(Minghui.org) من تمرینکننده 24 ساله مرد از پکن هستم که 13 سال است که فالون گونگ را تزکیه میکنم. تقریباً یک سال است که در صنعت ابزار پزشکی مشغول به کار هستم و در آنجا با همکارانم ارتباط برقرار کردم و حقایق مربوط به دافا را به آنها گفتم.
عبور از مسدودیت اینترنت
ما پنج نفر را در بخش خود داریم، از جمله یک مدیر. وقتی استخدام شدم، به هیچ کسی نگفتم که فالون دافا را تمرین میکنم. در عوض، با همه مهربانانه رفتار و سخت کار کردم و بر مهارتهای مورد نیاز برای انجام کار مسلط شدم.
اصول دافا، اصول هدایتگرم بودند و در برخورد با همکارانم، نیازهای سایرین را اول مد نظر داشتم. با پول خودم برای همه مواد شوینده، صابون و پرده خریدم. وقتی همکارانم به من گفتند که پول آنها را دریافت کنم، به آنها گفتم این کار لازم نیست. سرپرستم فکر میکند که فرد بسیار مهربان، دقیق و صبوری هستم.
همچنین میوه و شیرینی میخریدم تا با دیگران تقسیم کنم. همه با من بهخوبی رفتار میکردند، چون متوجه شدند که من فرد زرنگ و حیلهگری نیستم. بنابراین، آنها به من کمک میکردند با محیط کار بهتر آشنا شوم.
پس از خواندن اطلاعات جالب از خارج از کشور، آن را با همکارانم بهاشتراک گذاشتم. به آنها گفتم که من نرم افزاری دارم که میتواند از سد فیلترینگ اینترنت عبور کند. همه علاقهمند شدند، بنابراین نرم افزار را به سه تن از همکارانم دادم و آنها آن را بر روی تلفنهای همراهشان نصب کردند. آنها میخواستند حقیقت واقعی در پشت حوادث مختلف مانند «چهارم ژوئن» قتل عام فعالان دانشجویی دموکراتیک یا شرایط زندگی در خارج از کشور را بدانند.
یکی از همکارانم به من گفت که وقتی از نماینده خدمات مشتری در یک مرکز خرید برای وارد شدن به اینترنت عمومی آن مرکز درخواست کمک کرد، نماینده خدمات مشتری متوجه نرم افزار شد و گفت: «شما هم از این استفاده میکنید؟ همه در اینجا از آن استفاده میکنند.»
معرفی فالون دافا به همکارانم
در آستانه نوزدهمین کنگره ملی حزب کمونیست چین (ح.ک.چ)، مأموران امنیتی عمومی به «آزار و اذیت» تمرینکنندگان فالون دافا در سراسر کشور پرداختند و خانهام را غارت کردند. همسایهام به من زنگ زد و گفت که پلیس خانه مرا غارت و تصویری از استاد را ضبط کرده است.
پس از شنیدن این، برای بعدازظهر درخواست مرخصی دادم. همکارانم از من پرسیدند که آیا مشکلی در خانه اتفاق افتاده است، به آنها گفتم که دافا را تمرین میکنم و توسط حزب کمونیست چین (ح.ک.چ) در گذشته مورد آزار و شکنجه قرار گرفتهام. با توجه به فرا رسیدن نوزدهمین کنگره ملی، پلیس به خانهام رفته و تصویر استادم را ضبط کرده است. بنابراین، باید بروم و آن را پس بگیرم.
همکارانم با شنیدن اینکه من فالون دافا را تمرین میکنم؛ بسیار کنجکاو شدند و روز بعد سؤالهای بسیاری از جمله درباره حقه خودسوزی در میدان تیانآنمن از من پرسیدند. تمام سؤالاتشان را پاسخ دادم و به آنها گفتم که چگونه جیانگ زمین از حقه خودسوزی استفاده کرد تا فالون دافا را بدنام کند.
چنگ گفت: «یکی از همکلاسیهایم فالون دافا را تمرین میکرد. من ویدئوی تجزیه و تحلیل واقعه خودسوزی را دیدهام.»
سپس به آنها گفتم که از سد فیلترینگ اینترنت عبور کنند و به دنبال حقایق فالون دافا باشند. آنها این کار را کردند و آموختند که دافا به مردم میآموزد که مهربان و خوب باشند.
سرپرستم نیز میدانست که دافا را تمرین میکنم، اما هیچوقت از من چیزی نپرسیده بود. در عوض، او گفت: «فکر نمیکنم کسی هنوز به ح.ک.چ اعتقاد داشته باشد.»
دریافت مطالب اطلاعرسانی درباره دافا
چند روز بعد، بعضی از همکارانم را دیدم که در ورودی اداره در حال صحبت بودند و مطالب روشنگری حقیقت در دستانشان بود. همکارانم در بخش خودم نیز در حال خواندن مطالب بودند.
همکارم، شیائو گونگ، به من گفت که این مطالب زیر برف پاککن ماشینش بود و با خودش فکر کرد که آنها را سر کار بیاورد تا همه بخوانند. اما بقیه افراد هم آن فلایرها را دریافت کرده بودند.
