(Minghui.org) معلم بیان کردند:
«همواره گفتهام که کل این جامعه درواقع محیطی برای مریدان دافا است تا در آن تزکیه کنند. شما در محیطی مذهبی تزکیه نمیکنید، بلکه در جامعه درحال تزکیه هستید، بنابراین هر شغل یا حرفهای که در آن باشید، بهمنزلۀ محیطی برای تزکیه شما است، مگرنه؟» (آموزش فا در کنفرانس فای واشنگتن دیسی ۲۰۱۸)
«تزکیه مریدان دافا در حرفههای مختلف تأیید موجودات در آن سیستمها میباشد، و این نجات دادن تمامی آن موجودات است.»(آموزش فا در شهر لس آنجلس)
در چند سال گذشته زمانی که با استفاده از فا برای ارزیابی خودم، درباره وضعیت تزکیهام فکر میکردم، احساس وحشتناکی داشتم. درواقع بهطور نادانسته از فا منحرف شده بودم. بهآرامی و بهتدریج توسط نیروهای کهن فریب خوردم و در دام آنها گرفتار شدم. خوشبختانه معلم بهطور مداوم به من هشدار دادند تا ترغیب شوم که از وضعیت ضعیف تزکیهام بیرون بیایم. مطالعه فشرده فا نیز در نهایت به تقویت افکار درستم کمک کرد و توانستم همه چیز در محل کارم را بهعنوان بخشی از تزکیهام در نظر بگیرم و از استاندارد دافا برای سنجش خودم استفاده کنم. درنتیجه، همه چیز هماهنگ شد و افرادی که در محل کارم با آنها مواجه میشدم، فرصتی برای روشنگری حقیقت در اختیارم قرار میدادند.
چند سال پیش سطح مدیریتی در محل کار از نو سازماندهی شد و مقام من تنزل یافت. در آن زمان، فکر میکردم قادر به رها کردن این موضوع هستم. اما درحقیقت، در سطح ظاهری اینگونه به نظر میرسید، زیرا بسیاری از افکار و عقاید بشریام همچنان پنهان مانده بودند. وقتی دیدم که مدیر فعلی بهخوبی عمل میکند، فکر کردم بنیانهای خوبی که برای او در بخش مدیریت گذاشته بودم باعث شد که موفق شود. وقتی مرتکب اشتباهی میشد، فکر میکردم که فاقد تجربه بوده و مهارتهایش برای این کار کافی نیست. این افکار نشان میداد که فوقالعاده حسود بودم. بنابراین سعی میکردم از حضور در جلساتی که از سوی مدیریت برگزار میشد اجتناب کنم. تنها کار خودم را انجام میدادم و در کارهای مدیریتی بهندرت ابتکار عمل به خرج میدادم. از تمام وقت آزادم برای کپی کردن مطالب فا و مطالعه فا استفاده کرده و فکر میکردم که جدی و کوشا هستم.
تزکیه جدی است و تمرینکنندگان نباید با ذهنیت حیلهگری که در زندگی روزمره رواج دارد، روند تزکیهشان را اداره کنند. به مرور زمان بسیاری از وابستگیهای بشریام به سطح آمدند و ازخودراضی شدم. سه کار را بهطور منظم انجام میدادم، بنابراین فکر میکردم که میتوانم کمی استراحت کنم. ازآنجاکه میتوانستم برنامه کاریام را تعیین کنم، درنهایت عادت کردم که دیر به سر کار بیایم و زودتر از زمان مقرر محل کارم را ترک کنم. در طول ساعات کاری به یک مسابقه رانندگی میرفتم و همچنین در کارهای سرگرمکننده افراط میکردم. حتی درخصوص بازنشستگی برنامهریزی کردم.
گرچه به مطالعه فا و انجام تمرینات ادامه میدادم، بهتدریج و ناآگاهانه به فردی عادی تبدیل شدم. هیچ پیشرفتی در روشنگری حقیقت نداشتم. فکر میکردم چنین رفتارهایی نشان میدهند که واقعاً توانستم از وابستگی به شهرت و ثروت رها شوم. درواقع، قبلاً از فا منحرف شده بودم. بعد از کار، خودم را با برقراری تماسهای تلفنی برای روشنگری حقیقت مشغول میکردم، اما بهدلیل اینکه خرید کارتهای تلفن سخت بود، درنهایت برقراری این تماسها را متوقف کردم.
پس از آن، مدتی با کارمای بیماری روبرو شدم که شامل بیماریهای قدیمی بود که قبل از شروع تمرین داشتم اما بعد از مطالعه فا و انجام تمرینات توانسته بودم آنها را از بین ببرم. کارمای بیماری به سراغم آمد و برای مدت زمانی طولانی درگیرم کرد. در سطح ظاهری به درون نگاه میکردم، اما واقعاً با استفاده از درکم از فا، وابستگیهایم را پیدا نمیکردم. درنتیجه، سال گذشته، در برخی از قسمتهای بدنم احساس ناراحتی داشتم. دچار تردید شدم و سپس ترسیدم. از شنیدن برخی چیزها، فکر کردن درباره مسائل یا نگاه کردن به هر چیزی که منفی بود احساس نگرانی میکردم.
معلم در رؤیاهایم نکات بسیاری را به من هشدار دادند که به من کمک کرد تا متوجه شوم که این تصاویر حقیقی نیستند. همچنین مشکلاتی ریشهای در خودم دیدم و احساس کردم که معلم برای از بین بردن آنها به من کمک میکنند. بسیاری از مقالات به اشتراک گذاشته شده در وبسایت مینگهویی را میخواندم که نشان میدادند چگونه تمرینکنندگان اعتقادشان را به فا محکم و استوار میکردند. همچنین تمرینکنندگان با من تبادل تجربه میکردند و به مشکلاتی که در من میدیدند، اشاره میکردند. آنها میگفتند که نباید فرصتهای خوب برای روشنگری حقیقت در محل کارم را از دست بدهم و وقتی بیش از حد بر نگرشم پافشاری میکردم، فریب نیروهای کهن را میخوردم. آنها پیشنهاد کردند که فا را ازبر بخوانم.
