(Minghui.org) احتمالاً یکی از موضوعات مورد بحث توسط والدین این است که چگونه فرزندانشان را تربیت کنند، به ویژه اگر آن تنها فرزندشان باشد که در جامعهای مانند چین که از نظر اخلاقی فاسد است بزرگ میشود. به عنوان یک تمرینکننده فالون دافا بهنظر میرسد که من چنین مشکلی ندارم.
همکارانم در حالی که از فرزندانشان گلهمند هستند، پسرم را تحسین میکنند: «چنین پسرانی کم پیدا میشوند.» وقتی آنها میپرسیدند که چگونه این کار را انجام دادم، به آنها میگویم که من و همسرم تمرینکنندگان فالون دافا هستیم و تنها کاری که ما برای آموزش فرزندمان انجام دادیم این بود که از او خواستیم آموزههای دافا را مطالعه کند و در طول زندگیاش از اصول حقیقت، نیکخواهی و بردباری پیروی کند.
تمرین فالون دافا
پسرم از بدو تولد سالم نبود و اغلب به مراقبتهای پزشکی نیاز داشت. هر روز بسته به وضعیت آب و هوا، نگران نوع پوشش پسرم بودم. در همان زمان من نیز بیمار بودم و پزشکان نمیتوانستند به من کمک کنند. همکارم با دیدن ناراحتیام، فالون دافا را به من معرفی کرد.
وقتی پسرم را به خانه همکارم بردم، او فیلمهایی از آموزههای استاد و تمرینات را پخش کرد. پسرم به من گفت که تصویر فالون بر روی کتاب جوآن فالون را دید که اول بهطرف عقربههای ساعت و سپس برخلاف جهت عقربههای ساعت میچرخید. این صحبت ذهن من و شوهرم را تکان داد، زیرا هر دوی ما در فرهنگ الحادی بزرگ شده بودیم. متوجه شدیم که این کتاب، کتاب معمولی نیست. بنابراین بهطور منظم آن را میخواندیم.
زمانی که پسرم چهار سال داشت، او با ما به مطالعه جوآن فالون پرداخت. پس از یک بار خواندن کتاب، تمام حروف چینی را میشناخت و میتوانست خودش آن را بخواند. همکارانم پسرم را بچهای نابغه میخواندند. همیشه به آنها یادآوری میکردم که این به این دلیل است که او فالون دافا را تمرین میکرد.
پسرم از تمام بیماریهایش رها شد و سلامتیاش را باز یافت. در شبهای سرد و همچنین وقتی یکی از همکلاسیهایش بیمار میشد، دیگر نگران نحوه پوشش او نبودم.
او همچنین نسبت به بچههای هم سن و سالش، حرفشنوی بهتری داشت. یک روز در سال نو، زمانی که همه افراد در حال تماشای تلویزیون در آخر شب بودند، پدرش از او خواست که برای رفتن به رختخواب آماده شود، اما از آنجا که پسرم محو تماشای تلویزیون شده بود، صحبتهای پدرش را نادیده گرفت. به او زمزمه كردم: «آیا استاد به ما نگفتد كه ملاحظه كنیم؟ بزرگسالان در طول روز مشغول بودهاند، پس آیا نباید به آنها فرصت استراحت بدهی؟» او بلافاصله موافقت کرد که تلویزیون را خاموش کند.
عمهاش فکر میکرد که من رابطه خوبی با بچهها برقرار میکنم، اما به او گفتم که این اصول فا است که باعث شده او این چنین رفتار کند. اعضای خانوادهام ما را در تمرین فالون دافا خیلی حمایت میکردند.
پسرم همچنین با بچههای دیگر مهربان بود. وقتی آنها سعی میکردند او را ناراحت کنند، او ناراحت نمیشد و گریه نمیکرد.
