(Minghui.org) وقتی ده ساله بودم، دچار بیخوابی شدم و در طول سالها، از بیماریهای بسیار دیگری نیز رنج میبردم. وضعیت سلامتیام آنقدر ضعیف بود که میل به زندگی کردن را از دست دادم و به این فکر میکردم که چرا موجودات الهی انسانهایی را که از بیماریهای بسیار رنج میبرند، خلق کردند.
کمی پس از شروع تمرین فالون دافا، همه بیماریهایم، بهجز بیخوابی، بهبود یافت. بعد از نگاه کردن به درون، متوجه شدم که در طول روز ذهنم همیشه در حال فکر کردن بود، اما علت آن را نمیدانستم. همانطور که به مطالعه فا ادامه دادم، این تعالیم استاد را خواندم:
«چگونه یک فرد عادی میتواند بنا به میل خود، ذهنش را ساکن کند؟ یک نفر اصلاً نمیتواند این کار را انجام دهد مگراینکه از کیفیت مادرزادی بسیار خوبی برخوردار باشد. به بیانی دیگر، علت اصلی برای اینکه شخص قادر نیست دروناً ساکن شود مسئله تکنیک نیست، بلکه این است که فکر یا ذهنتان پاک نیست. در جامعه عادی انسانی و در بین تضادهای شخصی، از روی احساسات و آرزوهای انسانی و آن احساساتی که به آنها وابسته هستید، برای نفع شخصی رقابت و جنگ و دعوا بهراه میاندازید. اگر این مسائل را رها نکنید و با آنها به سادگی برخورد نکنید چگونه میتوانید بهراحتی به سکون برسید؟ برخی از افرادی که تمرین چیگونگ را انجام میدهند ادعا میکنند: "آنرا باور نمیکنم. من ذهنم را آرام میکنم و آن افکار مهارنکردنی را نخواهم داشت." به محض اینکه این بیان میشود، تمام افکار دوباره سر و کلهشان پیدا میشود. این ذهن شما است که پاک نیست و این دلیل آن است که چرا نمیتوانید ساکن شوید.» (جوآن فالون)
معتقد بودم که بیخوابی یک بیماری نیست، و باید علت اینکه چرا نمیتوانستم ذهنم را پاک نگه دارم را پیدا میکردم. این را درک کردم که اگر همچنان در مسیر تزکیهام بهبود یابم و به سطوح بالاتری برسم، این مشکل حل میشود.
استاد بیان کردند:
«یک تصور و عقیده، وقتی شکل گرفت، در مدت طول عمرتان شما را کنترل میکند، روی تفکر و حتی تمام زیر و بم احساساتتان، ازقبیل شادی، عصبانیت، اندوه و لذت تأثیر میگذارد. آن پسازتولد شکل میگیرد. اگر چنین چیزی برای مدتی پابرجا بماند، بخشی از تفکر شخص خواهد شد، با مغز خود واقعی آن فرد ادغام میشود و در آن مرحله خلقوخو و منش او را شکل میدهد.
تصورات و عقایدی که توسعه مییابند فرد را برای بقیۀ عمرش کنترل و مسدود میکنند. یک تصور و عقیدۀ بشری معمولاً خودخواه است—یا بدتر—و بنابراین کارمای فکری تولید میکند و درنتیجه، آن نیز فرد را کنترل میکند. یک موجود بشری قرار است بهوسیلۀ روح اصلیاش کنترل شود. وقتی روح اصلیتان شل شود و با تصورات و عقاید جایگزین شود، بدونقیدوشرط محصور میشوید و حالا زندگیتان تحت کنترل آنان است.» («سرشت بودایی» جوآن فالون جلد ۲)
پس از خواندن این متن فا، در نهایت متوجه شدم که بیخوابی بیماری نیست، بلکه بهدلیل داشتن «ذهنی ناخالص» بوجود آمده است. ذهنم در حال کنترل تصورات و عقاید، وابستگیها و کارمای ذهنیام بود و آگاه شدم که برای درمان بیخوابیام باید وابستگیهایم را از بین ببرم و شینشینگم را بهبود دهم.
بعد از آنکه به تدریج وابستگیهایم را رها کردم، ذهنم آرامتر شد و بیخوابیام بهبود یافت. پس از چند دهه، در نهایت این را تجربه کردم که داشتن خوابی عمیق چقدر فوقالعاده است.