسط دروغهای ح.ک.چ. گمراه شده بودند، حزب را ترک کردند.
در طول شش ماه گذشته بیش از 3000 تماس تلفنی برقرار کردهام. همچنین برچسبهای روشنگری حقیقت را به دیوار نصب کرده و نامههایی در اینباره فرستادهام.
پست کردن نامهها پروژه جدیدی برایم است. اینکار را توسط پر کردن اطلاعاتی از موارد آزار و شکنجه در وبسایت مینگهویی آغاز کردم. آن شامل اطلاعات دقیق از جناحها و سازمانهای دخیل و راههای تماس با آنها است. از منابع داده شده استفاده کرده و نامههایی را برای افرادی که عمیقاً مسموم شدهاند فرستادم.
گلهای اودومبارا در خانهام شکوفه کردند
هر چیزی که در زندگی روزانهام یا در محل کارم پیش بیاید، آزمایشی برای من است. وقتی وابستگیها خود را آشکار میکنند، مانند احساسات نامتعادل، حسادت، رقابت، شهوت و خودخواهی، باید آنها را رها کنم.
در طول سال گذشته، از عهده حذف بسیار از وابستگیها باوجود سختیها برآمدهام. بنابراین، شینشینگ و سطحم بالا رفته است. اگرچه احساس میکنم از شرایط لازم فا فاصله دارم، اما مصمم هستم همه وابستگیهایم را از بین برده و به خود واقعیام برگردم.
سال 2016، بیست و پنج شاخه گل اودومبارا پشت پنجرهام گل دادند. این تشویق بزرگی از طرف استاد برایم بود و کمکم کرد وابستگیهایم را رها کرده و با پشتکار مسیر تزکیهام را ادامه دهم.