(Minghui.org) گذراندن امتحان شهوت واقعاً برایم سخت بود، اما در نهایت توانستم آن را با موفقیت پشت سر بگذارم. مایلم در اینجا این مسئله را بهاشتراک بگذارم که چگونه این امتحان را پشت سر گذاشتم به این امید که شاید کمکی برای تمرینکنندگانی باشد که با همین مشکل مواجه هستند.
یک روز به منزل نامزدم رفتم و با هم روی مطالب روشنگری حقیقت کار کردیم. قبل از پیوستن من به این پروژه فقط پنج تمرینکننده آنجا همکاری میکردند و تا آن زمان هیچ مکان پردازشی برای چاپ نه شرح و تفسیر درباره حزب کمونیست وجود نداشت. در عوض هر روز فلایرها را توزیع میکردند. از آنجا که تجربهای در این زمینه داشتم، شروع به کمک به آنها کردم. بهخاطر مشکلات مختلف مالی و سایر شرایط نامساعد و برای راحتتر تهیه کردن مطالب، در منزل نامزدم ماندم، اما در اتاقهای جداگانه میخوابیدیم. ما در همان ابتدا با مشكلات زیادی مواجه شدیم. مداخلاتی از سایر بُعدها و مزاحمتهای زیادی وجود داشتند. نمیخواهم درباره آن مسائل بنویسم و مایلم فقط روی مسئله شهوت تمرکز کنم، اینکه چگونه با آزمایشهای شهوت مواجه شدیم و چگونه موفق شدیم آنها را اداره کنیم.
وقتی شروع به تهیه ُنه شرح و تفسیر درباره حزب کمونیست کردیم، مجبور شدم در منزل نامزدم بمانم. جدیترین مداخله، افزایش میل شهوتم بود. نامزدم میگفت که حتی تجلی آن در چشمانم درست نیست. چشمانم بهخاطر شهوت درخششی داشتند.
در ابتدا برایم روشن نبود که این احساس خودِ واقعی من نیست. از آنجا که آن از اعماق قلبم میآمد، چطور میتوانست وابستگی به شهوت باشد؟ بیان چنین چیزهایی برایم سخت بود، زیرا خودم را یک تمرینکننده درنظر میگرفتم، اما درباره این فکرم با نامزدم صحبت کردم. بدون توجه به اینکه آن چقدر شرمآور بود، مجبور بودم آن را ازبین ببرم و بهترین راه برای ازبین بردن آن افشایش بود.
وقتی با نامزدم تنها بودم، نمیتوانستم به او نزدیک نشوم. این فکر واقعاً بسیار قوی بود. یک روز او در رؤیایی دید که برهنه به سمتش میروم. آن بدن یک زن، اما سیاه بود. وقتی به نامزدم نزدیکتر شد، ذهن او خالی شد و نتوانست بهیاد آورد که یک تمرینکننده است. بسیار سخت تلاش کرد تا به خودش یادآوری کند یک تمرینکننده است. هر چه بیشتر درباره تمرینکننده بودن فکر کرد، آن موجود کوچکتر شد. خوشبختانه در نهایت آن موجود فرار کرد. وقتی نامزدم از خواب بیدار شد، گفت که برای ازبین بردن آن افکار درست نفرستاده است. به او گفتم که در این رابطه اهمال کردهام و در نتیجه بار سنگین شهوت را تحمل میکردم. فقط آگاهی جزئی و مبهمی داشتم که تمرینکننده هستم. از آن زمان به بعد احساس کردم که سنگینی بارِ شهوتم کمی کمتر شده است.
در حالی که فا را مطالعه میکردم، معلم پیوسته اشاراتی به من میدادند. معلم بیان کردند:
«اگر بتوانید آن راتحمل کنید، کارمایتان از بین میرود، شینشینگتان بهبود مییابد و گونگتان رشد میکند. همگی بههمپیوسته هستند.» (سخنرانی چهارم از جوآن فالون)
ناگهان متوجه شدم مادامی که بتوانم تحمل کنم، شینشینگم ارتقاء خواهد یافت. در چند روز بعد، متعاقباً آزمایشهای دیگری را در لحظات بحرانی تحمل و آنها را گذراندم، اما بهبودی قابل توجهم سبب شد سست شوم و شیطان منتظر بود تا از آن سوءاستفاده کند. از آنجا که نامزدم خود را بهخوبی اداره میکرد، هیچ اتفاق جدی رخ نداد، اما رفتار من هنوز اشتباه بود.
