(Minghui.org) حدود ۶ ماه پیش شروع به ازبر خواندن فا کردم. نخست هر پاراگراف را چند بار میخواندم و سعی میکردم آن را بهخاطر بسپارم. فکر میکردم آن معادلِ ازبرخواندن فا است. طی چند روز نخست، وقتی نمیتوانستم همه چیز را بهخاطر آورم، باید چند بار به آن پاراگراف نگاه میکردم.
آن شب در رؤیایی شروع به ازبر خواندن فا کردم. در خواب نسخهای از جوآن فالون بسته شد و آن را بردند. همه ملزم بودند که یک پاراگراف از جوآن فالون را بخوانند. آنقدر عصبی بودم که وقتی از خواب بیدار شدم، فهمیدم که باید ازبر خواندن فا را جدی بگیرم. بنابراین شروع کردم آن را کلمه به کلمه و جمله به جمله ازبر بخوانم، بدون اینکه حتی یک کلمه را هم از دست بدهم.
وقتی پاراگراف مربوط به فرهنگ ماقبل تاریخ را ازبر میخواندم، استاد بیان کردند:
«امروزه باستانشناسان موجود زندهاي به نام تريلوبيت كشف كردهاند. اين موجود بين ششصد ميليون سال پيش تا دويست و شصت ميليون سال پيش وجود داشته است و بعد از آن منقرض شد.» (سخنرانی اول، جوآن فالون)
در حالی که این متن را ازبر میخواندم، خودم را دیدم که از تونلی عبور میکنم. احساس میکردم که از میان زمان و مکان با سرعتی بسیار بالا پرواز میکنم. به این درک رسیدم که استاد در حال افزایش ظرفیتم برای تجربه سطوح میکروسکوپی و باز کردن حافظه مهرومومشدهام هستند. ایشان بیان کردند:
«هدف این است که اجازه دهد شما بیکرانی و بیپایانی معانی درونیاش را درک کنید و آگاه و روشنبین شوید. پس اطمینان حاصل کنید که آن را بهطور گزینشی نمیخوانید.» (آموزش فا در کنفرانس سوئیس)
وقتی فای مربوط به فرهنگ ماقبل تاریخ را فقط بهطور عادی میخواندم، هیچ چیزی احساس نمیکردم. فقط وقتی این فا را ازبر خواندم، توانستم تجربهاش کنم.
ازبر خواندن فا واقعاً قدرت اراده و تواناییام را در تحمل سختیها آزمایش میکند که روندی از تزکیه شینشینگم است. گاهی بهقدری سرم شلوغ بود که صبح نمیتوانستم فا را ازبر بخوانم، به همین دلیل شب قبل از رفتن به رختخواب، آن را ازبر میخواندم. تا زمانی که ازبر خواندنش را به پایان نمیرساندم، نمیخوابیدم، بنابراین کل شب را صرف ازبر خواندن فا میکردم.
استاد قبلاً در آموزش فا در کنفرانس فای دستیاران در چانگچون درباره رشد و بهبود مانند بدنی واحد بیان کردند:
«برای مثال، وقتی ما مدیتیشن را انجام میدهیم، اگر افراد دیگر دردی غیرقابل تحمل را طاقت بیاورند اما کسی پایش را باز نکند، از اینکه پایتان را باز کنید شرمنده میشوید. این شما را وادار میکند که زمان تمرین خود را افزایش دهید. یعنی، یک محیطی مانند این در جنبههای بسیاری شما را به جلو هل میدهد. بدون آن محیط، اگر خود را بهخوبی اداره نکنید، توسط عاملی بیرونی ترغیب نخواهید شد، ممکن است شل شوید، و در کوشا بودن موفق نخواهید بود.»
بنابراین از طریق ازبر خواندن فا وابستگیام را به راحتطلبی رها کردم.
وقتی مشغول از برخواندن این متن از فا بودم: «اما وقتي بين سلولها و مولكولها يا بين مولكولها و مولکولها داخل شويد، آنچه را که شبيه وارد شدن در بُعدهاي ديگر است تجربه خواهيد كرد.» (سخنرانی اول، جوآن فالون) ازبر کردن یکی از پاراگرافها خیلی برایم سخت بود. به این واقعیت روشن شدم که آنچه استاد آموزش میدهند، فا است و سطح ما براساس میزان آگاهیمان به اصول فا، مشخص میشود.
