(Minghui.org)
53 ساله هستم و 14 سال است که فالون دافا را تمرین میکنم. در چین پزشک بودم اما در آوریل 1995 تصمیم گرفتم برای ادامه تحصیلاتم به ژاپن نقل مکان کنم. چند سال بعد مدرک دکترایم را گرفتم.
یادآوری اینکه دافا را تمرین میکنم
چند سال پیش احساس کردم یک استخوان ماهی در سمت راست گلویم گیر کرده است. سپس قسمت بالای مریام درد شدیدی گرفت که به سمت شکمم پخش میشد. ران راستم هم اغلب درد میگرفت.
اما این دردها حقیقتاً مرا وادار نکرد که متوجه شوم مشکلی جدی دارم. سیگاری یا الکلی نبودم و کار دیگری هم نمیکردم که منجربه به خطر افتادن سلامتیام شود.
علاوه بر همه این علائم، دچار سرفههای دائمی نیز شدم که معلوم بود وقت رفتن به بیمارستان و معاینه شدن رسیده بود. پزشک گفت که دچار عفونت آلرژیک در ناحیه حنجره و گلو شدهام و برایم دارویی تجویز کرد که دو بار در روز مصرف کنم. با اینکه داروها را همانطور که گفته شده بود مصرف کردم، احساس میکردم شیئی در گلویم است و سایر علائمم نیز از بین نرفت.
وقتی برای بار سوم نزد پزشک رفتم، بسیار صریح به من گفت که غدهای در گلویم در حال رشد است. داروهایی که تجویز کرده بود به منظور جلوگیری از تکثیر سلولهای آن غده بود.
از آنجا که آن زمان کمی بیشتر از 30 سال نداشتم، نمیتوانستم چنین تشخیصی را قبول کنم! با اینکه نه سیگار میکشیدم نه الکل مصرف میکردم، چطور چنین اتفاقی افتاد؟
شوهرم که دید روحیهام ضعیف شده است، توصیه کرد با والدینش صحبت کنم. مادرش تذکر داد که باید به تمرینی که میکردم در قلبم ایمان داشته باشم. به یاد آوردم که فالون دافا را تمرین میکردم. استاد لی هنگجی (بنیانگذار این تمرین) نظم و ترتیبی داده بودند تا یک غیرتمرینکننده این موضوع را به من یادآوری کند.
پیش از آمدن به ژاپن، تمرینات ایستاده فالون دافا را از والدینم یاد گرفته بودم. مادرم نسخهای از جوآن فالون را به من داد به این امید که آن را بخوانم. وقتی وارد ژاپن شدم، وقت کمی برای خواندن جوآن فالون و انجام تمرینات داشتم. درسم زیاد بود و در تزکیه راسخ نبودم. بهعلاوه اینکه برخی از نکاتی که در کتاب به آن اشاره شده بود مانند، نیروهای فوقطبیعی، تزکیه معکوس و به تسخیر (روح یا) حیوان در آمدن برایم بیمعنی بود.
قدم نهادن حقیقی در مسیر تزکیه
پس از خروج از مطب پزشک، تصمیم گرفتم تزکیه را جدی بگیرم بهویژه اینکه انتخاب دیگری نداشتم. بهخاطر درد حدود ساعت 2 صبح از خواب بیدار شدم و آن شب خواندن جوآن فالون را شروع کردم.
سپس سعی کردم تمرینات را انجام دهم اما نمیتوانستم پاهایم را بهحالت ضربدر بگذارم. احساس میکردم استخوانهایم درحال شکستن است. چراغ خواب را خاموش کردم و کنار تخت نشستم و دائم فای استاد را تکرار کردم: «وقتی تحمل کردن آن سخت است، میتوانی آنرا تحمل کنی. وقتی انجام آن سخت است، میتوانی آنرا انجام دهی.» (سخنرانی نهم، جوآن فالون)
استاد بیان کردند:
«علت این است که وقتی پاهایشان درد میگیرد، میتوانیم ببینیم که ماده سیاه درحال حمله به پاهایشان است. ماده سیاه کارما است و زجر کشیدن کارما را از بین میبرد و آنرا به تقوا تبدیل میکند. به محض اینکه درد میگیرد، کارما شروع به از بین رفتن میکند، و هرچه بیشتر کارما به پایین فشار بیاورد، درد بیشتری در پاها احساس میشود. بنابراین دلیلی برای درد پاها وجود دارد.» (جوآن فالون)
یک ماه بعد توانستم نیمساعت در وضعیت لوتوس بنشینم و مزایای بازگشت به دافا را احساس کردم. بدنم شروع به تغییر کرد: هرشب میتوانستم بخوابم و اشتهایم خوب بود. اما هنوز باور نمیکردم که خواندن جوآن فالون و انجام تمرینات میتواند باعث بهبودیام شود. به همینخاطر تا 4 ماه به مصرف دارو ادامه دادم. اما وقتی قوطیهای دارو را میدیدم دچار استرس میشدم.
