(Minghui.org) تمرینکننده دافا در کانادا و ویتنامی هستم. مایلم شرح دهم چطور 7 سال پیش سفرم در فالون دافا را آغاز کردم و چطور تمرین تزکیه فالون دافا کمکم کرده است ذهن و بدنم را ارتقاء دهم.
جستجو در مه
من در کشوری کمونیستی بزرگ شدم و تعلیماتم در مدرسه بهشدت تحت تأثیر تبلیغات حزب بود. تا جایی که به یاد میآورم فرهنگ سنتی در مدارس آموزش داده نمیشد. اعتقادات معنوی و سنتی خرافات تلقی میشد. در واقع از نسل قدیمی و از طریق خواندن کتابها و مطالبی که پیش از قدرت یافتن رژیم کمونیست چاپ شده بودند با فرهنگ نیمهخدایی آشنا شدم. سپس در دانشگاه علوم کاربردی درس خواندم و بهشدت به تئوری تکامل داروین اعتقاد پیدا کردم. این نشان میدهد که چرا زندگی معنویام بسیار ضعیف بود. با اینکه در ظاهر بیشتر مانند یک ملحد عمل میکردم اما در عمق قلبم به وجود خدا باور داشتم.
13 سال پیش ناگهان بیمار شدم و معلوم شد که به پرکاری تیروئید مبتلا هستم. بیماریام یک سال بعد مداوا شد اما درست پس از آن دچار مشکلات سلامتی دیگری شدم. انگار بدنم درحال از هم پاشیدن بود. از همه بدتر دچار اضطراب شدیدی بودم. خیلی وحشتناک بود. اغلب دچار حمله عصبی و با انواع ترسها مواجه میشدم. میدانستم که هنوز خودم هستم اما خستهتر از آن بودم که هر روز با آن ترسها مواجه شوم. با اینکه نمیخواستم آرامبخش مصرف کنم، اما میدانستم که میتواند بهطور موقتی ذهنم را آرام کند ولی نمیخواستم به آنها معتاد شوم.
به دنبال راه دیگری برای حل مشکلم گشتم. پس از جستجوهای زیاد، روش مدیتیشن سادهای را پیدا کردم که باور داشتم برای من آسان است. پس از چند هفته انجام تمرین چیگونگ خاصی، احساس کردم آرامتر شدهام و چی در بدنم جریان دارد. واقعاً شوکه شده بودم زیرا هرگز قبلاً به چیگونگ باور نداشتم. آنچه که قبلاً خرافاتی، غیرعلمی، خیالی تلقی میکردم و تنها در کتابهای کونگفو خوانده بودم واقعاً وجود داشت و من درحال تجربه آن بودم. پس از چند ماه انجام مدیتیشن، از لحاظ جسمی و ذهنی بهتر شدم. اضطراب و سایر مشکلات سلامتی هنوز وجود داشت اما به بدی گذشته نبود.
این نقطه عطفی در زندگیام بود. فکر کردم: «اگر چی واقعی باشد، پس معنویت، تزکیه و وجود موجودات خدایی و بودا چطور؟ آنها هم باید حقیقی باشند.» متوجه شدم که در گذشته با باور کورکورانه به تئوری تکامل و نفی وجود موجودات الهی چقدر در اشتباه بودم. سؤالات زیادی در ذهنم شکل گرفت که به پاسخ نیاز داشتند.
چند سال بعد را در جستجوی این پاسخها گذراندم. مطالب بسیار زیادی وجود داشتند: کتابهای چیگونگ، کتابهای مذهبی، فنگشویی، پیشگویی، کتاب تغییرات و هشت سهنگاره و غیره. کاملاً گم شده بودم. نمیتوانستم چیزی پیدا کنم که احساس کنم درست است و میتواند پاسخ درستی به من بدهد که چه کسی هستم، در کجای این عالم هستم، هدف زندگیام چیست و غیره.