هر وقت شینشینگمان را بهبود ببخشیم و جذب آن سطح شویم، قدرت و شگفتی فا در آن سطح به ما نشان داده خواهد شد. متوجه شدم که روند ازبر کردن فا، روندی از ارتقای شینشینگم است.
استاد بیان کردند:
«اگر هميشه قلبي سرشار از نيكخواهي و محبت، و حالت ذهني آرام و صلحجو داشته باشيد، وقتي با مشكلات مواجه ميشويد، آنها را بهخوبي اداره خواهيد کرد زيرا به شما فضايي بهعنوان ضربهگير خواهد داد. اگر هميشه با ديگران بامحبت و دوستانه باشيد، اگر هميشه وقتي کاري انجام ميدهيد ديگران را درنظر بگيريد، و هرگاه مسائلي با ديگران داريد اول فکر کنيد که آيا آنها ميتوانند آن را تحمل کنند يا آيا براي آنها باعث صدمهاي نميشود، آنگاه مشکلي نخواهيد داشت.»(سخنرانی چهارم، جوآن فالون)
هنگام ازبر خواندن این پاراگراف، اشک از چشمانم سرازیر شد. از خودم پرسیدم: «آیا واقعاً تزکیه میکنم؟ آیا همیشه نخست به سایرین فکر کردهام؟ آیا احساسات سایرین را در نظر گرفتهام؟» پاسخم این بود: «نه!»
زیاد ملاحظه سایرین را نکرده و از دیدگاه آنان فکر نمیکردم. با ازبر خواندن فا به بسیاری از اصول فا آگاه شدم. بعد از اتمام ازبر خواندن سخنرانی چهارم جوآن فالون، اتفاق شگفتانگیزی رخ داد. همه پاراگرافها برایم آشنا بهنظر میرسیدند، احساس میکردم فقط درحال مرور کردن فایی هستم که قبلاً بارها آن را خواندهام.
سرعت ازبر خواندن فایم بسیار زیاد شد و از این کار حتی بیشتر لذت میبردم. احساس دشوار بودنی که در ابتدا داشتم، از بین رفته بود. ازبر خواندن فا به بخشی از زندگی روزمرهام تبدیل شد. پیدا کردن وابستگیهایم و گذراندن آزمونهای شینشینگم برایم خیلی راحتتر شد.
یک روز مشغول جمعآوری امضا بودیم. هوا ابری بود، بنابراین تصمیم گرفتیم میز خود را به مکان روشنتری منتقل کنیم. کمی بعد از اینکه میزمان را جابجا کردیم، نوازندهای خیابانی جلو آمد و خواست كه تابلوی نمایشی خود را جلوتر ببریم. گرچه بلافاصله موافقت کردم، در حقیقت کمی ناراحت شدم.
اما این فکرم را خیلی سریع اصلاح کردم. فهمیدم که نباید هیچ فکر منفی داشته باشم، زیرا او فردی عادی بود، در حالی که من یک تمرینکننده بودم. فکر کردم باید دلیلی وجود داشته باشد که به سمتم آمده است- شاید منتظر است که نجات یابد.
یک فکر در سرم داشتم: «لطفاً بگذارید موسیقیاش این انرژی خوب را منتقل کرده و مردم را جذب میز ما کند. وقتی شروع به نواختن کرد، افراد زیادی برای گوش دادن به آن موسیقی جلو آمدند. آنها حتی تصور میکردند که ما تمرینکنندگان فعالیتهایی را همراه موسیقی ترتیب دادهایم. چند نفر دادخواست را امضا کردند- آنها با علامت دست تأییدمان میکردند و به ما لبخند میزدند.
به این واقعیت روشن شدم که اگر نیکخواه و مهربان بمانیم، محیط تغییر خواهد کرد و میتوانیم افراد بیشتری را نجات دهیم.
استاد بیان کردند:
«مریدان دافا، اگر به سطوح بالا تزکیه کنید و بر بدن کیهانی سطح بالایی حکمرانی کنید، تنها یک فکر شما در بدن کیهانی خودتان تماماً قدرتمند خواهد بود. این قطعی است. به این خاطر است که مریدان دافا باید بهخوبی تزکیه کنند و بوسیله تزکیه درستکار شوند.» (آموزش فا در کنفرانس فای 2004 غرب آمریکا)
وقتی هنرمند خیابانی استراحتی میکرد، فلایر و دادخواست را به او دادم و او دادخواست را امضا کرد. واقعاً برایش خوشحال شدم.
