(Minghui.org) اولین بار در سال 2009 زمانی که در سربازی بودم درباره فالون دافا شنیدم. یکی از دوستانم که دید من با پاهای ضربدری نشستهام، درباره فالون دافا صحبت کرد. من از توضیحات او درباره جهان شگفتزده شده بودم. او قول داد که چند کتاب دافا به من بدهد تا بتوانم بیشتر با این تمرین تزکیه آشنا شوم.
مدتها قبل از خواندن کتابهای دافا، احساسی را در زندگیام تجربه کردم که تا آن زمان تابحال تجربه نکرده بودم. بعداً زمانی که برای اولین بار کتابها را خواندم، احساس کردم یک شوک الکتریکی در سراسر بدنم جریان یافت و ذره ذره به همه تردیدهایم درباره زندگی و جهان و اخلاقیات پاسخ داده شد.
بهرغم اینکه سالها یوگا و برخی تمرینات چیگونگ را انجام داده بودم، اما هرگز چنین آرامشی را تجربه نکرده بودم. یکی از شوکهکنندهترین احساسات در آغاز این بود که شبی درحالیکه روی تخت دراز کشیده بودم چرخش فالون را در ناحیه شکمم احساس کردم.
بهتدریج دیگر هنگام صحبت با دیگران خجالتی و عصبی نبودم. درک کردم که نیکی و پلیدی با عواقبی مواجه میشوند و سراسر کیهان بهخوبی طراحی شده است.
شروع تزکیهام مقارن شد با پایان سربازیام و پس از آن طولی نکشید که وارد کالج شدم. به مدت 3 سال به تنهایی کتاب را خواندم و تمرینات را انجام دادم و به همین دلیل حرکاتم درست نبود. روزی با تمرینکنندهای که در هاوانا میشناختم تماس گرفتم. او با مهربانی حرکات درست را به من آموزش و مقداری مطالب اطلاعرسانی درباره آزار و شکنجه در چین به من داد. آن زمان برای اولین بار درباره جنایاتی که در چین علیه تمرینکنندگان اعمال میشد و فعالیتهای بسیار زیادی که تمرینکنندگان خارج از چین در مخالفت با این آزار و شکنجه و اعتباربخشی به فا انجام میدادند مطلع شدم.
از آن لحظه به بعد متوجه شدم که به عنوان یک تمرینکننده مأموریت دارم تا با روند اصلاح فا همگام شوم و با مردم درباره دافا و آزار و شکنجه در چین صحبت کنم. از اعضای خانواده و همکلاسیهایم شروع کردم. سپس در مراکز گردشگری فلایر توزیع و با گردشگران چینی صحبت کردم. افراد بسیاری مرا نادیده گرفتند اما برخی هم این اطلاعات را با شادی و تعجب پذیرفتند. چند بار ترسیدم اما متوجه شدم که این وابستگی باید از بین برود. زیرا اگر این افراد فرصتشان را از دست بدهند، ممکن است دیگر چنین فرصتی نداشته باشند و همه موجودات پشت آنها نیز به همین شکل عذاب بکشند. از استاد بهخاطر تمام نظم و ترتیبهایشان و اینکه مرا آگاه کردند که موجودی تکوینیافته از دافا باید اینگونه باشد، سپاسگزارم.
کشف وابستگیهای بنیادیام
پس از اینکه نتوانستم در مقابل تعدادی از وسوسههایی که دانشجویان کالج با آن مواجه هستند مقاومت کنم، به مدت چند سال تزکیه را متوقف کردم. با اینکه میدانستم منتظر دافا بودهام، اما برخی از افکار و عقاید بشری پیچیده را نمیتوانستم از ذهنم بیرون کنم. به افرادی از جنس خودم جذب میشدم که برایم باعث شرمساری، درد و تخریب بسیار شدیدی بود. میخواهم خطر چنین تمنای غیرطبیعی را که خود حقیقیمان نیست، به سایر تمرینکنندگان یادآوری کنم.
استاد بارها درباره چنین وابستگی به ما هشدار دادند.