خیلی تحت تأثیر قرار گرفتم و از استاد برای این نظم و ترتیب و از خودگذشتگی تمرینکنندگانی که این مطالب را توزیع کردند تشکر کردم. حالا همکارانم درک بهتری از فالون دافا داشتند.
سپس بر روی تلفن همراهم برخی از ویدئوهای روشنگری حقیقت را به همکارانم نشان دادم، و آنها خیلی تحت تأثیر قرار گرفتند و به استاد احترام گذاشتند.
وقتی ویدئوی مقدمه و گزارشهای شن یون را دیدند، گفتند که فرهنگ چینی بسیار باشکوه است و ابراز امیدواری کردند که روزی بتوانند آن را تماشا کنند.
همکارانم خیلی علاقهمند بودند، بنابراین درباره جوآن فالون به آنها گفتم. با این حال، زمانی که آنها میخواستند آن را بخوانند، تمایلی نداشتم کتاب را به آنها بدهم و گفتم که کتاب الکترونیکی را بخوانند. ترسیدم که کتاب را گرامی ندارند و ممکن است به کتاب آسیب برسانند یا آن را کثیف کنند. در نهایت، پس از آنکه چندین بار از من درخواست کردند، به هر یک از آنها کتابی دادم و قول دادند که آن را گرامی بدارند.
پس از خواندن سه صفحه، چنگ گفت: «این کتاب واقعاً خوب است. اگر همه از این پیروی کنند، جهان به جای بهتری تبدیل خواهد شد.»
همکار دیگرم گفت که «استاد فردی قابل توجه است» و افزود که کتاب را به خانه میبرد و زمانی که خواندن آن را تمام کرد، آن را نگه میدارد. همکار چنگ افزود که کتاب را برای پسرش نگه خواهد داشت تا هروقت بزرگتر شد آن را بخواند.
خروج از ح.ک.چ
همه همکارانم آهنگ «فالون دافا خوب است» را شنیدهاند، زیرا هر روز از دستگاه موسیقی کوچکی برای پخش آن استفاده میکنم. ما همچنین به موسیقی «پودو» و «جیشی» گوش میدهیم. همه مرا در تمرین دافا حمایت میکنند.
از آنجا که احساس کردم همه حقایق مربوط به دافا را درک کردهاند، تصمیم گرفتم که به آنها درباره خروج از ح.ک.چ بگویم. با این حال، وقتی درباره ماهیت شیطانی حزب کمونیست چین به آنها گفتم، آنها مرا مخالف ح.ک.چ خواندند و من با آنها جروبحث کردم. آنها حاضر به ترک حزب نشدند.
آنها گفتند که استاد فرد خوبی است و فالون دافا به مردم میآموزد که افراد خوبی باشند. اما ادعا کردند که من علیه کشور بودم. آنها معتقد بودند که حزب کمونیست چین در روند بهتر شدن در حال تغییر است.
جیانگ زمین، رئیس سابق رژیم کمونیست، دافا را تحت آزار و شکنجه قرار داد. او مرتکب این گناهان شده است. آنها گفتند که مرا در شکایت علیه جیانگ حمایت میکنند، اما از حزب کمونیست چین خارج نمیشوند.
آنها مخالفت میکردند و حتی کلماتی گستاخانه گفتند. عصبانی شدم و با آنها بحث کردم.
سپس شیائو مو گفت: «باور میکنی اگر تو را به پلیس گزارش کنم؟»
وقتی این را گفتم، شوکه شدم. از اینکه به پلیس زنگ بزند نمیترسیدم، چون میدانستم که افکارش نسبت به دافا خوب است، اما چرا او چنین گفت؟
سکوت کردم و شروع به فرستادن افکار درست کردم. بعد از آنکه به درون نگاه کردم متوجه شدم اشتباه کردم. طبق اصول دافا «حقیقت، نیکخواهی، بردباری» زندگی نکردم. حتی با آنها بحث کردم. این وابستگیام به ذهنیت رقابتجویی بود.
از استاد خواستم که افکار درست همکارم را تقویت کنند.
بعد از مدتی به او گفتم: «تو خیلی مهربان هستی. مرا گزارش نمیدهی. اما، این را دوباره نگو. آزار و شکنجه فالون دافا کاری غیرقانونی است که ح.ک.چ انجام میدهد. پلیس دیگر از جیانگ زمین پیروی نمیکند، اما هنوز مرتکب جنایت میشود. آنها وضعیت فعلی جیانگ زمین را میدانند و او به زودی تحت تعقیب قرار خواهد گرفت.»
شیائو مو هیچ چیزی نگفت و رفت تا بازی کند. خیلی ناراحت شدم که بهخوبی رفتار نکردم و او را به سمت اهریمنیاش سوق دادم. او بعداً بازگشت و مرا برای ناهار دعوت کرد. معمولاً من غذا میگیرم. این اولین بار بود که یکی از همکارانم از من خواست که به او ملحق شوم. سمت خوبش ظاهر شده بود و از این طریق میخواست از من عذرخواهی کرد.
