(Minghui.org) بهعنوان مریدان فالون دافا، مأموریت ما اعتباربخشی به فا و نجات موجودات ذیشعور است و این جریان نیز مستلزم آن است که با نیکخواهی و بهطور مثبتی به مسائل نگاه کنیم.
استاد بیان کردند:
«هر آنچه در طول تزكيهتان تجربه ميکنيد -- خواه خوب باشد يا بد -- خوب است، چراکه فقط بهدليل اينکه درحال تزکيه هستيد پديدار ميشوند.» («به کنفرانس فای شیکاگو»، نکات اصلی برای پیشرفت بیشتر 3)
به درک من، بدون توجه به اینکه چه اتفاقی رخ میدهد، اگر واقعاً بتوانیم آن را چیز خوبی درنظر بگیریم، قادر خواهیم بود شینشینگ خود را بهبود بخشیم و به مردم کمک کنیم تا ازطریق آن واقعه به خوبیِ فالون دافا پی ببرند.
دستگیریها را فرصتهایی برای روشنگری حقیقت درنظر بگیرید
برای نمونه، فرض کنید که دستگیر میشویم و مطالب اطلاعرسانی دافایمان توقیف میشود. در ظاهر این چیز بدی است، اما وقتی با افکار درست به آن نگاه کنیم، میتوانیم آن را بهطور متفاوتی درنظر بگیریم.
استاد بیان کردند:
«زیرا آنها را به رسمیت نمیشناسم. اما میدانستم که امور را اینطور انجام میدهند، بنابراین انتخابی جز این نداشتم که با نقشههایشان همراهی کنم و نقشههایشان را به خودشان برگردانم. وضعیت این است.» (آموزش فا طی جشن فانوس سال 2003 در کنفرانس فای غرب ایالات متحده)
اگر ما را به اداره پلیس ببرند، میتوانیم افکار درست بفرستیم تا عناصر شیطانی کنترلکنندۀ پلیس را ازبین ببریم و به مأموران کمک کنیم تا درک کنند که فالون دافا اصلاً شبیه آنچه تبلیغات افتراءآمیز رژیم کمونیست چین به تصویر میکشند، نیست. پس از آنكه مأموران موافقت کنند که دست از مشارکت در آزار و شكنجه فالون دافا بردارند، ما را آزاد میکنند و مطالب توقیفشدهمان را بازمیگردانند. بنابراین درنظر گرفتن کل جریانِ دستگیری بهعنوان فرصتی خوب برای روشنگری حقیقت، در نهایت منجر به کسب نتیجه کلیِ خوبی میشود- مأموران پلیس نجات مییابند و دیگر تمرینکنندگان را دستگیر نخواهند کرد.
در زندگی واقعی، برخی از تمرینکنندگان ممکن است نتوانند به همه مأموران در یک اداره پلیس کمک کنند تا غیرقانونی بودن آزار و شکنجۀ فالون دافا بهدست حزب کمونیست چین (ح.ک.چ) را درک کنند. این احتمال وجود دارد که همان اداره پلیس تعداد دیگری از تمرینکنندگان را دستگیر کند که بعداً فرصت خوب دیگری برای تمرینکنندگان خواهد بود تا پلیس را نجات دهند. درحالی که تمرینکنندگان همچنان با هر دستگیری، با افکار درست برخورد میکنند، محیط در آن منطقه بهبود خواهد یافت بهطوری که تعداد تمرینکنندگان دستگیرشده کمتر خواهد شد یا به صفر خواهد رسید و در نتیجه تمرینکنندگان قادر خواهند بود تعداد بیشتری از مردم را نجات دهند.
یک نمونه
در اینجا به نمونهای اشاره میکنیم که در سال 2012 در مینگهویی با عنوان «نجات مردم با تمام وجود و با احساس فوریت: گام برداشتن در مسیر الوهیت با محافظت استاد» منتشر شد.
«تقریباً پنج ماه بعد از شروع این روش تزکیه، رژیم جیانگ آزار و شکنجه فالون گونگ را آغاز کرد. جنایات شیطانی جیانگ زمین و گروهش را برای همه افشاء میکردم. هر جا که میرفتم، حقیقت را به مردم میگفتم. اصلاً نمیترسیدم.»
