فالون دافا، فالون گونگ - سایت مینگهویی www.minghui.org چاپ

درس‌هایی که از تجربه کارمای بیماری آموختم

6 اوت 2018 |   یک تمرین‌کننده فالون دافا در چین

(Minghui.org) اخیراً کارمای بیماری کمکم کرد تا متوجه وابستگی‌هایم به تلفن همراه و احساسات نسبت به اعضای خانواده‌ام شوم. در تزکیه‌ام سستی کرده‌ام و این کارمای بیماری یک زنگ بیدارباش جدی برایم بوده است.

یک روز در آوریل 2018 که نتوانستم خودم را در آینه حمام به‌وضوح ببینم و همه چیز تار شده بود، متوجه شدم که مشکلی برای چشمانم به‌وجود آمده است.

به حیاط رفتم. پسرم آنجا بود و گفت که دختر کوچکش همین الان روی زمین مدفوع کرده است. نوه‌ام را بغل کردم تا به داخل ببرم. پسرم اشاره کرد که مواظب باشم روی مدفوع پا نگذارم، اما بدون توجه به حرفش این کار را کردم، چراکه نمی‌توانستم آن را ببینم.

بینایی‌ام تارتر شده بود. نوه‌ام را به داخل بردم و تمیزش کردم. سپس نشستم تا افکار درست بفرستم. به‌مدت چند ساعت- تا ساعت 6 بعدازظهر- افکار درست فرستادم.

چشمانم خیلی درد داشت. شوهرم به من نگاه کرد و گفت: به‌نظر می‌رسد چشمت قرمز شده‌ است. پسرم نیز پرسید که آیا چشمانم عفونی شده‌اند. به هر دوی آنها پاسخ دادم: «نگران نباشید. پس از انجام تمرینات فالون دافا خوب خواهم شد.»

سه تا چهار ساعت بعد چشمانم بدتر شدند. احساس می‌کردم شن به داخل‌شان رفته است. دردش طاقت‌فرسا بود.

استاد بیان کردند:

«در روش‌مان ما هر دو نوع بدن‌ را تزکیه می‌کنیم و هر دوی آنها لازم هستند- بِنتی‌ شما نیز باید تبدیل شود.»(جوآن فالون)

به استاد گفتم: «می‌خواهم بدنم را نیز تزکیه کنم.»

وقتی این فکر به ذهنم آمد، آرام شدم و درد کاهش یافت. دراز کشیدم و تا صبح روز بعد خوابیدم تا اینکه با زنگ ساعت هنگام صبح برای فرستادن افکار درست بیدار شدم.

چشمانم کمی قرمز و متورم بودند، اما بینایی‌ام به حالت عادی برگشته بود. پس از مطالعه فا در کل روز، قرمزی و تورم چشمانم تقریباً ازبین رفت.

تحت محافظت استاد، این مداخله ازبین رفت. استاد کمکم کردند تا بر این رنج و محنت غلبه کنم.

به درون نگاه کردم و متوجه شدم که به استفاده از تلفن همراهم وابسته هستم، درحالی‌که زمان زیادی را صرف پیدا کردن دستور پخت غذاهای مختلف برای خانواده‌ام می‌کنم. کل روز را هم صرف مراقبت از نوه‌ام می‌کردم و زمانی را به مطالعه فا اختصاص نمی‌دادم. آن کارمای بیماری درس عمیقی برایم بود.

برای یک تمرین‌کننده، خطرناک است که تمام فکرش مشغول زندگی عادی و روزمره شود. امیدوارم تجربه‌ام هشداری برای سایرین باشد. ما باید در مسیر درست تزکیه حرکت کنیم، انتظارات استاد را برآورده سازیم و عجله کنیم تا مردم را نجات دهیم. مایلم به تمرین‌کنندگان مسن با مهربانی یادآوری کنم که اجازه ندهند کارهای خانه با تزکیه‌شان مداخله کند.