(Minghui.org) درود استاد محترم و همتمرینکنندگان گرامی!
تمرینکننده ۸۴ ساله فالون دافا (یا همان فالون گونگ) هستم. فا را در سال ۱۹۹۸، در ۶۲ سالگی، هنگامی که به سرطان سینه مبتلا شده بودم به دست آوردم. با نگاهی به ۲۱ سال گذشته، میتوانم بگویم که بعد از شروع تمرین دافا دوباره متولد شدهام. میخواهم از زندگی دوبارهام برای اعتباربخشی و گسترش دافا به دیگران استفاده کنم.
اعتباربخشی به فا بدون استفاده از بیمه سلامت ملی تایوان
در ۶۲ سالگی به سرطان سینه مبتلا شدم و انواع مختلفی از داروها را مصرف میکردم. با مطالعه فا بهطور جدی و کوشا، ازبرکردن فا و دو برابر کردن زمان تمرین، بعد از هشت ماه حتی میتوانستم دو ساعت با پاهای لوتوس (گذاشتن پاها به صورت ضربدری) تمرین مدیتیشن را انجام دهم.
قبل از تمرین فالون دافا، هنگام پایین آمدن از پله ها، زانوهایم بهشدت دردناک میشدند. بعد از تمرین، درحالیکه کاملاً بهبود یافته بودم، احساس درد در من ناپدید شد. کمی بعد از اینکه تمرین پنجم را با نشستن با پاهای ضربدری انجام دادم، زائده استخوانی در پای راستم ناپدید شد.
تقریباً ده سال پیش که حدوداً ۷۰ سال داشتم، با برخی از تمرینکنندگان صبحانه میخوردم و شخص دیگری در آنجا پیشنهاد داد که فشار خون ما را اندازه بگیرد. فرد مزبور بعد از انجام بررسی، شگفتزده شد که فشار خونم مانند یک فرد ۳۸ ساله است. از من سؤال کردند که چگونه در وضعیت مناسبی هستم. گفتم: «من فالون گونگ را تمرین میکنم.» صرف نظر از اینکه در بازار، فروشگاه، مرکز خرید بودم، با همسایگان روبرو میشدم یا در گردهماییهای اجتماعی حضور پیدا میکردم، در تمام اوقات درحال اعتباربخشی به فا بودم. بسیاری از افراد بهخاطر اینکه درباره دافا با آنها صحبت کردم شروع به تمرین کردهاند.
وقتی دو پسرم و خانواده آنها سال نوی چینی را در خانهام جشن گرفتند، تصمیم گرفتند فشار خون همه را اندازه بگیرند. پسر اولم ۶۰ سال داشت و پسر کوچکترم نیز ۵۸ ساله بود. بعد از آنكه شوهرم فشار خون ما را اندازه گرفت، معلوم شد كه میزان فشار خون هردو پسرم و همسرم بالاتر از حد طبیعی بود. همسرم میدانست طی ۱۸ سال گذشته به هیچ پزشکی مراجعه نکردهام و او میخواست بداند فشار خونم طبیعی است یا خیر. گفتم که حالم بسیار خوب است و لزومی ندارد فشار خونم را اندازه بگیرم. او گفت: «بعد از انجام آزمایش حرفت را باور میکنم.» سپس مشخص شد که فشار خونم از همه افراد در خانوادهام بهتر است.
شوهرم غالباً به دیگران میگوید: «درگذشته وقتی صحبت میکردم، همسرم اصلاً مرا درک نمیکرد و با من بدرفتاری میکرد. اکنون دیگر مهم نیست چه میگویم، حتی اگر او را مقصر هم بدانم، اصلاً اهمیتی نمیدهد. بسیار متحول شده است. فالون دافا خوب است.» بهخاطر او، همسر دوستش نیز شروع به انجام تمرین کرد.