«علاوه بر پرورش محصولات زراعی، برای کسب درآمدی بیشتر میوههای شیرینشده را در نمایشگاهها میفروختم. مردم دوست داشتند میوههای شیرینشده را از من بخرند و به حرفهایم درباره آزار و شکنجه فالون گونگ گوش میدادند. طی این روند، افراد زیادی را نجات میدادم.»
«در سال 2009، حدود 20 تمرینکننده در منطقهام دستگیر شدند. همچنان به روشی آشکار و باوقار درباره واقعیتهای فالون گونگ به بازدیدکنندگان نمایشگاه میگفتم. برخی از تمرینکنندگان سعی میکردند مانعم شوند، اما تحت تأثیر قرار نمیگرفتم.»
«هرگز خودم را از سایر تمرینکنندگان جدا نکردم. درِ خانهام به روی همه تمرینکنندگان باز است. تمرینکنندهای هست که در دهکده مجاور زندگی میکند. ذهن شوهرش با تبلیغات رژیم مسموم شده بود و در نتیجه او را از تمرین کردن فالون گونگ بازمیداشت. یک بار شوهرش بهقدری شدید کتکش زد که نزدیک بود بمیرد. او خانهاش را ترک کرد. هیچ کسی جرئت نمیکرد او را به خانهاش راه دهد؛ او را به خانهام راه دادم. ما با هم فا را مطالعه میکردیم. کمکش کردم مشکلات مالیاش را نیز حلوفصل کند. استاد بیان کردند:
«نور بودا همهجا را روشن میکند،
بهطور درست و پسندیدهای همه چیز را سر و سامان میدهد.
باهم پیشرفت کنید، تماماً کوشا،
بهسوی آیندهای روشن.» («هماهنگی با فا» از هنگ یین)
«وقتی حقیقت مربوط به فالون گونگ را برای مأموران پلیس در ادارات پلیس روشن میکنم، آنقدر حالتم طبیعی است که گویا این کار را در خانه برای مهمانانم انجام میدهم. یک بار درحالی که برای رفتن به اداره پلیس آماده میشدم، تمرینکنندهای بهطور اتفاقی به دیدارم آمد. درباره برنامهام به او گفتم و او بلافاصله گفت: "همراهت میآیم." از پیشرفت او در تزکیه خوشحال بودم.»
«مقداری میوه خریدیم و به اداره پلیس رفتیم. شروع به روشنگری حقیقت برای یک مأمور و به او کمک کردم تا از ح.ک.چ خارج شود. مأموری مسن از تمرینکننده همراهم پرسید: "شما هم فالون گونگ را تمرین میکنید؟" او پاسخ داد: "بله، و فالون گونگ عالی است. شما نباید فریب جیانگ زمین و آنهایی را بخورید که از او پیروی میکنند. مخالف فالون گونگ نباشید." آن پلیس مسن مدام سرش را تکان میداد و حرفهای تمرینکننده همراهم را تأیید میکرد. پلیس سومی از من پرسید: "آیا از ما نمیترسید؟" پاسخ دادم: "اگر از شما میترسیدم، آنگاه چه کسی شما را نجات میداد!" مأموران تحت تأثیر نیکخواهی ما قرار گرفتند. همه افراد حاضر در آن دفتر موافقت كردند كه از ح..کچ كنارهگیری کنند. از آن زمان به بعد، این تمرینکننده هنگام روشن کردن حقیقت برای پلیس فوقالعاده احساس راحتی میکند.»
«هر وقت یک رئیس جدید پلیس به این اداره پلیس میآمد، به آنجا میرفتم و حقیقت را درباره آزار و شکنجه به او میگفتم و به او توصیه میکردم که از ح.ک.چ کنارهگیری کند. یک بار حقایق مربوط به فالون گونگ را به رئیس جدیدی گفتم و کمکش کردم تا از ح.ک.چ و سازمانهای وابسته به آن جدا شود. او شخصاً مرا با اتومبیلش به خانه رساند و گفت كه بیمار است. از او خواستم كه عبارت "حقیقت، نیکخواهی و بردباری خوب است" را تکرار کند و برایش تعریف کردم كه چگونه با تکرار این عبارت از دهها بیماری كه قبلاً به آنها مبتلا بودم، بهبود یافتم. از آنجا که طی تمام این سالها بر گفتن واقعیتهای فالون گونگ به آنها اصرار داشتم، بیشتر مأموران پلیس وقتی مرا میدیدند، فریاد میزدند: "فالون دافا خوب است."»
