(Minghui.org) در ماه مه سال 1996، یکی از همکلاسیهای سابق مادرم با او تماس گرفت و درباره فالون دافا گفت و تشویقش کرد که آن را امتحان کند. بهتازگی تشخیص داده شده بود که مادرم مبتلا به سرطان پیشرفته معده است. ازاینرو او بدون مخالفت، روز بعد به پارک رفت و تمرینات فالون دافا را یاد گرفت و طولی نکشید که سلامتیاش را دوباره بهدست آورد.
باوجودیکه قبل از شروع تزکیه دافا با هیچ رنج و محنت بزرگی مواجه نشدم، آن آسان نبود. مجبور شدم بین دافا و یک تمرین دیگر بدون اینکه درباره هیچ یک از آنها شنیده باشم، انتخاب کنم.
در زمستان 1997، مادرم به پکن آمد و دو ماه با من زندگی کرد. او هر روز مجبورم میکرد که فالون دافا را تمرین کنم. در عین حال، همکارانم مرا تحت فشار قرار میدادند که روش تزکیه گوآنیین را تمرین کنم.
استاد لی هنگجی بیان کردند:
«برای هیچ یک از مریدان فا کسب فا آسان نبود، این را نمیگویم کسی در را قفل کرده بود و از ورود شما محافظت و ممانعت میکرد. آن اغلب به شکل آزمایشی شینشینگی ظاهر میشود که بررسی کند ذهنتان چگونه عکسالعمل نشان میدهد، که دیده شود ذهنتان در این موضوع که آیا فا کسب میشود یا خیر، چگونه واکنش نشان داده و خود را اداره میکند. بعضی افراد درواقع قادرند بر آن غلبه کنند. قبلاً، بسیاری از شاگردانم میدانستند که وقتی من کلاسهایی در چین داشتم، بهمحض اینکه در مکانی مشخص کلاسی دائر میکردم، بهطور حتم کلاسی از چیگونگ تقلبی در یکصد متری آن مکان برگزار میشد. شیطان نمیخواهد بگذارد مردم فای راستین را کسب کنند...» (آموزش فا در کنفرانس غرب میانه آمریکا)
تزکیه برایم مفهومی جدید بود. اکنون درک میکنم که عوامل مداخلهگر سعی میکردند مرا از یادگیری فا بازدارند. مادرم درباره فالون دافا بهطور منطقی صحبت نمیکرد، درحالیکه گروهی از روزنامهنگاران جوان با تحصیلات بالا، طراحان و روشنفکران بالارتبه تلاش میکردند مرا وارد تمرین خودشان کنند.
درنهایت یک عکس از معلمین هر تمرین درخواست کردم، تا بتوانم تصمیم بگیرم. کتاب فالون دافا را باز و فکر کردم استاد لی آشنا بهنظر میرسند. آنگاه به استاد روش گوآنیین نگاه کردم و متوجه شدم که چشمهایش در اندازههای مختلف هستند، او غریبه بهنظر میرسید! تصمیم گرفتم فالون دافا را تمرین کنم.
قدرت دافا
پس از رفتن مادرم، بهتنهایی تمرین میکردم. در چند ماه اول، اغلب احساس میکردم که فالونی (چرخ قانون) حرکاتم را اصلاح میکند. کتاب فالون گونگ را مطالعه کردم و متوجه شدم که آنها را اشتباه انجام میدهم.
در ابتدا بدنم بسیار حساس بود، میتوانستم چرخش فالونهای بسیاری را در سراسر بدنم احساس کنم. در مدت خیلی کوتاهی حالتهای تزکیه مختلفی را نیز تجربه کردم. درست همانطور که استاد لی بیان کردند:
«هزاران، دهها هزار، حتی صدها میلیون از تجلیات گوناگون گونگ و همچنین تجلیات فا ظاهر خواهند شد.» (آموزش فا در کنفرانس فای دستیاران در چانگچون)
بااینحال، توانستم فقط بهطور سطحی دافا را درک کنم. تمام چیزی که میدانستم این بود که فالون دافا خوب است. سپس این تمرین را به دوستانم معرفی کردم. حتی باوجودیکه آنها آن را در پیش نگرفتند، درک کردند که دافا خوب است، ازاینرو بعد از آغاز آزار و شکنجه توسط حزب کمونیست چین، آنها در مورد تمرینم اعتراضی نکردند.
