(Minghui.org) اوایل سال 1990 به دنیا آمدم. پس از 2 سال تمرین فالون دافا دیدگاهم نسبت به زندگی کاملاً تغییر کرد. عمیقاً از استاد لی هنگجی بنیانگذار و استاد فالون دافا سپاسگزارم. در ادامه میخواهم برخی از تجارب تزکیهام را بهاشتراک بگذارم:
خوشاقبال از کسب فالون دافا
ابتدا در اکتبر 2014 با فالون دافا آشنا شدم درحالیکه پیش از آن هیچ شناختی از این تمرین نداشتم. شخص مورد اعتمادم مقداری مطالب اطلاعرسانی دافا را به من داد و از آن طریق کمی جستجو کردم.
تا بهار 2015 تمرین را شروع نکردم. فیلمهای سخنرانی استاد در گوانگجو را نگاه کردم. شگفتزده شدم و احساس کردم که استاد خردمند و مهربان هستند. صدایشان در قبلم نفوذ و هر کلمه وجودم را لمس کرد. نمیدانستم چطور آموزههای 20 سال قبل هنوز چنین محتوای ژرفی را داشت؟ فیلمها را دیدم و بعد کتاب اصلی فالون دافا، جوآن فالون را گرفتم و خواندم.
وضعیت سلامتی خوب پس از تمرین
مدتی طول کشید تا تمرینات را یاد گرفتم. هیچ کسی را نداشتم که آنها را به من یاد بدهد و خودم نیز در یادگیری تنبل بودم. پس از اینکه توانستم اولین تمرین را انجام دهم. درد طاقتفرسای ورم مفاصلم از بین رفت و سبک شدم.
از دوران نوجوانی دچار التهاب بینی بودم. اغلب عطسه میکردم و آبریزش بینی داشتم و داروهای زیادی مصرف میکردم. به دلیل مشکلات سینوسی بهراحتی نمیتوانستم بخوابم. پس از یادگیری 5 تمرین، توانستم بهخوبی نفس بکشم و احساس طراوت در سرم داشتم. میدانستم به دلیل تمرین فالون دافا بدنم در حال پاکسازی است.
از بین بردن یک وابستگی
گاهی وقتی مرد خوشچهرهای را میدیدم، شیفته او میشدم و زمان زیادی را به او فکر میکردم. حتی به یکی از هنرپیشههای تلویزیون علاقه داشتم.
پس از شروع تمرین فالون دافا شبی در رؤیایم این هنرپیشه را دیدم. به دنبالش رفتم تا از او امضاء بگیرم. زمانی که به او رسیدم و به سمت من برگشت، صورتش بیریخت و زشت شد.
وقتی از این کابوس بیدار شدم، میدانستم که یک هشدار است. بهعنوان یک تمرینکننده باید خودم را کنترل میکردم و به وابستگیها و توهماتم اجازه نمیدادم مرا کنترل کنند. به حرف استاد فکر کردم:
«مثالی میزنم. در بودیسم میگویند که هر پدیدهای در جامعهی بشری توهم بوده و واقعی نیست. چگونه آنها توهم هستند؟ چیزهای فیزیکیِ واقعی و ملموس در اینجا قرار دارند، پس چه کسی میگوید که آنها غیرواقعی هستند؟ درحقیقت، شکل هستی چیزهای مادی یک طور است، درحالی که شکلی که آنها متجلی میشوند طور دیگری است.» (جوآن فالون)
طولی نکشید که توانستم وابستگیام را به آن هنرپیشه رها کنم.
خوشحال از پیدا کردن تمرینکنندهای دیگر
تا مدتی طولانی به تنهایی تزکیه میکردم. احساس میکردم پیشرفت کندی دارم و میخواستم تمرینکنندههای دیگر را پیدا کنم. چند هفته بعد خانم مسنی به محل کارم آمد تا درباره فالون دافا با ما صحبت کند. دستان او را گرفتم و احساساتی و عمیقاً خوشحال شدم.
روشنبین به دافا
رؤیایی دیدم که در آن عمیقاً خواب بودم. همتمرینکنندهای مرا بیدار کرد درحالیکه اطرافم افراد زیادی بودند که افسرده بودند. آنها درباره پول، منفعت و احساسات فکر میکردند و اصلاً نمیدانستند که تحت کنترل وابستگیهایشان هستند.
آگاه شدم که باید بیرون بروم و درباره دافا با مردم صحبت کنم. این مسئولیت من است که کاری کنم مردم با زیبایی دافا آشنا شوند و بفهمند که آن میتواند قلبمان را پاک کند و برای جامعه بشری سعادت به همراه بیاورد. نمیتوانم اجازه دهم کسی فرصت بیداری با دافا را از دست بدهد.