بهبودی در مدت زمانی کوتاه پس از تصادف با موتورسیکلت برقی
دو سال پیش وقتی ۸۱ ساله بودم درحالیکه با عجله در راه رفتن به یک سمینار ۹ روزه، دوچرخهسواری میکردم، با یکموتورسیکلت برقی تصادف کردم. نتوانستم تعادلم را حفظ کنم، اما نترسیدم و هیچ احساسی از درد نداشتم. از رفتن به آمبولانس امتناع و کلیه روند معالجه طب غربی را رد کردم. درعوض، با یک تمرینکننده تماس گرفتم تا مرا به خانه ببرد. بعد از رسیدن به خانه زخم را بررسی کردم که فقط سوراخ کوچکی در پایم بود و خونریزی نداشت. بعد از تمیزکردن زخم تا صبح روز بعد خوابم برد. روز بعد، پاهایم چنان متورم و ضعیف شده بودند که نمیتوانستم راه بروم. درحالیکه روی تخت دراز کشیده بودم، در ذهنم به سمینار نُه روزه و ترویج بلیطهای شن یون فکر میکردم. بنابراین ترتیب دادم تا تمرینکنندگان دیگری روی آنها کار کنند.
فهمیدم که باید پاهایم را به وضعیت درست برگردانم. گرچه فقط میتوانستم روی تخت دراز بکشم، اولین مجموعه از تمرینها را انجام دادم، تا حد ممکن اندامم را درحالت کشیدگی قرار دادم و سپس به انجام سری تمرینهای دوم و سوم ادامه دادم. برای انجام تمرینهای چهارم و پنجم روی تختخواب نشستم. پسرم نگران بود و مرا برای عکسبرداری با اشعه ایکس برد. مشخص شد که استخوانهایم در دو قسمت شکسته شده بودند. پزشک میخواست پاهایم را گچ بگیرد. گفتم: «ازآنجاکه تمرین چیگونگ را انجام میدهم دوست دارم از روش درمانی طب چینی استفاده کنم.» دکتر ناراحت شد و گفت: «به طب چینی امید نداشته باش! اگر اکنون تحت این درمان قرار نگیری، مرحله بعدی جراحی خواهد بود. آسیب شما بسیار جدی است.» قلبم بعد از شنیدن سخنانش تحتتأثیر قرار نگرفت. سپس از پسرم خواستم که مرا به خانه ببرد.
بعد از انجام پنج مجموعه تمرین روی تخت طی ده روز، شروع به انجام تمرین دوم با ایستادن روی یک پا کردم. هر روز تمام وزنم را روی یک پا قرار میدادم تا تمرینات را به مدت یک ساعت انجام دهم. برای انجام مدیتیشن، با یک پای متقاطع کنار تختخواب مینشستم. احساس میکردم پایم روز به روز بهتر میشود. پزشک گفت که بهبودی آن شش هفته طول میکشد و به دوره توانبخشی طولانی مدتی نیاز دارم. اما، پایم بعد از پنج هفته، فقط با انجام تمرینات، دیگر هیچ دردی نداشت.
از زمانی که پاهایم هنگام ایستادن اذیت نمیشدند، درحالیکه تمرینات را انجام میدادم، ایستادن روی دو پایم را از سر گرفتم. پسرم گفت: «بعضی افراد خیلی سریع بهبود نمییابند، بنابراین استخوانهایشان بهدرستی درمان نمیشوند و به عمل جراحی نیاز دارند.» بنابراین مرا برای عکسبرداری مجدد با اشعه ایکس برد. دکتر گفت که وضعیت استخوانم خوب است. بسیار خوشحال شدم و به خانه برگشتم تا با نشستن درحالت پاهای ضربدری حرکات تمرین را انجام دهم. باوجود درد، همچنان نشستن با پاهای ضربدری را ادامه دادم.
پنج هفته بعد میتوانستم طبق معمول قدم بردارم و با دوچرخه به بازار بروم. در عرض کمتر از یک سال، میتوانستم به مدت دو ساعت با پاهای ضربدری مدیتیشن کنم. احساس میکنم دافا بسیار شگفتانگیز و داشتن بدن سالم چقدر ارزشمند است. اگر در دافا تزکیه نمیکردم نمیتوانستم اینجا باشم.
سوار بر دوچرخه به بازار، فروشگاه و مرکز خرید میروم. دوستان، اقوام و همسایگانم غالباً درباره پوست لطیف و متانتم صحبت میکنند. همیشه به آنها میگویم: «من ۸۴ ساله هستم و طی بیست سال گذشته نیازی نداشتهام به پزشک مراجعه کنم، زیرا فالون گونگ را تمرین میکنم.»