فرد باید هر روز فا را مطالعه کند، بهطوری که آن تبدیل به بخشی از زندگیاش شود. اگرچه مطالعه فا زمان میبرد، اما آن عملکرد پسرم در مدرسه را تحت تأثیر قرار نداده است. دقیقاً بهدلیل مداومت در مطالعه فا و فرستادن افکار درست بود که میتوانست در کلاس تمرکز داشته باشد. او همیشه تکالیفش را به موقع تمام میکرد و هرگز دچار مشکل نشد و میدانست که باید از تأثیرات منفی جامعه دور بماند.
پسرم از مدرسه ابتدایی تا دبیرستان، همیشه دانشآموز نمونه بوده است. در زیر مواردی از سوابق ارزیابی دانشآموزیاش در مدرسه راهنمایی بیان شده است.
«نگرشت متواضعانه و دقیق است، افکارت مانند برف پاک و خالص هستند. پایداری نشان میدهی، قلبت مانند دره باز و عمیق است، مشتاق و شجاع هستی.»
«قلبت بیتکلف و درست است که مردم را تحت تأثیرقرارمیدهد. بی سر و صدا خودت را وقف کلاس میکنی و در درسهای خود سخت تلاش میکنی. بهعنوان معلمت، شجاعت تو را برای غلبه بر مشکلات و نگرشت در کامل و بدون نقص انجام دادن کارهایت را تحسین میکنم.»
«در درس خواندنت، هنگام موفقیت از خودبیخود نشدی و هنگامی که شکست خوردی، دلسرد نشدی. استقامت و پشتکارت در درس خواندن را تحسین میکنم.
«به جای زرنگی، همیشه با همکلاسیهایت با گرمی و گذشت رفتار کردی. درباره چیزی شکایت نکردهای. آیا میدانی که همکلاسیهایت بخاطرنمرات برجستهات برایت احترام قائل نیستند، بلکه بخاطر نگرش صمیمانهات برایشان محترمی؟»
منفعت بردن از تمرین دافا
پسرم وارد بهترین دبیرستان شهرمان شد. او هنگام رقابت در سطح کشوری، سرگروه همه شش کلاس اصلیاش بود. با بردن یک جایزه اول و دو جایزه دوم رکورد مدرسه را شکست.
پسرم وقتی برای کلاس فوقالعاده در مدرسه میماند، همیشه منتظر میشد که آخرین شاگرد کلاس را ترک کند و بعد از همه چراغها را خاموش و مدرسه را ترک میکرد.
در سال دوم تحصیلش، معلمش او را بهعنوان سرگروه برجسته دانشآموزی در استان معرفی کرد. آنها متوجه شدند پسرم به لیگ جوانان کمونیست ملحق نشده است، بنابراین سرگروه معلمانش با او درباره این موضوع صحبت کرد. پسرم مودبانه از پیوستن خودداری کرد.
در سال آخر تحصیلش، این سرگروه پسرم فرصتی برای حضور در اولین انتخاب دانشگاهش را بدون نیاز به امتحان ورودی فراهم کرد. با این حال، یکی دیگر از معلمان نظر متفاوتی داشت و به دانش آموز دیگری این فرصت را داد. پسرم گله و شکایت نکرد و آن را رها کرد. او در امتحان ورودی بسیار خوب عمل کرد و در کلاس خودش شاگرد اول بود. در اولین انتخاب دانشگاهی خود پذیرفته شد.
پسرم پس از چهار سال تحصیل در دانشگاه با نمرات بالا فارغ التحصیل شد و برای کارشناسی ارشد در دانشگاه بسیار خوبی در ایالات متحده پذیرفته شد. او مانند دیگران وکیلی را برای پر کردن فرمهای خود استخدام نکرد. در پنج دانشگاه پذیرفته شد. او فارغ التحصیل شده است و در یک شرکت فناوری در ایالات متحده کار میکند.
در طول 20 سال گذشته، به لطف فالون دافا، زندگی پسرم آرام و بدون دردسر بوده است. خانواده ما از هدف زندگی آگاه شده و در مسیر بازگشت به ماهیت حقیقیمان قدم گذاشته است. همه این اتفاقات به لطف استاد لی هنگجی، بنیانگذار فالون دافا بود.
(ارائه شده برای «جشن روز جهانی فالون دافا» سال 2018 در وبسایت مینگهویی)