شروع به مطالعه فشرده فا کردم. سخنرانیهایی که درباره تعادل بین تزکیه و کار صحبت میکردند برایم قابل درک شدند. بهتر درک کردم که مسئولیتهایمان بهعنوان مریدان دافا و منظور معلم از اعتباربخشی به دافا و تحقق بخشیدن عهد و پیمانهایمان چیست. وقتی درباره وضعیت تزکیهام از قبل تا آن زمان فکر کردم، توانستم ناهمسانیهای فاحشی را در خودم را احساس کنم. دیدم که ذهنم پاک و خالص نیست. وقتی با محنتها روبرو شدم، بسیاری از نگرشهای بشری به سطح آمدند. دقیقاً علتش این بود که فا را مطالعه نکرده بودم. متوجه شدم که در پشت رفتارهایم درخصوص «رها کردن»، بسیاری از عقاید خودخواهانه و بشری وجود داشت. مطالعه فشرده فا و تلاش برای حفظ کردن فا به من کمک کرد تا مسائل را اصلاح کنم. دوباره تلاشهای روشنگریام را از سر گرفتم و به دنبال همکارانی رفتم که حقیقت را برایشان روشن نکرده بودم.
بهتدریج با همکارانم ارتباط برقرار کردم. هنگامی که فرصتهایی پیش میآمد، حقیقت را روشن میکردم و افراد را برای انجام سه کنارهگیری ترغیب میکردم که یکی از این افراد منشی واحد ما بود. او پس از گفتگویمان، شرارت حزب کمونیست چین (ح.ک.چ) را بهوضوح درک کرد و تصمیم گرفت که در رویدادهای آن شرکت نکند.
در محل کار، درخصوص ارائه بازخورد به مدیر مافوق، ابتکار عمل را در پیش گرفتم و همیشه به ایدههایی از منظر مدیریت فکر میکردم. با هم، مسائل مربوط به بسیاری از کارکنان را حل کردیم. دیگر از شرکت در جلسات اجتناب نمیکردم و با به اشتراک گذاشتن افکار و راهکارهایم درباره چگونگی حل مشکلات، مشارکت فعالانهای داشتم. گاهی اوقات وقتی مرتکب اشتباهاتی میشدم، به درون نگاه و آنها را اصلاح میکردم و در جلسات بهطور آشکارا آنها را به اشتراک میگذاشتم. صداقت و شفقتم به من در بهبود ارتباطم با کارکنان کمک کرد. درنهایت به وضعیتی که قبلاً داشتم رسیدم. با کارکنان با ملایمت رفتار میکردم و با هم مانند یک خانواده بزرگ بودیم. تحت این فضای صلحآمیز بود که توانستم با همه صحبت کنم و هنگامی که فرصتی پیش میآمد، حقیقت را روشن کرده و به افراد کمک میکردم تا از حزب کمونیست چین کنارهگیری کنند. این روند به من کمک کرد تا ببینم که موجودات مشتاقانه در انتظار نجات هستند.
سال گذشته به بیش از صد کارمند در واحد کارم کمک کردهام تا سه کنارهگیری را انجام دهند. معلم مرا در رؤیاهایم تشویق میکردند تا به تلاشهایم ادامه دهم. بدن قانون معلم را در آسمان مستقیماً بالای ادارهام میدیدم.
با بهبود وضعیت در درون محیط کار، روابط تجاری با دنیای بیرون نیز افزایش یافت. مردم بیشتر و بیشتری صحبتهای مرا درخصوص روشنگری حقیقت شنیدند و بسیاری از آنها از سه سازمان حزب کنارهگیری کردند. یکی از مشتریان تمام راه را از استان شاندونگ برای جمعآوری بودجه آمد اما درنهایت با دست خالی به خانه برگشت. بااینحال خوشحال بود و ابراز تشکر کرد. احساس کردم که علت شادیاش این بود که بخش آگاهش حقیقت را درک کرده بود.
هنگامی که تاکسی میگرفتم یا خرید میکردم، اغلب با مردم درباره پولهای اسکناسی صحبت میکردم که عبارات کوتاهی مانند «فالون دافا خوب است» و «حقیقت، نیکخواهی، بردباری خوب است»، روی آنها نوشته شده بود. وقتی برای رانندهای که بودیسم را تمرین میکرد حقیقت را روشن کردم، با خوشحالی از ح.ک.چ کنارهگیری کرد و وقتی به مقصد رسیدیم، اصرار داشت مبلغ کمی کرایه بگیرد.
اکنون درک میکنم وقتی قادر به رها کردن وابستگیهای خود هستیم، همه چیز در اطراف ما هماهنگ شده و محیط تزکیه ما بهبود خواهد یافت. همچنین یاد گرفتم که وقتی با مسائلی مواجه میشویم، داشتن ایمانی محکم و پایدار به فا و معلم، کلید حل مسئله است. ابتدا باید فا را مطالعه کنیم؛ زیرا پایه و اساس همه چیز است وقتی هر یک از افکارمان را با استاندارد فا ارزیابی کنیم، میتوانیم تمام مشکلات را حل کنیم. مطالعه مکرر مقالات تبادل تجربه در وبسایت مینگهویی نیز ما را قادر میسازد که افکار درستتری داشته باشیم.