از هر فرصتی برای اعتباربخشی به فا استفاده میكنم، بهعنوان مثال، در مراسم گردهمایی با حضور بیش از ۱۰۰۰ نفر از اعضای انجمن هاكا [مردم چینی هان] درباره تزکیهام صحبت کردم. بسیاری از مردم از من سؤال كردهاند كه چگونه در وضعیت سلامتی خوبی هستم. فقط به آنها میگویم که فالون گونگ را تمرین میکنم.
اشاعه فا و روشنگری حقیقت در داخل و خارج از کشور
برای کمک به افراد بیشتر برای کسب فا، سه ماه پس از شروع تزکیه اشاعه دافا را آغاز کردم. یک سال بعد، مکان تمرین جدیدی را راهاندازی کردم. کل منطقه را برای مکانی مناسب جستجو کردم. وقتی تعداد افراد در مکان جدید به ده نفر رسید، آن را به تمرینکنندگان محلی تحویل دادم. برای راهاندازی مکانهای تمرین بیشتر در مکانی دوردست، صبح زود با اتومبیلم رانندگی میکردم تا مکانهای جدیدی را پیدا کنم و درست زمانی که شوهرم میخواست برای رفتن به سر کار خانه را ترک کند ماشین را برمیگرداندم. یک روز که اتومبیل را کنار جاده پارک کرده بودم، شیشه اتومبیل به دست یک دزد شکسته شد. شوهرم درنهایت فهمید که چه کاری کردم. او نگران امنیت من بود و مرا از رانندگی با اتومبیلش منع کرد. تا آن زمان هشت مکان تمرین راهاندازی کرده بودم.
راهنمایی افراد برای دستیابی به فا مهم است، اما مهمتر این است که به افراد تازهوارد کمک کرد تا به تزکیهشان ادامه دهند و فا را درک کنند. همیشه برای تمرینکنندگان جدید ارزش قائلم و از آنها مراقبت میکنم. بهمنظور اینکه آنها را تشویق کنم که به پیشرفتشان ادامه دهند، از کسانی که تازه سمینار نُه روزه را به پایان رساندهاند دعوت کردم به محل زندگیام بیایند تا فا را مطالعه کنند و تجربیاتشان را به اشتراک بگذارند.
قبل از آزار و اذیت به دست ح.ک.چ، حدود یک سال در تزکیه شخصیام دوره شگفتانگیزی را سپری کردم. در آن زمان، مکانهای تمرین و مطالعه فا معمولاً متشکل از ۴۰ نفر بودند. پس از ژوئیه ۱۹۹۹، با توجه به آزار و اذیت اعمالشده به دست ح.ک.چ و مورد توهین قرار دادن فالون گونگ، حضور افراد در یک سمینار نه روزه به دو یا سه نفر کاهش یافت. بسیاری از تمرینکنندگان نیز تزکیه را رها کردند. برای مقابله با تبلیغات و آزار و اذیت شرورانه اعمالشده از سوی ح.ک.چ، در بسیاری از فعالیتهای روشنگری حقیقت شرکت کردم و در داخل و خارج از کشور به جمعآوری امضاء در برگههای دادخواست کردم. تقریباً به ده کشور سفر کردهام.
سفرم به روسیه فراموشنشدنیترین سفر بود. پس از ورود، احساس کردم که داخل یک فریزر قدم میزنم، زیرا دما در حدود منهای ۲۰ درجه سانتیگراد بود. در یک هتل قدیمی و ارزان اقامت داشتیم و تمام روز روی یک زمین برفی راه رفتیم تا بروشورها را توزیع کنیم و حقیقت درباره دافا را روشن کردیم. نیمکتهای پارک پوشیده از برف بود بنابراین نمیتوانستیم روی آنها بنشینیم. آب بطری موجود در کولهپشتی ما یخ زده بود و نان مانند سنگ سفت شد. سرانجام بعد از بازگشت به هتل توانستیم نودل فوری بخوریم. هشت روز ماندیم. یک روز خوشحال شدیم که یک چینی را دیدیم که در یک مرکز خرید چیزی را میفروخت. به او نزدیک شدیم تا بروشور به او بدهیم و حقیقت را برایش روشن کردیم. درحالیکه انتظارش را نداشتیم، ما را به اداره پلیس بردند و گذرنامههای ما توقیف شدند. نگران بودیم که شاید نتوانیم به تایوان برگردیم. خوشبختانه بعد از اینکه شخصی برای کمک با دفتر نماینده تایوان در روسیه تماس گرفت، سرانجام آزاد شدیم و با خیال راحت به تایوان بازگشتیم.