تزکیهام مورد آزمایش قرار گرفت
نزدیک پارکینگم انباری دارم. یک روز قفلش را شکستند و واردش شدند. برخی از چیزها را برداشتند، اما چیزی را که متعلق به من نبود، داخلش گذاشتند. از دخترم خواستم قفل جدیدی بخرد. چند روز بعد دیدم قفل دیگری نصب شده است و نتوانستم بازش کنم. شخصی برایم یادداشتی گذاشته بود و ادعا میکرد این انبار متعلق به او است و مرا متهم به استفاده از فضای آن انبار کرد. به نظر مضحک بود، اما فهمیدم که باید به درون نگاه کنم.
متوجه شدم که باید چیزی وجود داشته باشد که لازم است در آن رشد کنم و متوجه وابستگیام شدم. وقتی نخستین بار قفل خراب شد، باید به آن آگاه میشدم، اما متوجه نبودم. در واقع از کارمندان اداری خواستم فیلمهای امنیتی را بررسی کنند. آنها گفتند که بررسی این کار سخت است، زیرا نمیدانستیم دقیقاً در کدام روز قفل شکسته شده است. ناراحت شدم و گفتم که برای شکایت از کارمندان با پلیس تماس میگیرم. آن وابستگیام به مبارزهطلبی و شکایت بود که هر دو ناشی از وابستگی اساسیام به نفع شخصی بود.
وقتی نخستین بار قفل شکسته شد، به درون نگاه نکردم. آزمون را نگذراندم و وابستگیام را رها نکردم. بنابراین این آزمون ادامه یافت. بعد از آنكه وابستگی اساسی خود را به علاقه شخصی رها کردم، فهمیدم كه ممكن است چیزی به آن شخص بدهکار باشم یا شاید در گذشته با او ناعادلانه رفتار كردهام. استاد قبلاً بازپرداخت کارما را برایم بسیار کم کرده بودند. تا زمانی که بتوانم وابستگیام را پیدا کنم و شینشینگ خود را بهبود بخشم، این مسئله میتواند نیکخواهانه حلوفصل شود. بعد از آن احساس آرامش کرده و وابستگیام را به نفع شخصی کاملاً رها کردم.
در قلبم احساس شادی کردم. آن شب شخصی که قفل را شکسته بود، با من تماس گرفت و عذرخواهی کرد. به این درک رسیدم که اگر بتوانیم فای استاد را بهخاطر آوریم و به درون نگاه کنیم، میتوانیم هر آزمونی را با موفقیت پشت سر بگذاریم.
استاد بیان کردند:
«همهتان باید به این صورت در حال فکر کردن باشید، و اولین فکرتان این باشد که خود را به دقت بررسی کنید تا سعی کنید که مشکل را بیابید. هر کسی که به این صورت نیست در واقع تزکیهکننده واقعی دافا نیست. این یک ابزار جادویی در تزکیه ما است. این یک مشخصه متمایزکننده تزکیه مریدان دافای ما است. هر چیزی باشد که با آن روبرو میشوید، اولین فکر باید این باشد که به دقت خودتان را بررسی کنید، و این "نگاه به درون" نامیده میشود.» («یک مرید دافا چیست»)
نیکخواهیام ظاهر میشود
در گذشته بهندرت گریه میکردم. من در چین متولد شدم و در فرهنگ حزب پرورش یافتم. فرهنگ فریب، شرارت و ستیز هنوز گاهی بر من تأثیر میگذارد. بعد از اینکه ازبر خواندن فا را شروع کردم، خیلی تغییر کردم. اکنون میتوانم بهسرعت افکار نادرستم را تشخیص دهم. حالا بهراحتی به گریه میافتم.
یک روز پس از اتمام ازبر خواندن فا، با خودم فکر کردم: «طرز فکر بوداها و موجودات الهی چگونه است؟» جملهای به ذهنم خطور کرد: «نیکخواهی، حالت جاودانی [آن موجود] خدایی است» («چرا آن را رد می کنی؟» هنگ یین 3). میخواهم در سطحی خداگونه باشم- مملو از نیکخواهی و مهربانی. میخواهم به ازخودگذشتگی برسم و در هر کاری که انجام میدهم، اولویت را به سایرین بدهم. آیا این استانداردی نیست که استاد ما را به آن ملزم میکنند؟
این فکر را که بسیار خالص بهنظر میرسید، در ذهن داشتم، اما خیلی دربارهاش فکر نکردم. پس از آن، برای روشنگری حقیقت به پارک رفتم. خانوادهای جلو آمدند تا به حرفهایم گوش دهند. آنها تصمیم گرفتند تمرینات را یاد بگیرند، بنابراین 5 تمرین را به آنها آموزش دادم. آنها قول دادند كه پس از بازگشت به خانه نیز به انجام تمرینات ادامه دهند.