در 28 مارس 1999، به ایالات متحده آمدم و سفر تزکیه واقعیام را شروع کردم.
شروع آزار و شکنجه
در سال 1999، سه روز پس از ورودم به ایالات متحده، حادثه 25 آوریل اتفاق افتاد، آنگاه در 22 ژوئیه 1999، آزار و شکنجه شروع شد. شوکه شده بودم. تمام کانالهای چینی زبان برنامههای ح.ک.چ را منتشر میکردند که فالون دافا را بدنام کنند. مدتی تماشا کردم و متوجه نقصهای بسیاری در گزارشاتشان شدم.
بعد از اینکه دربارهاش فکر کردم، تصمیم گرفتم برای اعتراض به آزار و شکنجه بیاساس فالون دافا به واشنگتن دیسی بروم. در خارج از سفارت چین، بهطور مسالمتآمیزی تظاهرات کردم و تمرینکنندگانی از سراسر جهان را دیدم.
از زوج جوانی پرسیدم چرا آنجا هستند، شوهر بهآرامی اما محکم پاسخ داد: «مهم نیست چه اتفاقی میافتد، حقیقت، نیکخواهی، بردباری درست است!» تحت تأثیر قرار گرفتم و اشک ریختم. بهخاطر ایمانمان توانستیم اولین گام را در اعتباربخشی به دافا برداریم.
استاد اکنون اینجا هستند
زمان بهسرعت برق میگذرد و اکنون سال 2018 است. برایم افتخار بزرگی است که در سال جاری به مدت 13 روز برای اجراگران شن یون غذا آماده کردم. یک روز صبح، با سردرد بیدار شدم و حالت تهوع داشتم. مضطرب و نگران بودم که نمیتوانستم غذا را بهموقع توزیع کنم.
زمان مهم و حیاتی بود، اما باز تصمیم گرفتم به مدت یک ساعت مدیتیشن کنم. در پایان مدیتیشن، تمام ناراحتیهایم ازبین رفته بودند.
در گذشته، بسیاری از اسرار آسمانی نمیتوانستند نوشته شوند، باید بهصورت شفاهی و سینه به سینه منتقل میشدند، اکنون استاد در میان ما حضور دارند، جوآن فالون، و فالون گونگ را داریم، چقدر خوشبخت هستیم!
روشنگری حقیقت در محله چینیها
شاید یکی از اولین تمرینکنندگانی بودم که روشنگری حقایق درباره دافا را در محله چینیهای شیکاگو شروع کردم. سالها در خارج از کنسولگری چین یا در محله چینیها درباره آزار و شکنجه با مردم صحبت کردهایم.
16 سال گذشته است و نمیتوانم بهخاطر بیاورم که با چه تعداد افراد صحبت کردهایم یا چند نوبت برای این کار به آنجا رفتهایم. مکان روشنگری حقیقت در محله چینیها مانند صحنهای از تاریخ در مرکز توجه قرار دارد، بهطور مداوم فرصتهایی برای مردم فراهم میکند تا در این لحظه خاص تاریخی از حقیقت آگاه شوند.
یک بار در طول مدیتیشن نشسته، خانمی قفقازی مسن در میان ما نشسته بود، به ما گفت در میدان انرژیمان درد استخوانش ازبین رفته بود.
بار دیگر، رهگذری جوان بهخاطر حضور در آنجا از ما تشکر کرد. گفت او نیز یک تمرینکننده است اما بهخاطر ترس قدم جلو نگذاشته تا با سایرین صحبت کند، میخواست بهتر عمل کند.
