(Minghui.org)
صحبت کردن با مردم در مکانهای گردشگری
اولین تجربهام از روشنگری حقایق فالون دافا و آزار و شکنجه فوقالعاده بود. احساس راحتی داشتم، تقریباً مانند اینکه فردی به من کمک میکرد. همچنانکه صحبت میکردم، عنوان اولین بخش در جوآن فالون را بهخاطر آوردم: «هدایت حقیقی مردم به سوی سطوح بالا.» گرچه بارها آن را خوانده بودم، آن روز واقعاً آن را تجربه کردم.
با انواعواقسام شخصیتها در مکانهای مختلف برخورد کردهام. ابتدا فقط مطالب اطلاعرسانی دافا را پخش میکردم. متأسفانه بر نجات مردم تمرکز نداشتم. درعوض، بیشتر بر تعداد بروشورهایی که توزیع میکردم، متمرکز بودم. درنهایت متوجه شدم بهجای اعتباربخشی به دافا، سعی میکنم به خودم اعتبار ببخشم. بعد از اینکه متوجه شدم که شاید وابستگیام به خودخواهی باعث این جریان شده، بر این مسئله تمرکز کردم که بهخاطر نجات مردم آنجا هستم. بعد از اصلاح ذهنیتم، افراد بیشتری تمایل پیدا کردند مطالب را از من بگیرند.
همانطورکه وقت بیشتری را در مکانهای گردشگری صرف میکردم، بهتدریج متوجه فوریت کاری شدم که انجام میدهیم و خودم را در استاندارد بالاتری نگه داشتم. بهجای اینکه منتظر مردم باشم که نزدم بیایند، شروع به جستجوی آنها کردم. وقتی آنها تمایلی به پذیرفتن مطالب نداشتند، درباره آزار و شکنجه با آنها صحبت میکردم. گاهی وقتی فقط عبارات ساده «فالون دافا خوب است و حقیقت، نیکخواهی، بردباری خوب است» را میگفتم، چهرهشان از بدگمانی به تأیید با سر و لبخند زدن تغییر میکرد.
استاد بیان کردند:
«جن، شن، رن؛ سه کلمه مقدسی که قدرتهای بیکران فا را دارند
فالون دافا خوب است، افکار حقیقی تمام فجایع را تغییر میدهند.» («دوبیتی، منبع همۀ فا» در هنگ یین4)
بهشدت باور دارم که این فا بود که نگرششان را تغییر میداد.
درنهایت، از روشی که حقایق را روشن میکردم، راضی نبودم، میخواستم بیشتر بگویم! استاد متوجه خواستم شدند و طولی نکشید که مردم کمکم درباره دافا از من میپرسیدند. یک بار، پسر کوچکی به تابلوی نمایشی با تصویری از یک تمرینکننده فالون گونگ که تحت برداشت اجباری اعضای داخلی بدنش قرار گرفته بود، نزدیک شد. مطالب آن تصویر را مطالعه کرد و از مادرش پرسید: «چرا او متحمل چنین درد زیادی شده است؟» مادرش نیز این سؤال را از من پرسید. من هم درباره برداشت اجباری اعضای بدنِ تمرینکنندگان فالون گونگ در چین برایش توضیح دادم.
تشویق سایر تمرینکنندگان به همکاری
هنگام ملاقات با تمرینکنندگان محلی، درباره این صحبت کردم که چطور سایر تمرینکنندگان با آموزش نحوه نصب پوسترهای شن یون به من کمک کردند. پس از آن، ترویج شن یون بین پزشکان برعهده من گذاشته شد و من از سایر تمرینکنندگان نیز دعوت کردم با من همراه شوند تا همه بتوانیم از یکدیگر یاد بگیریم.
