(Minghui.org) اغلب مقالات تبادل تجربهای در رابطه با تمرینات صبحگاهی در وبسایت مینگهویی میبینم. تمرینکنندهای نوشت: «تمرینها باید در ساعت 3:50 صبح شروع شود.» این در روزی منتشر شد که من خوشبختانه یک دستگاه پخش صوت حاوی 9 سخنرانی استاد و موسیقی تمرین فالون دافا دریافت کردم.
بلافاصله روز بعد انجام تمرینات صبحگاهی را شروع کردم. آن ده سال پیش بود. استاد بیان کردند:
«تزکیه به تلاش خود شخص بستگی دارد، در حالی که گونگ به استاد شخص مربوط است.» (جوآن فالون)
هر شب چند دقیقه قبل از زمان بیدار شدن، جریان گرمی را احساس کردم که از سرم سرازیر میشد و در کل بدنم نفوذ میکرد.
استاد بیان کردند:
«افرادی با تواناییهای فوق طبیعی ممکن است آن را بدانند و افراد حساس نیز ممکن است آن را احساس کنند. زمانی که خواب هستید یا در زمانهای دیگر ممکن است یک جریان گرم ناگهانی را احساس کنند که از بالای سر به تمام بدن جاری میشود.» (جوآن فالون)
این را خیلی قوی احساس کردم. کل بدنم بهقدری داغ میشد که مرا بیدار میکرد. میدانستم که این استاد بودند که به من اشاره میکنند زمان آن است که از تخت خارج شوم، اما هنوز هم میخواستم صبر کنم تا زنگ ساعتم متوقف شود. میخواستم کمی طولانیتر بخوابم.
هنگامی که زنگ ساعتم خاموش میشود، هیچکسی نمیتواند مرا متوقف کند. باید از تخت خارج شوم، حتی اگر نتوانم چشمانم را باز کنم. این تبدیل به عادت شده است.
با این وجود، ترتیب درست تمرینات را دنبال نمیکردم. من با تمرین نشسته شروع میکردم و به دنبال آن تمرینهای ایستاده را انجام میدادم.
ناگهان در حین انجام تمرین مدیتیشن چیزی را متوجه شدم...«چرا من اینجا نشستهام در حالی که دیگران همه در حال انجام تمرینهای ایستاده هستند؟ آیا این انجام کارها به روشی که تمایل دارم نیست؟ این درست نیست!»
از آن به بعد پنج تمرین را به ترتیب درست انجام دادم. من هر روز سرشار از انرژی هستم.
من نیز بهدنبال راحتی بودم و پس از فرستادن افکار درست برمیگشتم و میخوابیدم. در تمام طول سال در حین خواب، اغلب رؤیایی درباره پرواز به آسمانها، صحنههای شگفت انگیز، و احاطه شدن توسط صدها گل زیبا را میدیدم. در رؤیا ساختمانها، مجسمهها، ارتشهای آسمانی، سربازان و خدایان محافظ فا را میدیدم. این استاد بودند که مرا تشویق میکردند. استاد همیشه در کنارم بودند! با این حال، من بارها و بارها فرصتهای رشد را از دست دادم.
بعد از بیدار شدن در صبح، دیگر برنمیگردم که بخوابم. پس از فرستادن افکار درست، یا به سخنرانیهای استاد گوش میدهم و یا فا را ازبرمیخوانم. مکرراً پیشرفتهای جدیدی داشتهام. استاد همواره به من کمک کردهاند.
استاد بیان کردند:
«تا وقتی تزکیه کنید به مدرسه ما تعلق دارید. فاشن من به همه چیز آگاه است. به هر چیزی که فکر کنید، به آن آگاه است و میتواند هرکاری انجام دهد. اگر تزکیه نکنید مراقب شما نخواهد بود، اما اگر تزکیه کنید تمام مسیر تا انتها به شما کمک خواهد کرد.» (جوآن فالون)
هرچه بیشتر فا را ازبرمیخوانم، بیشتر میخواهم آن را ازبربخوانم. هرچه بیشتر ازبرمیخوانم، زمان سریعتر میگذرد. در یک لحظه صبح میشود.
استاد بیان کردند:
«انجام تمرینها مکملی برای تزکیه است و نمیتواند نادیده گرفته شود.» («پیام تبریک به کنفرانس فای آرژانتین»)
یکبار زنگ ساعت بهصدا درآمد و خاموش شد، بیدار شدم و شروع به انجام تمرینها کردم. زمانی که افکار درست فرستادم، متوجه شدم که زمانش گذشته است! چند دقیقه قبل از ساعت 2 صبح بود، آه! به جای فرستادن افکار درست در نیمه شب شروع به انجام تمرینات کردم.
19 سال تمرین تزکیهام در یک چشم برهم زدن گذشت. همتمرینکنندگان، به من در تمرینات مدیتیشن صبحگاهی بپیوندید! ما واقعاً زمین را به بزرگترین میدان انرژی مدیتیشن تبدیل خواهیم کرد!