این تمرینکننده نوشت:
«هر فرصتی برای بهبود شینشینگمان دوباره بهدست نمیآید. تزکیه موضوعی جدی است و شخص برای خوب عمل کردن در تزکیه باید پوسته بشری خود را پاره و قلب بسته مردم را باز کند. وقتی واقعاً به سایرین فکر میکنید، دیگر فردی عادی نیستید. وقتی نیکخواه باشید، طرف مقابل میپذیرد که از ح.ک.چ خارج شود.»
ایمان به استاد و فا
تمرینکنندهای که در بالا به آن اشاره شد، باور عمیقی به استاد و فا دارد. او نوشت: «وقتی حقیقت مربوط به فالون گونگ را برای مأموران پلیس در ادارات پلیس روشن میکنم، آنقدر حالتم طبیعی است که گویا این کار را در خانه برای مهمانانم انجام میدهم.» وقتی او این محیط مساعد را ایجاد کرد، مأموران اداره پلیس، بخش امنیت داخلی و اداره 610 همگی از حقایق آگاه شدند.
بنابراین اگر ما تمرینکنندگان هدف پلیس قرار بگیریم، هیچ ترسی نخواهیم داشت، زیرا آن میتواند فرصتی برایمان باشد تا به فا اعتبار ببخشیم. اگر همه تمرینکنندگان میتوانستند کارها را به این طریق انجام دهند، وضعیت تغییر میکرد و میتوانستیم مردم را در مقیاسی وسیع نجات دهیم.
نمونهای دیگر
نمونه دیگری نیز وجود دارد که در تاریخ 22دسامبر2019 تحت عنوان «بهدلیل تزکیه فالون دافا، مسیرمان وسیعتر و وسیعتر میشود» به زبان چینی در وبسایت مینگهویی منتشر شد. نویسنده این مقاله نوشت:
«یک روز با دو نفر در اتوبوس، درباره فالون گونگ صحبت میکردم. بعد از اینکه درباره اعمال بدی که ح.ک.چ مرتکب شده و به افراد بیگناه از جمله تمرینکنندگان فالون گونگ آسیب رسانده است، برایشان توضیح دادم، هر دو نفر موافقت کردند که از ح.ک.چ و سازمانهای وابسته به آن خارج شوند. در همان زمان، یک مأمور پلیس تنومند سوار اتوبوس شد. وقتی شنید درباره فالون گونگ صحبت میکنیم، با عجله به سمتم آمد، اما توانستم خیلی سریع فرار کنم و دستگیر نشوم.»
«بار دیگر درباره فالون گونگ با فردی صحبت میکردم، وارد یک رستوران شدیم. بهمحض ورود، مجدداً آن مأمور پلیس تنومند را دیدم. او نیز مرا دید و فریاد زد: "هی! دوباره تو هستی!" دوباره توانستم قبل از اینکه مرا بگیرد، فرار کنم.»
«سومین باری که آن مأمور را دیدم، زمانی بود که تمرینکننده دیگری یک دیویدی فالون گونگ را به مأمور دیگری میداد. وقتی دیدم که آن مأمور تنومند قصد دارد آن تمرینکننده را دستگیر کند، تصمیم گرفتم مستقیماً با او صحبت کنم. به سمتش رفتم و با او سلام و احوالپرسی کردم. او نیز مرا شناخت و گفت: "ما چند بار همدیگر را دیدهایم و هر بار قبل از اینکه دستگیرت کنم، فرار کردهای." همه عقاید و تصورات بشری را رها کردم و به او گفتم: "لطفاً اجازه دهید حرفم تمام شود و سپس تصمیم بگیرید که چه کار کنید."»