ده سال پیش، مادرم بیمار بود و برای مراقبت از او خدمتکاری ویتنامی را استخدام کردم. به خدمتکار مزبور پنج سری تمرین دافا را آموزش دادم. قبل از عزیمتش به ویتنام، نسخه ویتنامی جوآن فالون و فیلم آموزشی تمرینات را به او دادم. او بسیار خوشحال بود و قول داد دافا را به مردم ویتنام ارائه دهد و این تمرین را به خانواده، دوستان و همسایگانش معرفی کند. او به وعدهاش وفا کرد و دافا را به برخی از افراد معرفی کرد. سال بعد پسر عمویم و برخی دیگر از تمرینکنندگان برای ترویج دافا به ویتنام سفر کردند. برای این مأموریت ۱۰۰ نسخه ویتنامی جوآن فالون اهدا کردم. به من گفته شد که بیش از هزار ویتنامی طی چند سال پس از آن فالون گونگ را تمرین میکردند.
ارتباط با انجمن هاکا برای ترویج شن یون
وقتی شن یون برای بار پنجم به تایوان آمد، برای ترویج شن یون به یکی از انجمنهای هاکا در تایپه پیوستم. برای برقراری ارتباط با آنها با برخی از افراد کلیدی گروه ارتباط برقرار کردم. در شهر تایپه تنها، ۵۳ شعبه با ۵۰۰ تا ۲۰۰۰ عضو وجود دارد. اما، اولین پیشنهادم برای معرفی شن یون در آنجا رد شد. یک مدیر ارشد حتی نمیخواست به من دست دهد یا کارتهای کسب و کارش را با من مبادله کند. احساس خجالت کردم. او گفت: «پنج سال پیش، شخصی درباره تبلیغات شن یون با من صحبت کرد. آنها تمرینکنندگان فالون گونگ بودند.»
پس از ردشدن درخواستم ناامید نشدم. مصمم شدم که شن یون را به این گروه معرفی کنم. بنابراین با رئیسی که میشناختم صحبت کردم و در ازای ارائه سخنرانی برای ترویج شن یون به مدت ۵ دقیقه در هر بار روی صحنه، مقداری پول برای حمایت از آنها اهدا کردم. برخي از آنها بعداً پیشنهادم را پذيرفتند. سخنرانیام را آماده کردم و برای معرفی شن یون و فرهنگ الهی چین از زمان روی صحنه بهخوبی استفاده کردم. همچنین نسخههایی از روزنامه اپک تایمز را به این افراد مهم دادم. آنها بعد از خواندن روزنامه، بهتدریج فهمیدند که برخلاف آنچه که از سوی حزب کمونیست چین (ح.ک.چ) منتشر شد، فالون گونگ خوب است.
درابتدا، بسیاری از اعضاء و افراد کلیدی در این گروه، نمایش شن یون را یک اجرای معمولی میدیدند، بنابراین تمایلی به تهیه بلیط گرانقیمت نداشتند. بنابراین از یک رئیس و همسرش برای تماشای شن یون دعوت کردم. آنها بسیار خوشحال بودند و نمایش را مورد تحسین قرار دادند. همچنین در جلساتشان به ارتقاء شن یون کمک و سایر اعضاء را به دیدن این نمایش تشویق کردند.