در کمال شگفتی دافا راهنماییام میکند
روزی یک بروشور فالون دافا دیدم. عکس تمرینکنندگان فالون دافا که در مدیتیشن نشسته بودند توجهم را جلب کرد. فوراً بروشور را خواندم و به آن علاقهمند شدم. کتاب مقدماتی فالون دافا، یعنی فالون گونگ را تهیه کردم. پس از تمام شدن کتاب فالون گونگ خیلی هیجانزده بودم. شب هنگام بودم و بهسختی میتوانستم برای خواندن جوآن فالون تا صبح صبر کنم. خیلی خوشحال بودم که جواب بسیاری از سؤالات زندگیام را در جوآن فالون پیدا کرده بودم. کتاب به حدی برایم جالب بود که وقتی تمام شد آرزو داشتم طولانیتر میبود.
فالون دافا که بنیاگذار آن استاد لی هنگجی هستند یک تمرین تزکیه شخصی بر اساس اصول حقیقت، نیکخواهی، بردباری است. این روش تزکیهای برای هر دوی بدن و ذهن است. مانند میلیونها تمرینکننده در سراسر دنیا، میتوانم با تمرین فالون دافا همزمان از مزایای سلامتی آن بهرهمند شوم و خصوصیات اخلاقیام را ارتقاء دهم.
پاکسازی بدنم توسط استاد
پس از اتمام جوآن فالون نمیتوانستم کاملاً تصمیم بگیرم که تزکیه فالون دافا را شروع کنم یا نه. در قلبم میدانستم که این روش بسیار خوبی است اما ملزومات بالایی را از تمرینکنندگان میخواهد. حقیقتاً نمیخواستم با تزکیه ضعیفم استاد لی را از خودم ناامید کنم.
پس از چند روز فکر در قلبم به استاد گفتم: «استاد، دافا بسیار خوب است. واقعاً میخواهم تزکیه را شروع کنم اما چون برای شروع خیلی خوب نیستم، نگرانم که نتوانم در حد انتظارات شما بهخوبی عمل کنم. لطفاً مرا در تزکیه راهنمایی کنید. نهایت تلاشم را خواهم کرد.»
از طریق فیلمهای آموزشی آنلاین، تمرینات را یاد گرفتم. با اینکه حرکاتم درست و صحیح نبود، اما هنوز میتوانستم پس از چند هفته میدان انرژی را احساس کنم. این انرژی بسیار قویتر از آن چی بود که قبلاً تجربه کرده بودم. خیلی خوشحال، هیجانزده و قدردان استاد بودم چراکه میدانستم استاد مراقبم هستند.
از دوران نوجوانی وضعیت دندانهایم بد و در اثر آن لثههایم عفونت کرده بود. با اینکه جراحی کرده بودم اما مشکلم برطرف نشده بود. در جوانی سالی یک یا دو بار این عفونت عود میکرد. اما با گذشت زمان تداوم عفونت بدتر شد و به سه الی چهار بار در سال رسید. هر بار باید بیش از یک هفته آنتیبیوتیک مصرف میکردم تا عفونت کنترل شود اما هرگز کامل از بین نرفت. وضعیت دندانهایم به حدی بد بود که هر بار پس از خوردن غذا باید فوراً از دهانشویه استفاده میکردم وگرنه روز بعد لثههایم متورم میشد.
مدت کوتاهی پس از شروع تمرینات دافا، عفونت دوباره رخ داد. وقتی دنبال قوطی آنتیبیوتیک میگشتم آموزش استاد را به یاد آوردم:
«اما اگر بخواهید تزکیه واقعی را انجام دهید و با بدن بیمار اینجا آمدهاید، هنوز نمیتوانید تزکیه کنید. پس باید بدنتان را پاک کنم. فقط بدن افرادی را پاک خواهم کرد که اینجا آمدهاند تا بهطور واقعی تمرین را یاد بگیرد، بهطور واقعی فا را یاد بگیرند.» (سخنرانی اول، جوآن فالون)
ابتدا کمی نگران بودم اما فوراً متوجه شدم که استاد درحال پاکسازی بدنم هستند و این چیز خوبی است. قوطی دارو را کنار گذاشتم و سعی کردم درد را تحمل کنم. پس از سه یا چهار روز منطقه عفونی چنان ورم کرد که بهسختی میتوانستم غذا بخورم. با اینکه درد خیلی شدید بود اما در مقایسه با عفونتهای قبلی حس متفاوتی بود. با اعتماد و باور به استاد ادامه دادم. نمیدانستم تا چه مدت میتوانم این درد را تحمل کنم اما به خودم میگفتم هر اتفاقی بیفتد به دارو دست نمیزنم.