یک استاد دائوئیستی و مریدش به ما گفتند که مدتی طولانی ما را مشاهده کردهاند و با تعجب گفتند: «استادتان واقعاً عالی است!» آن مرید بعداً نمایش شن یون را دید.
تزکیه قلبم
توقعات خاص و برنامههایی برای زندگیام داشتم. قبلاً میخواستم زندگیام به روش خاصی باشد و دقیقاً آنچه میتوانستم را انجام دهم. اما شکاف بزرگی بین خواست و واقعیت وجود دارد. وقتی کسی را میدیدم که بهقدر کافی توانا نبود اما زندگی خوبی داشت که من مشتاقش بودم، حسود و رنجیده خاطر میشدم. از طریق مطالعه فا، لایهای از حسادت را ازبین بردم، اما بعد از مدتی پی بردم که حسادتم هنوز وجود دارد، عمیقاً پنهان شده بود.
یک روز به درون نگاه کردم تا افکارم را بررسی کنم، بهیاد آوردم که استاد بیان کردند:
«...یک فرد قطعاً نمیتواند زندگی دیگران را تغییر دهد. شما حتی نمیتوانید زندگی خودتان را کنترل کنید، چه رسد به دیگران. مهم نیست یک شخص چقدر سخت تلاش میکند، او فقط درحال پیمودن مسیر خودش است.» (آموزش فا در کنفرانس در اروپا)
«...همه چیز از قبل نظم و ترتیب داده شده است...» (آموزش فا در کنفرانس در اروپا)
ازآنجاکه هر چیزی از قبل نظم و ترتیب داده شده است، چرا نسبت به دیگران حسادت کنم؟ ناگهان متوجه شدم که همه وابستگیهایم بیاهمیت و بیمعنی هستند.
استاد بیان کردند:
«...زمانی که دافا را در پیش میگیرید، با هرچیزی که مواجه میشوید- خوب یا بد- آن چیز خوبی است. ( تشویق) زیرا آن فقط بهخاطر اینکه شما در دافا تزکیه میکنید پیش آمد. برخی از شاگردان پس از اینکه دافا را در پیش میگیرند تمامی انواع مشقات را تجربه میکنند. اگر تزکیه نمیکردید، آن رنجها به نابودی شما منتهی میشدند. اما دقیقاً به خاطر اینکه در دافا تزکیه میکنید، گرچه فشاری که با آن مواجه میشوید وقتی مشقات زودتر از زمانی که میبایست برای شما میآمد بر شما فرود آیند، عظیم است، و گذراندن آزمایشها برای شینشینگ شما دشوار هستند- و گاهی اوقات ممکن است آزمونها عظیم باشند- با این همه، تمام آن سختیها چیزهایی هستند که باید بر آنها فائق آیید، آنها حسابهایی هستند که لازم است تسویه کنید، هزینههایی هستند که باید پرداخت کنید. ( خنده حضار) پس آیا اینها چیزهای بزرگی نیستند؟ بنابراین آنچه با آن مواجه میشوید خواه چیزهایی خوب باشند یا بد، مادامی که در دافا تزکیه میکنید، آنها مثبت هستند، مطمئن باشید.» (آموزش فا در سنفرانسیسکو 2005)
اعتقاد دارم که هر موجود بشری ماسکی پوشیده و هیچ کسی نمیداند آنها واقعاً چه کسانی هستند. ما همزمان تماشاگران و اجراکنندگان هستیم. گاهی اوقات در عمل بسیار سرمایهگذاری کردهایم، تمایل داریم خود واقعیمان را پشت ماسک فراموش کنیم.
درحقیقت، هروقت افکار بشریمان فعال میشوند، فرصت خوبی برای ما است که به درون نگاه و خودمان را اصلاح کنیم. وقتی واقعاً بتوانیم شینشینگمان را ارتقاء دهیم و وابستگیهایمان را ازبین ببریم، زمان ارزشمندی که استاد برای ما تمدید کردهاند، هدر نرفته است.