(Minghui.org) تمرینکننده فالون دافا هستم و در گروه مارش تیان گوئوی اروپا فلوت مینوازم.
استاد این الزام را تعیین کردند که این گروه باید حداقل دارای ۸۰ عضو باشد و هر بخش تعداد مشخصی از سازها را داشته باشد. ما در ۳ سال گذشته درخصوص استاندارد اجراهایمان به پیشرفتهای اساسی دست یافتهایم. اما، از نظر تعداد اعضاء هنوز الزامی را که استاد تعیین کردند برآورده نکردیم. برای ترغیب افراد بیشتر برای پیوستن به گروه مارش تیان گوئو، میخواهم تجربیاتم در زمینه بهبود تکنیکهای نواختن این ساز را به اشتراک بگذارم.
گرچه یکی از اعضای اصلی گروه مارش تیان گوئو هستم، تکنیک اجراهایم فقط طی ۲ سال بهبود یافته است. رشد و بهبودم به دلیل سیستم آزمون جدیدی به وجود آمد که گروه به اجرا درآورده است. سه سال پیش، واجد شرایط شرکت در این گروه نبودم.
حل و فصل مشکلات برای رشد و بهبود
فقط تعداد انگشتشماری از نوازندگان فلوت در امتحانات قبول نشدند و من یکی از بدترینها بودم. طبق قوانین، من مجاز به شرکت در اجراهای گروه نبودم. هیچ کلمهای نمیتواند احساس ناامیدی و اندوهم را بیان کند. احساس میکردم که امتحانات بهحدی دشوار بودند که قادر به گذراندن آن نشدم. هیچ ایدهای برای غلبه بر این مشکل نداشتم. باوجود اینکه وضعیتم آشفته بهنظر میرسید، هیچ وقت به رها کردن موضوع و ترک گروه فکر نکردم. ما باید اعتقادمان به استاد و فا را در عمل به اجرا بگذاریم و فقط در این صورت به استاد و فا ایمان داریم.
میدانستم که اگر بخواهم تکنیک اجرایم را بهبود بخشم، باید معلم خوبی را پیدا کنم. از سال ۲۰۰۶ تا الان ۷ معلم داشتم. اولین معلمم خوب بود. قبل از اینکه مجبور به نقلمکان شوم، توانستم فقط چند درس را با او کار کنم. هیچکدام از معلمانی که بعد از آن داشتم نتوانستهاند به من در بهبود تکنیکهای نوازندگی کمک کنند.
هیچ چیز در تزکیه ما تصادفی نیست. هنگامی که از صمیم قلب و ناامیدانه میخواستم معلم خوبی پیدا کنم، تحت راهنمایی استاد، موفق شدم معلمی را پیدا کنم که بتواند به من کمک کند.
معلم پس از گوش دادن به نحوه اجرایم، به من گفت وقتی برای اولین بار فلوت را یاد گرفتم راهنمای درستی نداشتم.
بهعبارت ساده، همه چیزهایی را که قبلاً یاد گرفته بودم اشتباه بودند و من تحت راهنمایی او، تمام تکنیکهای نادرستم را از ابتداییترین سطح، یعنی شیوه تنفس و طرز قرارگیری اصلاح کردم. قدم به قدم تغییر و بهبود پیدا کردم.
استاد به من کمک میکنند
معتقدم که باید باورم به استاد و فا در عمل به کار گرفته شود. هر وقت معلم تکالیفی به من میدهد، تمام آن را کامل میکنم. معلم یا روشهایش را زیر سؤال نمیبرم. بهعنوان مثال، یکی از تکالیف او این بود که هر روز به مدت ۵ هفته یک بخش را به مدت ۵ دقیقه تمرین کنم. بنابراین، آن بخش را به مدت ۱۰ دقیقه هر روز به مدت ۲ هفته تمرین کردم. حتی هنگام تعطیلات، هنگام مسافرت به خارج از کشور، سازم را آوردم تا بتوانم هر روز تمرین کنم.