«تمناها، شهوت و موضوعاتی از این نوع، همگی وابستگیهای انسانی هستند و تمام آنها باید رها شوند.» (سخنرانی ششم، جوآن فالون)
«یک شخص باید بهشیوهای صالح زندگی کند، مانند موجودی بشری بهطور باوقار زندگی کند. نباید سرشت اهریمنیاش را آزاد بگذارد و هر آنچه مایل است را انجام دهد.» (آموزش فا در کنفرانس سوئیس)
اما استاد در طول آن سالها هرگز مرا رها نکردند و در رؤیاهایم اشاراتی کردند. گاهی خودم را مانند موجود نورانی شناور و گاهی درحال پرواز میدیدم. درک کردم که این خود حقیقیام در بُعدهای دیگری بود که التماس میکرد به دافا بازگردم. در آن سالها بهطور متناوب به تمرین بازگشتم. اما سرانجام فوریه 2018 تصمیم گرفتم کوشا باشم و از الزامات استاد پیروی کنم.
تهیه یک مکان تمرین و انجام سه کار بهخوبی
ما تمرینکنندگان زیادی در کوبا نداریم و مسئولیت داریم که دافا را گسترش دهیم. برای اینکه امکانی فراهم کنیم تا افراد بیشتری با تزکیه دافا آشنا شوند، اخیراً مکان تمرینی راهاندازی کردیم تا بتوانیم تمرینات را انجام دهیم و تجاربمان را بهاشتراک بگذاریم مبنی بر اینکه چطور میتوانیم شینشینگمان را رشد دهیم. گاهی این مکان پرسر و صدا است اما به محض اینکه تمرینات را شروع میکنیم، همانطور که استاد شرح میدهند:
«وقتی آنجا مینشینید، باید احساس خارقالعاده و خیلی راحتی داشته باشید انگار داخل یک پوسته تخممرغ نشستهاید؛ آگاه خواهید بود که خودتان درحال تمرین هستید، اما احساس میکنید کل بدنتان نمیتواند حرکت کند.» (سخنرانی هشتم، جوآن فالون)
ارتقاء شینشینگم یکی از چیزهایی بود که بیشترین زمان را صرف کرد تا بخشی از وجودم شود. از طریق مطالعه آموزههای فالون دافا به درک سرشت حقیقی رنج کشیدن رسیدم. به درک من، مطالعه مرتب کتابها برای یک تمرینکننده کلیدی است زیرا فقط به این صورت حقیقتاً میفهمیم که این تمرین تزکیه شامل چه چیزهایی میشود و محنتها فقط برای از بین بردن کارما نمیآیند بلکه برای رشد شینشینگ نیز هستند. با دافا در ذهنمان و نگاه به درون، میتوانیم همه آزمونها را با موفقیت بگذرانیم.
استاد از ما خواستهاند که بهخوبی افکار درست بفرستیم. من فکر میکنم نباید خودمان را براساس محیطمان محدود کنیم و هر کجا باشیم باید به فرستادن افکار درست ادامه دهیم. با چنین فکری نهایت تلاشم را میکنم تا نه تنها در خانه بلکه در محل کار و حتی هنگام راه رفتن در خیابان نیز افکار درست بفرستم.
این کاملاً بر روشنگری حقیقت تأثیر میگذارد. طی سالها استاد نظم و ترتیبی برایم دادند تا به افراد چینی نزدیک شوم و به آنها بگویم که فالون دافا خوب است و باید حقیقت را بدانند. طی تجربهای قدرت دافا و پشتکارمان را در یک محل گردشگری دیدم. دو دختر چینی درحال عکاسی بودند. سعی کردم به آنها فلایر بدهم اما آنها مرا نادیده گرفتند و گفتند که وقت ندارند و: «علاقهای نداریم.»
در آن لحظه از خودم پرسیدم: «آیا تو برای کمک و مطلع کردن آنها از حقیقت اینجا نیستی؟» صبر کردم تا عکسهایشان را بگیرند و بعد دوباره سعی کردم به آنها فلایر بدهم. آنها به انگلیسی گفتند: «ما اصرار شما را درک نمیکنیم.» گفتم که نمیخواهم به آنها فشار بیاورم دافا را تمرین کنند، اما باید حقیقت و اینکه چه اتفاقی افتاده است را بدانند. وقتی درک کردند، مطالب را گرفتند و من با قلبی شاد با آنها خداحافظی کردم.
بزرگترین آرزویم این است که به عنوان ذرهای نوعدوست از این بدن بزرگ، به رشد و ارتقاء ادامه دهم.