استاد بیان کردند: «ما بر رشد و ارتقاء همهجانبه شما تأکید میکنیم. اگر شینشینگ بالا رود، هر چیز دیگر نیز همراه با آن صعود خواهد کرد.» (جوآن فالون)
متوجه شدم که نباید انفرادی عمل کنم، بلکه باید با سایر تمرینکنندگان همکاری کنم. بعد از همه، آیا هر کدام از ما ذرهای از دافا نیستیم؟
استاد همچنین بیان کردند:
«در تمام مدتی که آموزشها و تمرینها را منتقل میکردهام، نسبت به جامعه و شاگردان مسئول بودهام. نتایج خوب بوده و تأثیر خوبی هم روی اجتماع گذاشته است.» (جوآن فالون)
متوجه شدم که باید نسبت به سایر تمرینکنندگانی که در پروژه شرکت میکنند، مسئول باشم و به هنگام برخورد با مشکلات به آنها کمک کنم. استاد بیان کردند: «دلیلش این است که در مسیر تزکیهتان هیچ چیز تصادفی وجود ندارد.» (آموزش فای ارائه شده در منهتن)
مقالهای را از تمرینکنندهای خواندم که توضیح میداد چطور تزکیه کردن با سایرین مشابه سفر دریایی در یک کشتی بسیار بزرگ است، باید مواظب همدیگر باشیم و اطمینان حاصل کنیم که هیچ کسی عقب نماند. ازآنجاکه همه بخشی از بدنی واحد هستیم، باید یکدیگر را ترغیب کنیم که به فا اعتبار ببخشیم و به پیمانهای ماقبل تاریخیمان جامه عمل بپوشانیم.
استاد بیان کردند:
«مدرسه بودا در تزکیۀ حقیقت، نیکخواهی، بردباری روی نیکخواهی تأکید میکند. تزکیۀ نیکخواهی میتواند رحمت عظیم را بهوجود آورد و هنگامیکه این رحمت عظیم نمایان میشود میتوانید ببینید که تمامی موجودات ذیشعور در حال زجر کشیدن هستند، بهطوریکه آکنده از یک آرزو میشوید: که همه موجودات ذیشعور را نجات دهید.» (جوآن فالون)
اصلاح ذهنیتم درحال ترویج شن یون
بعد از شنیدن تجربیات تمرینکنندگان تایپه درباره ترویج شن یون، متوجه کاستیهای خودم شدم. تصمیم گرفتم به مرکز فرهنگی کائوسیونگ بروم و به ترویج شن یون کمک کنم. از طریق این تجربه توانستم تشخیص دهم که کجا ضعف دارم و باید رشد کنم.
اولین باری که به آنجا رفتم، همه کارها هموار پیش رفت و توانستم بروشورهایی را توزیع کنم. بار دوم که رفتم، باوجودیکه حتی جمعیت بیشتری وجود داشت، کارها بهخوبی پیش نرفت. متوجه شدم که بار اول هدفم فقط نجات مردم بود، اما بار دوم که مطالب شن یون را توزیع میکردم، بیشتر به تعداد افرادی که به حرفهایم گوش میدادند، اهمیت میدادم.
وقتی به درون نگاه کردم، متوجه شدم که بر تعداد فلایرهایی که پخش و تعداد افرادی که با آنها صحبت میکردم، متمرکز بودم، بهجای اینکه بر مؤثر بودن تمرکز داشته باشم. بهجای اینکه مانند یک تمرینکننده باشم، مانند یک فرد عادی فکر میکردم.
وقتی در مکانهای گردشگری با مردم صحبت میکردم، بهطور مداوم به خودم یادآوری میکردم که هر وقت آنها به حرفهایم گوش ندادند، ناراحت نشوم. میدانستم که هدفم و نحوه تعاملم با آنها مهمترین چیز است.
درحال حاضر متوجه شدهام که به هنگام ترویج شن یون نیز همان مشکل را دارم، میدانم که هنوز بهطور کامل وابستگی به اعتباربخشی به خودم را ازبین نبردهام.
استاد بیان کردند: «کل روند تزکیه، روند دائمی رها کردن وابستگیهای بشری است.» (جوآن فالون)
همچنان به ازبین بردن وابستگیهایم ادامه میدهم و برای نجات تعداد بیشتری از مردم به استاد کمک میکنم!