پس از بازگشت از ناهار، او گفت: «من اغلب با تو بحث میکنم، اما آن را بهدل نگیر. وقتی احساس میکنم میخواهم بحث کنم نمیتوانم جلوی خودم را بگیرم. میخواستم بگویم که میدانم ح.ک.چ بد است و همه هم آن را میدانند. اگر دوباره با تو بحث کردم، مرا سرزنش کن یا از دستم ناراحت نشو. بعداً حالم خوب خواهد شد.» واقعاً از تغییرش تحت تأثیر قرار گرفتم.
در طول سال جدید، به همه پاکتهای قرمز (هدیه سال نو) دادم و یکی از همکارانم عکسی از اسکناس با پیام روشنگری حقیقت بر روی آن برایم فرستاد. در آن زمان توجه زیادی به آن نکردم.
پس از اتمام کار، همکارم پرسید: «آیا عکس را دیدی؟» آن، شماره تلفن برای خروج از ح.ک.چ بود. او فکر کرد که باید حزب را ترک کنم، بنابراین گفتم: «من قبلاً سه کنارهگیری را انجام دادهام. حتی اگر با آن شماره تماس بگیرم چیزی برای خارج شدن نمانده است.»
او میخواست من تماس بگیرم و فقط بگویم که میخواهم از حزب خارج شوم. به او گفتم: «تزکیهکنندگان نمیتوانند دروغ بگویند. ارقامی که در وب سایت اپک تایمز تعداد افرادی که از ح.ک.چ خارج شدند را نشان میدهند، واقعی است و شما میتوانید از نام مستعار استفاده کنید، زیرا بوداها و خدایان فقط به قلب فرد مینگرند. ترک ح.ک.چ برایتان امنیت به ارمغان میآورد.»
او گفت: «پس تماس بگیر و من از لیگ جوانان و پیشگامان جوان خارج خواهم شد. اگر تماس پاسخ داده شد، از لیگ جوانان و پیشگامان جوان کنارهگیری خواهم کرد.»
به آن شماره زنگ زدم و خانمی بعد از 10 ثانیه پاسخ داد. او گفت: «اینجا مرکز خدمات توئیدانگ است. آیا میخواهید سه کنارهگیری را انجام دهید؟»
نام مستعار همکارام را دادم. آن خانم از من تشکر کرد و از من خواست که از جانب او به همکارم که آینده خوبی را برای خودش انتخاب کرده، تبریک بگویم. او همچنین به ما گفت که به یاد داشته باشیم «فالون دافا خوب است».
به او گفتم که ما آن را ازبر کردهایم و در آن لحظه یکی از آنها شروع به خواندن آهنگ «فالون دافا خوب است» کرد.
ایجاد محیط تزکیه در کار
همکار چنگ تنها کسی است که هنوز سه کنارهگیری را انجام نداده است، هرچند که از طریق فیلترشکن از سد فیلترینگ اینترنت عبور کرده و هر روز مطالب بر روی اینترنت را مرور میکند و جوآن فالون را نیز خوانده است.
علاوه بر این، هنوز باید درباره خروج از حزب با مدیرم صحبت کنم، اگرچه همیشه وقتی درباره دافا صحبت میکنیم، گوش میکند. او همچنین درباره ارزشهای سنتی مانند «آسمان به همه چیز نگاه میکند» و «سرنوشت فرد توسط آسمان نظم و ترتیب داده شده است» صحبت میکند.
به تازگی، شرکت خواستار افزایش پرداخت ما بود. وقتی که برای اولین بار شروع به کار کردم، حقوقم بالاتر از شیائو بود، با اینکه او حدود پنج تا شش سال در این شرکت کار کرده بود. وقتی شیائو متوجه شد، به بخش منابع انسانی رفت تا گله و شکایت کند.
بخش منابع انسانی کمی از مبلغ حقوقم را کاهش داد، بنابراین آن مبلغ دیگر مطابق با قرارداد ما نبود. این موضوع را با بخش منابع انسانی یا سرپرستم مطرح نکردم. همچنین شیائو مو را سرزنش نکردم چون من یک تزکیهکننده هستم، و باید اول به سایرین فکر کنم. به هر حال، داشتن چند صد دلار کمتر، زندگی روزمرهام را تحت تأثیر قرار نمیدهد، نمیخواستم همکارم ناراضی باشد یا سرپرستم را اذیت کنم.
به مدیرم گفتم که اگر حقوق دیگران را افزایش دهد، مبارزه نخواهم کرد. مدیرم انتظار نداشت که چنین واکنشی داشته باشم و بسیار خوشحال شد که فرد محاسبهکنندهای نیستم.
شرکت نیز محیط تزکیهام است. همه چیز توسط استاد نظم و ترتیب داده شده است.
این محیط تزکیه را گرامی میدارم، بهطور کوشا تزکیه میکنم و شگفتی «حقیقت، نیکخواهی، بردباری» را برای تمام کسانی که در اطرافم هستند، به ارمغان میآورم.
(ارائه شده برای «جشن روز جهانی فالون دافا» سال 2018 در وبسایت مینگهویی)