جملهای از استاد را بهطور محکم و استوار در ذهنم نگه داشتهام:
«تا وقتی شینشینگ خود را رشد دهید، قادر خواهید بود بر آنها غلبه کنید. مگر اینکه نخواهید بر آنها غلبه کنید. اگر بخواهید بر آنها غلبه کنید، میتوانید.» (سخنرانی چهارم، تبدیل کارما، جوآن فالون)
گاهی اوقات، حتی معلم فکر میکرد اجرای قطعهای که به من داده است، برایم بسیار سخت است. اما، هر بار متوجه میشد که تکلیف را انجام میدهم. احساس میکردم ازآنجاکه معلم این قطعه را به من داده است، باید توانایی انجام آن را بهطور کامل داشته باشم.
ازآنجاکه بهبود اجراهای گروه مارش تیان گوئو برای نجات مردم انجام میشود، قدرت دافا به ما کمک میکند. بهسرعت بهبود یافتم. بعد از اینکه شش ماه تحت تعلیم این معلم قرار گرفتم، به من گفت که میخواهد با استفاده از برنامه درسی موسیقی دانشگاه به من آموزش دهد. او احساس کرد که این کار برایم مفید خواهد بود زیرا بسیار سریع یاد میگرفتم و قبلاً برنامه درسی مدرسه موسیقی را کامل کرده بودم. برنامه درسی دانشگاه نیاز دارد که دانشجو تمرینهای کوتاه را انجام دهد که هدفش تکمیل تکنیک نوازندگی است.
وقتی معلمم شروع به تدریس براساس برنامه درسی دانشگاه کرد، احساس کردم مطالب خستهکننده هستند. یک روز که دیگر نمیتوانستم آن را تحمل کنم، از معلم پرسیدم آیا میتواند چند آهنگ به من بدهد تا آنها بنوازم. او یک قطعه آسان با عنوان «دنی پسر» به من داد. وقتی که به نتها نگاه کردم شگفتزده شدم. من بهجز نتهای گروه مارش تیان گوئو با هیچ چیز دیگری آشنا نبودم. وقتی به او گفتم که نمیدانم چگونه آن را بنوازم، تعجب کرد. او به نتی در صفحه اشاره کرد و از من پرسید این چیست؟ گفتم که «فا» است و او از من خواست که آن را بنوازم. سپس به نت بعدی اشاره کرد و از من پرسید که این چیست؟ گفتم که به نظر میرسد «سل» باشد. از من خواست که آن را اجرا کنم. به این ترتیب، مرا واداشت كه نت به نت، كل آن نتها را اجرا كنم.
وقتی کارم تمام شد، او گفت ازآنجاکه قبلاً همه نتها را اجرا کرده بودم، اکنون تمام قطعه را برایش بنوازم. آشفته و پریشان شدم بهخاطر اینکه سرعت خواندن نتها و سرعت اجرایم کند است. شجاعتم را به کار گرفتم و بهطور ناموزونی قطعه را اجرا کردم.
معلمم بعد از گوش دادن به اجرایم، کاملاً خونسردیاش را از دست داد. او گفت سطح من پایینتر از همه شاگردانی است که تاکنون به آنها درس داده است. گفت باید مشاعرش را از دست داده باشد که به من اجازه تحصیل دروس دانشگاه را داد. او گفت: «چگونه میتوانی حتی چنین چیز سادهای را ندانی؟» فقط میتوانستم در سکوت به او نگاه کنم. دو هفته بعد وقتی برای درسم برگشتم، این قطعه تکلیف من شد.
تبدیل بنبست به پیشرفت
در اینترنت برای پیداکردن فیلمهای آموزشی جستجو کردم و بهآرامی نتها را تمرین کردم. هر روز حداقل ۱۵ دقیقه قطعه «دنی پسر» را تمرین میکردم. به تمرینم ادامه دادم، انواع روشها را برای بهبود اجرایم امتحان کردم. نکته عجیب این بود که باوجود احساسم از اینکه طی چند روز وضعیتم بهتر نشد، بعد از آن، به نظر میرسید که به طور چشمگیری بهبود پیدا کردم. میدانستم که استاد به من در رشد و بهبودم کمک میکنند. استاد کمبودهایم را در سایر قلمروها جبران کردند تا اجرایم در این قلمرو بهبود یابد. هر روز تمرین میکردم. گرچه قطعه آسانی بود، اما به من کمک کرد تا زیبایی موسیقی را تجربه کنم. بالاخره دانشجوی موسیقی بودم!