روز بعد وقتی بیدار شدم در کمال شگفتی دیدم نیمی از درد از بین رفته است و چند روز بعد دیگر هیچ دردی نداشتم. تا چند هفته بعد احساس میکردم اتفاقی برای دندانهایم درحال رخ دادن است انگار که نیرویی نامرئی دندان خرابم را از جایش به بیرون هل میداد. روزی به آسانی دندانم را در آوردم و دیدم لثه زیر آن کاملاً بهبود یافته است. شاهد چه معجزهای بودم! این قدرت دافا است!
در طول دو سال اول تزکیهام، استاد نیکخواهمان بارها بدنم را پاکسازی کردند و هر بار یک معجزه بود. اضطرابم از بین رفته بود. دیگر هیچ بیماری وجود نداشت. به سیگار و مصرف بالای الکل هم اعتیاد داشتم اما با تزکیه دافا به سادگی توانستم آن عادات را رها کنم. واقعاً نمیتوانم قدردانیام را از نیکخواهی و نجات استاد بیان کنم.
ارتقای خصوصیات اخلاقیام تحت راهنمایی و حفاظت استاد
استاد بیان کردند:
«اگر در تزکیه واقعاً از راه درست پیروی کنید، هیچ کسی جرأت نمیکند به خواست خود به شما کاری داشته باشد. بهعلاوه، شما حفاظت فاشن مرا دارید و در هیچ خطری نخواهید بود.» (جوآن فالون، سخنرانی سوم)
در تمام مراحل تزکیهام همیشه حفاظت استاد را احساس میکنم. چند سال پیش دچار یک سانحه رانندگی شدم. پس از تمرین گروهی یکشنبه در مسیر خانه سر چهارراهی منتظر چراغ سبز بودم. اتومبیل دیگری درست پشت من منتظر بود. اتومبیل سومی به سرعت از پشت آمد و به شدت با اتومبیل پشت سرم برخورد کرد. شدت برخورد چنان زیاد بود که باعث شد اتومبیل میانی به اتومبیل من ضربه بزند. در نتیجه اتومبیل من حدود یک متر به جلو پرتاب شد. وقتی متوجه شدم چه اتفاقی افتاده است به خودم گفتم که تحت حفاظت استاد هستم و اتفاقی برایم نمیافتاد. از اتومبیل بیرون آمدم و به خانم جوانی که مقصر بود گفتم حالم خوب است و حال او و سایر افرادی که در اتومبیل میانی بودند را پرسیدم.
در کمال شگفتی هیچ کسی آسیب ندیده و همه اتوموبیلها دچار خسارات جزئی شده بودند. چند دقیقه بعد یک وانت یدککش به صحنه تصادف رسید. وقتی دید چه اتفاقی افتاده گفت که معجزه بوده است. بعداً فهمیدم که آن روز استاد نه تنها از من بلکه از سایر افراد نیز محافظت کرده بودند. بینهایت از نیکخواهی و حفاظت استاد سپاسگزارم.
من حقیقتاً نمیخواستم که دو راننده دیگر بهخاطر بیمهشان دچار عواقبی شوند بنابراین به دختر جوانی که مقصر بود گفتم که حالم کاملاً خوب است و آسیبی ندیدهام و خسارتی هم که به اتومبیلم وارد آمده بسیار جزئی است و هیچ وجهی از شرکت بیمه نمیخواهم. گفتم که نگران این موضوع نباشد. اما چون اولین باری بود که دچار چنین تصادفی میشدم و اتومبیل دیگری هم درگیر بود، نمیدانستم که آیا باید گزارش آن را به پلیس بدهم یا نه. بعداً به اداره پلیس رفتم تا وضعیت را توضیح دهم و مأمور پلیس هم گفت که کار درستی کردهام و نباید نگران باشم. بعداً وقتی به این تصادف فکر کردم، باورم نمیشد که چطور دافا مرا تغییر داده است. اگر فالون دافا را تمرین نمیکردم، چنین برخوردی نمیکردم.