شن یون به صورت دهان به دهان در بیش از ۵۳ شعبه اشاعه یافته است. در سالهای اخیر، برای ترویج شن یون، بیش از ۲۰ فعالیت شامل نمایشگاهها و مهمانیها را ترتیب دادهام. بارها سخنرانی کردم. از استاد سپاسگزار هستم بهخاطر خردی که به من عطا کردند تا سخنانم مورد استقبال مخاطبان واقع شود. اکنون، دوستان بیشتر و بیشتری در هاکا میآیند تا از شکوه شن یون و فالون گونگ بهرهمند شوند. آنها همچنین فداکاری داوطلبانه ما را تحسین میکنند.
برای ادامه برقراری ارتباطات محکمتر با انجمنهای هاکا، همچنین از هر فرصتی برای معرفی مزایای تمرین فالون گونگ استفاده میکنم و به افراد کلیدی در این انجمنها کتاب و نوار ویدئویی دافا را میدهم. یک روز، یک رئیس و همسرش را دیدم که جوانتر از گذشته به نظر میرسیدند و حدس زدم که فالون گونگ را تمرین میکنند. مشخص شد که درست حدس زده بودم. یکبار، رئیس انجمن، که مدیر سابق بخش فرهنگی بود، گفت: «شما را دیدهایم که به مدت شش سال برای ترویج شن یون سخنرانی میکنید. واقعاً از پشتکار شما قدردانی میکنیم. افراد در هاکا به شما افتخار میکنند!»
از استاد سپاسگزارم که فرصتهایی برای اعتباربخشی به فا را به من عطا کردهاند. همیشه به خودم یادآوری میکنم که آموزههای استاد را بهخاطر بسپارم:
«براي يک تزکيهکننده، تمام ناکاميهايي که او در ميان مردم عادي با آن مواجه ميشود آزمونها هستند و تمام تعريف و تحسينهايي که دريافت ميکند امتحانها ميباشند.» («يک تزکيهکننده بهطور طبيعي ميتواند خود را در آن بيابد»، نکات اصلی برای پیشرفت بیشتر)
نتیجهگیری
با نگاهی به ۲۱ سال گذشته، به نظر می رسد که بهخاطر تزکیه در دافا دوباره متولد شدهام و مصمم هستم که از زندگی دوبارهام برای اعتباربخشی به فا و اشاعه فا استفاده کنم.
استاد بیان کردند:
«وقتی که فقط یک قدم تا انتها فاصله دارید، آزمونهای بسیار بسیار بحرانی برای شما خواهد بود.» (آموزش فا در شهر لس آنجلس)
اغلب برای یادآوری خودم این قسمت از فای استاد را ازبر میخوانم.
در آخر، دوست دارم که با همه شما آموزه استاد را به اشتراک بگذارم، تا بتوانیم با هم پیشرفت کنیم و به استاد کمک کنیم تا فا را اعتبار ببخشیم و موجودات ذیشعور را نجات دهیم.
استاد بیان کردند:
«شما از يك دنياي مقدس، پاك و بياندازه باشكوه به اينجا سقوط كرديد زيرا در آن سطح وابستگيهايي را رشد داده بوديد. بعد از سقوط به دنيايي كه در مقايسه، فاسدترينها است، بهجاي اينكه خودتان را تزکيه کنيد تا با عجله برگرديد، آن چيزهاي فاسد و پليد را كه در اين دنياي ناپاك به آنها محكم چسبيدهايد رها نميكنيد و حتي براي پيشپاافتادهترين زيانها در رنج و عذاب هستيد. آيا ميدانستيد كه بودا براي نجات شما، قبلاً در بين مردم عادي براي غذا گدايي كرد؟ امروز، يكبار ديگر اين در را کاملاً باز ميگذارم و اين دافا را براي نجات شما آموزش ميدهم. هرگز در مقابل سختيها و مشكلات فراوانی كه متحمل شدهام احساس دردناك و ناخوشايندي نداشتهام. پس چه چيزي داريدكه هنوز هم نميتوانيد آن را رها كنيد؟ آيا ميتوانيد چيزهايي را كه عميقاً در قلبتان نميتوانيد رها كنيد به بهشت ببريد؟» («تزکیه حقیقی»، نکات اصلی برای پیشرفت بیشتر)
(ارائهشده در کنفرانس فای ۲۰۱۹ تایوان)