«سوار ون پلیس شدم و در صندلی مسافر نشستم. به او گفتم که همه دنیا میداند که ح.ک.چ فالون گونگ را تحت آزار و شکنجه قرار میدهد. دستگیری تمرینکنندگان بیگناه اصلاً برایش خوب نیست؛ درعوض وقتی تاریخ ح.ک.چ را از بین ببرد، این کار عواقبی را برایش به دنبال خواهد داشت. در آن لحظه هیچ ترسی نداشتم، زیرا فقط میخواستم نجاتش دهم. نیکخواهی دافا عناصر شرور پشت او را ازبین برد. او مطالب اطلاعرسانی فالون گونگ را پذیرفت، موافقت کرد که از سازمانهای ح.ک.چ خارج شود و گفت: "خواهش میکنم نگران نباشید. دیگر افرادی مانند شما را دستگیر نخواهم کرد. اگر به کمک نیاز داشتید، لطفاً به من اطلاع دهید."»
«یک بار درحالی که تمرینکنندهای درباره فالون گونگ به کسی میگفت، یک مأمور پلیس تعقیبش کرد و آن تمرینکننده موفق به فرار شد. همانطور که آن تمرینکننده وضعیتش را با جزئیات برایم شرح میداد، متوجه شدم که آن مأمور همان مأمور تنومند بود. بنابراین او را پیدا کردم و پرسیدم که چرا هنوز تمرینکنندگان را دستگیر میکند. او پس از تأیید تاریخ و زمان، گفت: "آن یک سوءتفاهم بود. سرپرستم آن روز، مرا برای آن کار منصوب کرده بود، بنابراین مجبور بودم که وانمود کنم درحال انجام این کار هستم. اگر واقعاً میخواستم او را دستگیر کنم، نمیتوانست فرار کند." از او تشکر کردم و از آن به بعد با هم دوست شدیم.»
«یک بار که مطالب دافا را در طول آن خیابان توزیع میکردم، وارد اتاقی پر از مأمور شدم. همانطور که از اتاق خارج میشدم، آن مأمور تنومند بیرون آمد و درخواست کرد نسخهای از مطالب را به او بدهم. یک بار دیگر در طول فصل تعطیلات، او را در خیابان دیدم و سلام کردم: "سال نو مبارک!" او از دیدنم خوشحال شد و فریاد زد: "فالون دافا عالی است! فالون دافا عالی است!" این عبارات آنقدر مرا تحت تأثیر قرار داد که به گریه افتادم.»
«یک بار درحالی که نسخهای از مطالب را به مردی میدادم، حالت چهره او تغییر کرد و گفت: "آیا میدانی من چه کسی هستم؟ من عضو کمیته امور سیاسی و حقوقی (پیاِلاِیسی)هستم و مخصوصاً به مسائل مرتبط با فالون گونگ رسیدگی میکنم!" بدون ترس و قصد محافظت از خودم گفتم: "به همین دلیل این را به شما میدهم- زیرا در مقایسه با سایرین، بیشتر از همه به این مطالب احتیاج دارید تا بفهمید که واقعاً چه چیزی درحال وقوع است." او مطالب را پذیرفت و میتوانم بگویم که افکار درستم شیطان پشت سرش را سرکوب کرد.»
«ماجرای دیگری در نزدیکی یک فروشگاه رخ داد. وقتی با مردم درباره فالون گونگ صحبت میکردم، متوجه شدم که یک مأمور لباسشخصی دنبالم میکند، به داخل فروشگاه رفتم تا مطمئن شوم که او رفته است. وقتی بعداً به آن موضوع فکر کردم، فهمیدم که باید به جای دست به سر کردنش، با او روبرو میشدم. روز دیگر برگشتم و با او صحبت کردم. همانطور که صحبت میکردیم، مرا به یاد آورد و بعد از اینکه تجربه شخصیام را از فالون گونگ برایش تعریف کردم، او نیز تغییر کرد.»