استاد بیان کردند:
«بعضی از تمرینکنندگان قدیمی میگویند: "معلم، چرا در سراسر بدنم احساس معذبی دارم؟ همیشه برای تزریق به بیمارستان میروم، اما کمکی نمیکند. دارو نیز اثر نمیکند". آنها حتی خجالت نمیکشند دربارهی این جریان با من صحبت میکنند! البتهکه آنها کمکی نمیکنند. آنها بیماری نیستند. چگونه میتوانند کمک کنند؟ بروید و معاینه شوید. هیچ مشکلی موجود نیست، بلکه فقط معذب هستید.» (سخنرانی ششم، جوآن فالون)
بهجای به یاد آوردن فا، به پزشکم گوش میدادم که میگفت مصرف دارو میتواند از تکثیر سلولهای غده جلوگیری کند. نمیدانم عوارض جانبی دارو بود یا نشانهای از استاد که درد شدیدی را در کبدم احساس کردم. در واکنش به درکم، به مدت یک ماه، به جای روزی 2 قرص، فقط 1 قرص مصرف کردم و وقتی پزشکم گفت که هیچ تغییری ایجاد نشده است، دیگر هیچ یک از داروها را مصرف نکردم.
قدرت دافا: بدنم پاکسازی شد
به کتابخانه دانشکده پزشکی رفتم تا در اینترنت به دنبال مقالات فالون دافا بگردم. بعدازظهر که به خانه بازگشتم خوابم گرفت و رؤیایی دیدم.
خانهای در میان شیب تند صخرهای قرار داشت که پنجرهاش بدون شیشه و باز بود. ناگهان بدنم به سمت پنجره باز شناور شد. چندین بار بدنم به صخره برخورد کرد و به سمت تخت بازگشت. سپس جریان گرمی از کف پاهایم به سمت کل بدنم و سپس گلویم پیچید. وقتی بیدار شدم، فهمیدم که استاد درحال پاکسازی بدنم بودند.
جوآن فالون را مطالعه کردم و تمرینات را انجام دادم و در پایان سال، قدرتم را بازیافتم. با اینکه به مدت 2 هفته دچار دردهای مقطعی شدیدی شدم، اما احساس کردم استاد دائم بدنم را اصلاح میکنند. سپس به مدت 9 ماه زخمهای بزرگی در دهانم ایجاد شد که هریک در عرض یک ماه بهبود یافت. اما هیچ چیزی مانعم از تمرین فالون دافا نمیشد.
فالون دافا قدرتی برای مقاومت به من داد
شوهرم مهربان و صادق اما بسیار بینظم است. او مجلات و کتابهای زیادی که دوست دارد را به خانه میآورد اما هرگز آنها را بیرون نمیبرد. بنابراین من پس از چند سال، مقداری از آنها را بیرون انداختم.
او بهشدت عصبانی شد و مشاجره کردیم. هربار که مشاجره میکردیم احساس میکردم گلویم میسوزد. اما مجادلاتمان کمکم کرد تا درک عمیقتری از آموزههای استاد بهدست آورم و شینشینگم را ارتقاء دهم.
استاد بیان کردند:
«وقتی با مشکلی با افراد دیگر مواجه میشوید، میتواند بهصورت اصطکاکهایی که شینشینگ شما را آبدیده میکند ظاهر شود. اگر بتوانید آنرا تحمل کنید، کارمایتان از بین میرود، شینشینگتان بهبود مییابد و گونگتان رشد میکند. همگی بههمپیوسته هستند.» (جوآن فالون)
رها کردن وابستگی به جواب آزمونها
پس از سالها خودآموزی، اولین قسمت آزمونهای مقدماتی را گذراندم و 100 نمره بالاتر از حد لازم را گرفتم. سه ماه بعد بخش دوم آزمون را نیز به راحتی گذراندم. همه اینها بهخاطر تمرین فالون دافا و مشاهده قدرت دافا امکانپذیر بود.
