فالون دافا، فالون گونگ - سایت مینگهویی www.minghui.org چاپ

بازگشت به دافا و بازیابی یک زندگی جدید

17 نوامبر 2019 |   تمرین‌کننده فالون‌دافا در استان لیائونینگ، چین

(Minghui.org) پس از خواندن هفته‌نامه مینگ‌هوییچنان متحول شدم که تصمیم گرفتم تجربۀ تزکیه‌ام را با دیگرتمرین‌کنندگان به اشتراک بگذارم.

ترک سیگار و الکل

امسال 68 ساله هستم. قبل از شروع تمرین فالون‌دافا، بیماری‌های زیادی داشتم، از جمله فشار خون بالا، زخم معده، کولی‌سیستیک، گاستریت و انحراف در یکی از دیسک‌ها. هر روز سیگار می‌کشیدم و الکل مصرف می‌کردم و نمی‌توانستم کار کنم.

در تابستان سال 2001 تمرین فالون‌دافا را شروع کردم. کتاب جوآن‌فالون را خواندم و روز بعد بدنم شروع به پاکسازی کرد. برای دو روز کامل، در حمام بودم. پس از آن، احساس خوبی داشتم و تمام بیماری‌هایم از بین رفتند.

یک روز، سردرد داشتم و از همسرم خواستم تا سرم را ماساژ دهد. او گفت: «جای تعجب نیست که سردرد داری. بیش از حد الکل می‌نوشی. هر روز می‌بینم که مشروب می‌نوشی.»

استاد لی ‌هنگجی در سخنرانی‌هایشان درباره نوشیدن الکل صحبت کردند:

«بعضی از مردم الکل را به اندازه زندگی‌شان دوست دارند. بعضی از مردم از نوشیدن الکل لذت می‌برند. بعضی از افراد هم‌اکنون به‌وسیله الکل مسموم شده‌اند. اگر الکل نباشد حتی نمی‌خواهند غذا بخورند و بدون نوشیدن قادر به انجام آن نیستند.» (سخنرانی هفتم، جوآن ‌فالون)

با تعجب از خودم پریسدم این من هستم؟ فنجانی که در دستم داشتم، می‌لرزید. همان لحظه تصمیم گرفتم كه نوشیدن الکل و مصرف سیگار را ترک كنم. صبح روز بعد، پسرم برایم مشروب ریخت. جرعه‌ای از آن را نوشیدم. طعم آن خوب نبود. از خانواده‌ام پرسیدم که آیا کسی آن الکل را عوض کرده است. همسرم پاسخ داد كه كسی به آن دست نزده است، سپس او جرعه‌ای نوشید و گفت هیچ چیز غیرعادی وجود ندارد. یک سیگار روشن کردم. طعم آن هم خوب نبود و بوی برگ‌های سبزی سوخته می‌داد. بلافاصله این اعتیادهای مزمن را کنار گذاشتم.

حالا بعد از گذشت 30 سال نوشیدن الکل و 40 سال سیگار کشیدن، آنها را ترک کرده‌ بودم. تمام بیماری‌هایم از بین رفتند و سلامتی‌ام به‌طور قابل توجهی بهبود یافت. همسر و خانواده‌ام با دیدن تغییراتم خوشحال شدند.

تصمیمم

من و چند تمرین‌کننده دیگر برای توزیع مطالب مربوط به فالون ‌دافا و آزار و شکنجه به اطراف شهر رفتیم. کسی که حقیقت راجع به فالون‌دافا را نمی‌دانست، گزارش‌مان را به پلیس داد. برای مدت شانزده روز در بازداشتگاه بودیم. زمانی‌که به خانه برگشتم، همسر، فرزندان و نزدیکانم ترسیده بودند و دیگر نمی‌خواستند که من تمرین کنم. با خودم فکر کردم: «این تمرین عالی است و تمام بیماری‌هایم از بین رفته‌اند. هیج‌چیز نمی‌نواند مرا مجبور کند که تمرین در دافا را متوقف کنم!»

گم شدن

همسرم در مارس2011 بر اثر سرطان درگذشت. پسرم نیز جرمی مرتکب شد و به زندان افتاد. امیدم را از دست دادم، مطالعه‌ فا را متوقف کردم. دوباره نوشیدن الکل را شروع کردم و وقت خود را صرف بازی مایونگ می‌کردم.

در سال 2014 دچار درد معده شدیدی شدم. دخترم مرا به بیمارستان برد، نتیجه آزمایش‌ها حاکی از زخم معده، کولی‌سیستیک و سرطان لوزالمعده بود. مجبور بودم روی لوزالمعده، کیسه صفرا، مجرای صفراوی، معده و اثنی‌عشر عمل جراحی انجام بدهم. دکتر به دخترم گفت که بیشتر از دو سال عمر نمی‌کنم. وزنم از 55 کیلوگرم به 40 کیلوگرم کاهش یافت. ضعیف شدم و برای زنده ماندن به قرص نیاز داشتم. فقط می‌توانستم فرنی بخورم و مجبور بودم بعد از هر وعده غذایی 30 دقیقه استراحت کنم.

بازگشت به دافا

در ژوئن2016 یک تمرین‌کننده‌ای که می‌شناختم به دیدنم آمد و دید که به سختی راه می‌روم. درباره تزکیه‌ام سؤال کرد. به او گفتم که بیش از چهار سال است که مطالعه فا را متوقف کردم و تمرینات را انجام نمی‌دهم. او گفت: «شما باید به تزکیه برگردید! مطالعه فا را شروع کن!»

پرسیدم که آیا استاد لی هنوز از من مراقب خواهند کرد. او پاسخ داد كه استاد قطعاً از من مراقبت خواهند كرد.

استاد بیان کردند:

«به‌عنوان استاد شما، نمی‌خواهم یک مرید را هم پشت سر بگذارم....» («آموزش فا در جلسه با شاگردان آسیا- اقیانوسیه‌ای»

او به من درباره یک گروه مطالعه فا در نزدیکی خانه‌ام گفت، بنابراین من رفتن به آنجا را شروع کردم. در ابتدا، هنگام مطالعه فا، تنگی نفس داشتم. در کمتر از دو هفته، سلامتی‌ام برگشت. می‌توانستم فا را بدون تنگی نفس بخوانم، معده‌ام بعد از هر وعده غذایی درد نمی‌گیرفت و فشار خونم به حالت عادی برگشت. در سه سال گذشته، حتی یک قرص هم نخورده‌ام و می‌توانم همه کارهایم را انجام دهم. استاد یک بار دیگر مرا نجات دادند!

یک روز در زمستان 2017 هنگام نظافت، از یک صندلی به زمین افتادم و بازوی چپم شکست. بلافاصله ورم کرد، فرزندان و همسایگان از من خواستند که به بیمارستان بروم. امتناع کردم چون استاد از من مراقبت خواهند کرد. آنها تردید داشتند. من مصمم باقی ماندم و فا را مطالعه کردم و طبق معمول تمرینات را انجام دادم. در روز سوم، بازویم دیگر متورم نبود.

همه همسایگانم گفتند: «فالون دافا شگفت‌انگیز است! او حتی دارو هم استفاده نکرد و در ظرف دو روز بهبود یافت. حتی برای یک فرد جوان، آن خیلی بیشتر طول می‌کشد.»

عهد و پیمان مقدس خود را با تزکیه‌ای استوار انجام خواهم داد، انجام سه كار خواسته شده از تمرین‌کنندگان، نجات افراد بيشتر و کمک به استاد در اصلاح فا.