بعداً وقتی فا را مطالعه میکردم، متوجه شدم که معلم در این رابطه چه بیان کردهاند:
«شینشینگ این تمرینکننده بسیار سریع رشد کرده بود. در آن لحظه، بلافاصله هشیار شد. اولین فکری که به ذهنش رسید این بود: "من یک فرد عادی نیستم. من یک تمرینکننده هستم. شما نباید با من به این صورت رفتار کنید. من فالون دافا را تزکیه میکنم". به محض اینکه این فکر ظاهر شد، ناگهان همه چیز ناپدید شد. از همان آغاز، آنها تبدیلشده بودند.» (سخنرانی ششم از جوآن فالون)
هنگام مطالعه فا مدام این جمله معلم در جوآن فالون را در ذهنم داشتم:
«وقتی تحمل کردن آن سخت است، میتوانی آن را تحمل کنی. وقتی انجام آن سخت است، میتوانی آن را انجام دهی.» (سخنرانی نهم از جوآن فالون)
بهنظر میرسید در گذشته درک عمیقی از این جمله نداشتم. میدانستم که میتوانم هر چیزی را تحمل و در نهایت میتوانم بر هر چیزی غلبه کنم، بنابراین حقیقتاً استاندارد بالایی که برای خودم تعیین کرده بودم را دنبال کردم و آن همواره محافظ من بود. به این ترتیب برای مدتی یک زندگی عادی داشتم، اما یک روز که نتوانستم وابستگی دیگری را تشخیص دهم، شیطان با سوءاستفاده از آن وابستگی، مرا دوباره با شهوت فریب داد.
یک روز وقتی در حال جایگزینی کلمات در جوآن فالون بودم، ناگهان فکری به ذهنم آمد: «ما، نیروهای کهن، آن را آسان نمیگیریم. کل این را به این دلیل انجام دادهایم که حقیقت را واقعاً نمیدانستیم. شما باید رویکرد خود را تغییر دهید و ما را تنها بگذارید.» در آن زمان فکر کردم آنچه آنها میگویند، درست است. ناگهان وقتی دوباره آن را بررسی کردم، متوجه شدم که آن فکر من نیست. آن فکر آنها است. آنها مرتکب چنین گناه سنگینی شدند و دافا را بدنام کردند و در نتیجه بسیاری از موجودات ذیشعور فرصت نجات را ازدست دادند. بنابراین آنها سزاوار این هستند که ازبین بروند. آنها میخواستند نسبت به آنان رحمت داشته باشم. نمیتوانستم این کار را انجام دهم! معلم بیان کردهاند که نیروهای کهن باید ازبین بروند.
وقتی به این درک رسیدم، متوجه شدم که نیروهای کهن مانند توپهایی یکی پس از دیگری از ذهنم بیرون پریدند. نمیتوانم بگویم که چه تعداد از آنها با هم آنجا بودند، فقط میتوانم آنها را مانند توپ توصیف کنم. آنگاه بود که در تعداد زیادی ازبین رفتند. در گذشته این نیروهای کهن مرا محاصره کرده بودند، بنابراین وابستگی به شهوت نیز از آنها میآمد. آنها شهوت را در ذهنم منعکس میکردند تا باور کنم آن فکر خود من است.
از آن زمان در قلبم سبکی را تجربه کردهام؛ سبکیای که قبلاً هرگز تجربه نکرده بودم. یک روز که من و نامزدم با هم آشپزی میکردیم، ناگهان نوعی شادیِ سبکبارانۀ فاقد شهوت را احساس کردم؛ شبیه احساسی بود که در کودکی داشتم. آن شادی واقعی بود، درحالی که وقتی شهوت داشتم، آن شادی نبود، آن منفعلانه و تلخ و بدون رضایتمندی بود. همان شب در خواب با آزمایش شهوت مواجه شدم. واکنشم مانند یک کودک بود و نسبت به آن فوقالعاده احساس تنفر داشتم. به این ترتیب آزمون شهوت را گذراندم. میدانستم که آزمایشم در این رؤیا بر اساس این بود که در طول آن روز وضعیت تزکیهام چقدر خوب بود. فقط وقتی شینشینگم به آن سطح رسید، بود که توانستم در رؤیا آن آزمون را بگذرانم و به روشی بسیار آرام و آسوده آن را گذراندم.