دو هفته بعد، طبق معمول تکلیفم را برای معلم اجرا کردم و او روی نیمکت پیانو نشسته بود. به یاد دارم که تقریباً از روی نیمکت افتاد زیرا نمیتوانست باور کند من همان شخصی هستم که دو هفته قبل این قطعه را بسیار بد اجرا کردم. حتی یک اشتباه هم نکرده بودم!
آن سال مملو از نمونههایی مشابه حاکی از ناامیدی شدید، سپس شگفتی و شادمانی شدید بود. بعداً معلم به من گفت كه بسیار سریع یاد گرفتم. درحقیقت، او گفت كه فقط در یك سال، مطالبی را آموختهام كه او تقریباً ده سال برای یادگیری آن وقت گذاشته است. قصد دارم به بهبود تکنیک اجرایم ادامه دهم. میدانم که اگر هرکدام از ما بتوانیم به رشد و بهبود خودمان ادامه دهیم، برای گروه مارش تیان گوئو بسیار مفید خواهد بود.
سال گذشته موفق به گذراندن امتحانات سطح سه گروه مارش تیان گوئو شدم.
از استاد تشکر میکنم که حتی وقتی احساس میکنم که هیچ راه دیگری وجود ندارد، مراقب من هستند. تشکر میکنم که به من این امکان را دادند تا انتخابهایی را که در مسیر تزکیهام داشتم کامل کنم. تا زمانی که قلبی برای پیشرفت و در پیش گرفتن مسیری راستین داشته باشم، استاد به من کمک میکنند تا بتوانم مأموریتم را به انجام برسانم.
هربار که معلم تکلیف جدیدی به من بدهد که بسیار چالشبرانگیز بهنظر میرسد، متوجه میشوم که آن سطحی است که لازم است به آن دست یابم. هر وقت پیشرفتم معلم موسیقیام را غافلگیر میکند، میدانم که قدرت دافا به من کمک میکند ناتوانیام را ازبین ببرم. میتوانم احساس کنم که استاد از من حمایت و پشتیبانی میکنند. وقتی وضعیت تزکیهام بهتر میشود، بهسرعت رشد و پیشرفت میکنم.
میخواهم از معلم موسیقیام بهخاطر کمک به من تشکر کنم که باعث شد از فردی که هیچ احساسی از موسیقی نداشته است به یک نوازنده فلوت با اعتمادبهنفس تغییر پیدا کنم. همه ما میدانیم که هر موجودی روی زمین به خاطر دافا آمده است. فکر میکنم ممکن است رابطه تقدیری برای کمک به من داشته باشد تا بتوانم مردم را از طریق موسیقی نجات دهم.
استاد بیان کردند: «همچنین میخواستم که برای پروژههای دیگر نمونهای گذاشته باشم، و کاری کنم که ببینید چگونه شن یون امور را انجام میدهد ...» («مریدان دافا باید فا را مطالعه کنند، آموزش فای ارائهشده در کنفرانس فای منطقه شهری واشنگتن دیسی ۲۰۱۱»، مجموعه آموزههای فا، جلد ۱۱)
از طریق تجربهام میخواهم به همه بگویم که دلسرد نشوید و سر تسلیم فرود نیاورید. استاد مراقب همه ما هستند. اگر کسی مثل من که اصلاً حسی از موسیقی نداشت بتواند به آن دست یابد، همه میتوانند پیشرفت کنند، زیرا آنها بسیار بهتر از من هستند.
متشکرم از همه شما بهخاطر حمایت و تشویقتان!
سپاسگزارم استاد! متشکرم همتمرینکنندگان!