مانند سایر مریدان فالون دافا در سراسر دنیا، سعی میکنم ذهن و رفتارم را ارتقاء دهم تا شخص بهتری باشم. سابقاً پیش از شروع تزکیه فالون دافا ستیزهجو، خودپسند، خودسر و بداخلاق بودم. طوری رفتار میکردم که انگار تنها فرد خوب هستم و هر کسی که طرز فکرش مشابه من نبود، فرد بدی محسوب میشد. مردم را بر اساس ظاهرشان و تعصبات خودم قضاوت میکردم.
از آموزشهای استاد لی فهمیدم که با همه کسانی که در زندگیام میبینم رابطه تقدیری دارم و باید فرصت بودن با آنها را ارج نهم. وقتی یاد گرفتم که اول دیگران را در نظر بگیرم و خودم را جای آنها بگذارم، خصوصیات اخلاقیام ارتقاء یافت. در نتیجه رابطهام با اعضای خانواده، دوستان و همکارانم بسیار بهبود یافت. یکی از دوستانم گفت که درونم دستخوش تغییرات مثبتی شده است.
من برای یک عمدهفروشی خانوادگی کوچک کار میکنم. در گذشته وقتی فکر میکردم دیگران نسبت به من بیانصاف هستند، مقابله به مثل میکردم تا خودم را ثابت کنم و بفهمند که نباید از من سوءاستفاده کنند. پس از شروع تزکیهام طولی نکشید که متوجه شدم رفتار سابقم برای یک تمرینکننده فالون دافا صحیح نبود. جنگیدن برای منافع و علایقم حقیقتاً باعث رنج دیگران میشود. به خودم گفتم: «نباید زندگیام را به این شکل ادامه دهم. باید تغییر کنم و هر زمانی که میتوانم نسبت به دیگران مهربان و صبور باشم.»
استاد بیان کردند:
«خواستن یک زندگی خوب ممکن است به علایق دیگران آسیب بزند، امیال خودخواهانۀ فرد را تحریک کند، منافع دیگران را بردارد یا منجر به دشنام دادن یا آسیب رساندن به دیگران شود. فرد برای نفع شخصی در بین مردم عادی رقابت و دعوا میکند. آیا این رفتن در خلاف جهت ویژگی جهان نیست؟» (سخنرانی دوم، جوآن فالون)
رفتارم را نسبت به مشتریانمان نیز تغییر دادم. به جای اینکه آنها را بهخاطر تجارب ناخوشایند سرزنش کنم یا از آنها گله و شکایت کنم، یاد گرفتم به نیازهایشان گوش دهم و سعی کردم توصیههای خوبی به آنها کنم و حتی نگذارم که در خرید اسراف کنند. با عمل کردن به اصول و استانداردهای فالون دافا، روابطم را با همکاران و مشتریان بهبود بخشیدم. برخی از مشتریان گفتند که از فروشگاههای مختلف زیادی خرید کرده بودند اما قبلاً هرگز چنین تجربه خوبی نداشتند و از خرید از ما خوشحال بودند. برخی از مشتریان حتی صاحب فروشگاه را پیدا میکردند تا به او بگویند که من استثنایی هستم.
میخواهم به دوستانم بگویم که چقدر فالون دافا فوقالعاده است. این زیباترین اتفاقی است که تابهحال در زندگیام رخ داده و از مزایای تزکیه دافا بسیار بهرهمند شدهام. شما نیز مانند من بهخاطر این لحظه از سختیهای بسیار و زندگی پس از زندگی عبور کردهاید. امیدوارم این فرصت ارزشمند را از دست ندهید و از مزایای تزکیه دافا بهرهمند شوید.
میخواهم از همتمرینکنندگانم بهخاطر توصیههای ارزشمند و سازندهشان در طول این سالها تشکر کنم. بیایید با هم ادامه دهیم و در مسیر تزکیهمان کوشاتر باشیم و به استاد نیکخواهمان در نجات موجودات ذیشعور بیشتر یاری رسانیم.
هرگز نمیتوانم به میزان کافی از استاد محترم بهخاطر نجات نیکخواهانهشان قدردانی کنم. ذرهای از دافا بودن برایم باعث افتخار است.
لطفاً به هر نکته نادرستی در درک محدودم اشاره کنید.