پس از آزمون مقدماتی، باید یک سال کار عملی را میگذراندم تا بتوانم در آزمون پذیرش پزشکی سراسری شرکت کنم.
نگران بودم زیرا زمانی که برای آزمون درس میخواندم، نمیتوانستم روی مطالعه جوآن فالون تمرکز کنم. اما پس از مدتی آرام شدم و فکر کردم: «چرا اینقدر ناآرام هستم؟ دنبال چه چیزی هستم؟ میخواهم چیزی بهدست بیاورم؟ این یک وابستگی نیست؟» و دیگر به آزمون فکر نکردم.
استاد نظم و ترتیبی دادند تا کار عملیام صبحها باشد که به این ترتیب میتوانستم هنگام بعدازظهر کتابهای دافا را بخوانم و آرام میشدم.
آزمون پزشکی سراسری ژاپن در همه رشتهها ظرف 3 روز انجام میشود. در اتوبوس در مسیرم به سمت آزمون فکر کردم: «اشکالی ندارد که فقط براساس دانستههایم پاسخ دهم. نیازی نیست بهدنبال چیزی و نگران نتایج آزمون باشم.» پس از آزمون آرام بودم و چون افکار مثبتی داشتم بنابراین استاد افکار بدم را پاک کردند.»
وقتی جواب آزمون منتشر شد، دیدم که با نمره بسیار خوبی قبول شدهام. متوجه شدم که مطالعه جوآن فالون مرا قادر ساخت افکار درستی داشته باشم و به نتیجه وابسته نباشم.
تزکیه
6 سال است که در ژاپن پزشک هستم. بهخاطر تمرین فالون دافا مهربان و باملاحظه هستم. نهایت تلاشم را میکنم تا دیدگاههای بیماران را درک کنم. به این ترتیب میتوانم بهراحتی آنها را به همکاری ترغیب کنم.
یکی از بیمارانم از چین بود. پس از تشخیص بیماریاش از او خواستم منتظر بماند تا بتوانیم باهم کمی قدم بزنیم. به کافهای رفتیم و من درباره بیماری خودم و بازیافتن سلامتیام، خوشاخلاق شدنم و کسب مدرک پزشکیام پس از تمرین فالون دافا با او صحبت کردم.
او گفت: «من این جرأت را دارم که حرفهایتان را درباره فالون دافا باور کنم. در چین فلایرهای زیادی درباره فالون دافا هستند اما ما هرگز جرأت خواندن آنها را نداریم.» درباره وبسایت مینگهویی صحبت کردم و از او خواستم جوآن فالون را بخواند.
از شوهرم هم خواستم فالون دافا را تمرین کند و نمایشهای هنری شنیون را ببیند. اما او نپذیرفت. همچنان که من به مطالعه فا و انجام تمرینات ادامه دادم و بهخوبی با والدینش رفتار کردم، او نیز تغییر کرد.
او گفت: «اگر اینطور به تزکیه ادامه دهی، من حقیقتاً فالون دافا را باور میکنم.» او گفت که امسال همراه من به نمایش شنیون خواهد آمد.
پزشک دیگری را نیز به تماشای شنیون دعوت کردم. او میخواست بداند چرا پلیس پس از دستگیری تمرینکنندگان فالون دافا روی درِ منزل آنها علامت «x» میگذارد.
من گفتم: «حزب کمونیست چین (ح.ک.چ) به شهروندانش اجازه نمیدهد فالون دافا و حقیقت، نیکخواهی، بردباری را باور داشته باشند. پلیس بسیاری از تمرینکنندگان فالون دافا را دستگیر و خانههایشان را غارت میکند و سپس روی در منازلشان این علامت را میگذارد.»
من با دوستان، خویشاوندان و سایر پزشکان درباره خوبی دافا و آزار و شکنجه این تمرین تزکیه توسط ح.ک.چ صحبت کردم. برخی از آنها حرفهایم را باور نکردند.
فکر میکنم من بهخوبی تزکیه نکردهام و فاقد آن تقوای عظیمی هستم که قلبشان را لمس کنم. باید بیشتر کوشا باشم!
(ارائه شده برای «جشن روز جهانی فالون دافا» سال 2018 در وبسایت مینگهویی)