یک شب نامزدم در خوابش هیجانزده شد و حتی به اتاقم آمد. فوراً بیدار شدم، اما ذهنم هنوز روشن و هشیار نبود. از آنجا که در طول آن روز افکار درستم بسیار قوی بود، از تخت بیرون پریدم و رفتم و جای دیگری نشستم. همانطور که به او نگاه میکردم، بهنظر میرسید که هنوز گیج است، بنابراین گفتم: «نه، نمیتوانی این کار را انجام دهی. برو بخواب. همین حالا.» بلافاصله پس از اینکه او به اتاقش برگشت تا بخوابد، به اتاقش رفتم و پرسیدم که مشکل چیست. با کمال تعجب او حرفم را نشنید. میدانستم که او در آن زمان خودش نیست. اگر در طول آن روز بارها برای ازبین بردن آن چیزهای بد و منحرف در ذهنم افکار درست نفرستاده بودم، نمیدانم آن شب چه اتفاقی رخ میداد. تزکیه موضوعی بسیار جدی است!
پس از آن، تمام امتحانهای شهوت را با موفقیت پشت سر گذاشتم. در رؤیاهایم آرامتر و آرامتر شدهام. کاملاً آگاه هستم که نمیتوانم اینگونه عمل کنم. گاهی بلافاصله میتوانم بگویم: «من یک تمرینکننده هستم، نمیتوانم این کار را انجام دهم!» سپس این صحنه بلافاصله ناپدید میشود.
در طول آن مدت واقعاً برایم سخت بود. معلم بودند که همواره به من شجاعت دادند. در غير اينصورت، غیرممکن بود بتوانم امتحان شهوت را بگذرانم. حالا میدانم بدون توجه به اینکه آن چقدر قوی ظاهر میشود، مادامی که ما تمرینکنندگان با تجلی آن تحتتأثیر قرارنگرفته باقی بمانیم، میتوانیم هر آزمونی را پشت سر بگذاریم. در طول آن دوره وابستگیهای زیادی را رها کردم. دلیل واقعی پشت آن این بود که فا را ازبر میکردم؛ در روز هشت تا ده صفحه را ازبر میخواندم و بهنظر میرسید که پیوسته به فرد جدیدی تبدیل میشوم. فقط وقتی فا را بیشتر مطالعه میکنیم، میتوانیم وابستگیهایمان را پیدا کنیم و فقط وقتی فا را بیشتر مطالعه میکنیم، میتوانیم استانداردهای فا را بهخاطر بسپاریم. فقط وقتی فا را بیشتر مطالعه میکنیم، میتوانیم در باورمان به رها کردن وابستگیها قاطعتر شویم و فقط وقتی فا را بیشتر مطالعه میکنیم، میتوانیم مصممتر شویم و استوارتر در مسیرمان گام برداریم.
تجربههای بیشتری دارم که میتوانم آنها را بهاشتراک بگذارم، اما همه آنها را نمینویسم. بهتازگی، شروع به چاپ نه شرح و تفسیر درباره حزب کمونیست کردهایم و قصد داریم نسخههایی از جوآن فالون را چاپ کنیم. در حال حاضر تمام ملزومات= برای چاپ این کتاب آماده است.
در انتها میخواهم به همتمرینکنندگان یادآوری کنم که باید فا را بیشتر مطالعه کنیم. مطالعه فا و ازبر کردن آن برای رشد شینشینگم را بالاترین اولویتم قرار میدهم. این پایه و اساس انجام کارها است. در نتیجه میتوانم خیلی از کارها را بسیار سریع و راحت انجام دهم. متوجه شدهام که وقتی شینشینگم ارتقاء مییابد، انجام کارها فقط موضوعی بیرونی است که دستیابی به آن بسیار راحت است. آن کاملاً متفاوت از احساسی است که مردم عادی هنگام انجام کاری مانند ساختن یک ساختمان دارند، زیرا آنها آن را کاری بسیار سخت و دشوار مییابند. در این رابطه، تمرینکنندگان بیشماری را دیدهام که بههنگام روشنگری حقیقت احساس خستگی میکنند و به نتایج ضعیفی دست مییابند. از آنجا که سرشان بسیار شلوغ است، زمانی برای مطالعه فا ندارند. این تأسفآور است. حالا متوجه شدهام تا زمانی که شخص فا را مطالعه میکند، شینشینگش ارتقاء خواهد یافت و کارهایی که تمرینکنندگان باید انجام دهند، بهطور طبیعی خوب انجام خواهند شد، حتی بدون اینکه خودشان متوجه شوند. این به معنای انجام کارها بدون در طلب بودن است.