یک روز در حالی که تابلوی نمایش اطلاعات را در دست داشتم، متوجه شدم شخصی درحال قدم زدن در پارک، مدام برمیگردد و به من نگاه میکند. با سرعت به سمتش رفتم و کمکش کردم از ح.ک.چ خارج شود. یک بار درحالی که مردی تابلوی نمایش اطلاعات را میخواند، با او صحبت کردم. او به من نگاه نمیکرد، اما در سکوت به حرفهایم گوش میداد. سرانجام پرسید: «آیا میدانی شغلم چیست؟» بلافاصله گفتم: «برایم مهم نیست که شغلت چیست، خودت برایم مهم هستی. میخواهم که در امان و خوشحال باشی.»
او نگاهی به من کرد و گفت: «کاملاً حق با تو است. لطفاً کمکم کن از ح.ک.چ خارج شوم.» برایش خیلی خوشحال شدم. در آن لحظه، واقعاً قدرت نیکخواهی را تجربه کردم که نمیتوانم با کلمات وصفش کنم. فقط با قلبم میتوانم احساسش کنم. این حالت جذب شدن در فا است بهطوری که صدایم میتواند عمیقاً مردم را تحت تأثیر قرار دهد.
استاد بیان کردند:
«اگر انسان بخواهد خدایی شود و از وضعیت بشری فراتر رود، پس باید آن قالب ذهنی را رها کند و برای حل و فصل مسائل از نیکخواهی استفاده کند.»
«نیکخواهی یک انرژی عظیم است، انرژی خدایان راستین. هرچه نیکخواهی بیشری حضور داشته باشد، این انرژی بیشتر میشود، و میتواند هر چیزی که بد است را متلاشی کند.»
«بزرگترین تجلی شن نیکخواهی است، و این نمایشی از انرژی عظیم است. آن میتواند تمامی چیزهایی که درست نیست را متلاشی کند.» (آموزش فا در کنفرانس بینالمللی فای واشنگتن دیسی 2009)
وقتی عقاید و تصورات بشری خود را رها میکنیم، شگفتیهای دافا تجلی مییابند. همه چیزهای منفی از هم متلاشی و برطرف میشوند. به این واقعیت آگاه شدم که طرز فکر ما هنگام نجات مردم بسیار مهم است. اینکه آیا افکارمان خالص هستند یا نه، منجر به نتایج کاملاً متفاوتی خواهد شد.
ازطریق مطالعه و ازبر خواندن هر روزۀ فا چیزهای بسیار بهدست آوردم. میدانم که هنوز با الزامات فا فاصله دارم، اما میدانم که در حال پیشرفت نیز هستم.
مطالب فوق برخی از چیزهایی هستند که بعد از ازبر خواندن فا تجربه کردهام. این کمکم میکند شینشینگم را رشد دهم و به بسیاری از اصول فا آگاه شوم.
اگر همراه سایر تمرینکنندگان فا را ازبر نمیخواندم، آن تجربههای تزکیه را نمیداشتم. نمیتوانستم به فایی که نمیفهمم، آگاه شوم و نمیتوانستم وابستگیهایم را بیابم و آنها را رها کنم. حالا هر زمان که میتوانم، فا را ازبر میخوانم.
در حالی که فا را ازبر میخوانم، میتوانم احساس کنم که بدن و روحم پاکسازی میشود و احساس میکنم هر روز ارتقاء مییابم. مهم نیست که چقدر خسته یا خوابآلود هستم، وقتی شروع به ازبر خواندن فا میکنم، احساس پرانرژی و صالح بودن میکنم. آن همیشه کمکم میکند گفتار و رفتارم را اصلاح کرده و خیلی احساس سبکی کنم. ازبر خواندن فا ذهن و بدنم را تعالی میبخشد. هر زمان به اصول فا آگاه میشوم، به گریه میافتم. استاد بارها مرا آگاه کردهاند و قاطعانه باور دارم که ازبر خواندن فا چقدر مهم است.
هیچ کلمهای نمیتواند قدردانیام را به استاد بیان کند. لطفاً اگر هر چیز نامناسبی وجود دارد، اصلاحش کنید.
استاد سپاسگزارم! همتمرینکنندگان سپاسگزارم!
(ارائهشده در کنفرانس فای 2019 استرالیا)