نویسنده در پایان این مقاله نوشت:
«هنگام نجات مردم، دیگر گزینشی عمل نمیکنم. عمداً به آن اتومبیلهای لوکس میروم و با افرادی که سوارشان هستند، ازجمله مأموران پلیس درباره فالون گونگ صحبت میکنم. بسیار سپاسگزارم که استاد به من فرصت و خردی میدهند تا افرادی را که تبلیغات ح.ک.چگمراهشان کرده است، نجات دهم. از آنجا که موجودات ذیشعور را گرامی میدارم، مسیرم برای نجات مردم وسیعتر و وسیعتر میشود.»
یک مرید واقعی دافا
همانطور که تمرینکنندگان فوقالذکر توضیح دادند، از آنجا که ما مریدان دافای دوره اصلاح فا هستیم و مأموریت نجات موجودات ذیشعور را برعهده داریم، باید مسئولیتهای خود را به انجام برسانیم. این بدان معنی است که باید بدون توجه به زمان و مکان، خود را در جایگاه درستی قرار دهیم و نقش رهبری را ایفاء کنیم. اگر نظم و ترتیبات نیروهای کهن را بهعنوان آزار و شکنجه درنظر بگیریم، در واقع خودمان را قربانی در نظر میگیریم. این چیزی نیست که نقش رهبری قرار است داشته باشد. اگر چنین باشد، درحال دنبال کردن نقشه نیروهای کهن هستیم و از نظم و ترتیبات استاد دور میشویم. باید همانطور که استاد انتظار دارند، نقش خود را در نجات مردم ایفاء کنیم. نقشمان نباید بهدلیل شرایط تغییر کند.
به بیان دیگر، اگر همه تمرینکنندگان دافا با نظم و ترتیبات نیروهای کهن مقابله کنند و آنها را بهعنوان آزار و شکنجه درنظر نگیرند، آیا نیروهای کهن هنوز فرصتی برای نقشه کشیدن دارند؟ آیا هنوز بهانهای دارند؟»
در واقع، حتی اگر چیزی از نقشه نیروهای کهن تحقق یابد، لازم نیست نگران این باشیم که آن نظم و ترتیب چه کسی بوده است. در عوض، فقط باید به درون نگاه کنیم و به انجام خوب سه کار ادامه دهیم. برای نمونه، مسئله کارمای بیماری به زندگی و مرگ مربوط است، در حالی که یک رویداد دستگیری شامل آزادی یا در بازداشت پلیس بودن میشود. اگر به استاد اعتماد کامل و به نظم و ترتیب استاد درخصوص خودمان باور داشته باشیم، فقط باید به انجام سه کار ادامه دهیم.
اگر به این روش به کارها رسیدگی نکنیم، بدان معنی است که به استاد ایمان کامل نداریم. آنگاه سؤال بعدی این است که وقتی عمیقتر فکر میکنیم، آیا ما قدرت بیشتری داریم یا استاد از ما تواناتر هستند؟
در واقع وقتی در اعتماد کامل به استاد تردید داریم، به این دلیل است که تصورات بشریمان درحال ایفای نقش هستند. عقیده و تصور بشری، خودخواه است- نمیخواهد آسیب ببیند و در نتیجه از خودش محافظت میکند. اما این متفاوت از خود واقعیمان- یک مرید حقیقی دافا- است. بهعنوان یک مرید دافا، واضح است که کاملاً به استاد اعتماد داریم.
بنابراین وقتی مسائلی پیش میآید، نخست باید به رها کردن عقاید و تصورات بشری و خودخواهی بیندیشیم. خودآگاه اصلی ما باید نقش رهبری را ایفاء کند و به استاد اجازه دهد همه چیز را نظموترتیب دهند. با انجام این کار، بهاندازه کافی افکار درست و انرژی خواهیم داشت تا کارهایی را برای اعتباربخشی به فا انجام دهیم.
استاد بیان کردند:
«کارها را به شکلی درست و باوقار به خوبی انجام دهید، آنها را نفی کنید، و قدری افکار درستتان را تقویت کنید. "من مرید لی هنگجی هستم، نظم و ترتیبهای دیگر را نمیخواهم و آنها را به رسمیت نمیشناسم"-- آنوقت جرئت نمیکنند چنان کاری کنند. پس همگی را میتوان حل و فصل کرد. وقتی که واقعاً بتوانید این کار را انجام دهید، نه اینکه فقط بگویید بلکه آن را به مرحلۀ عمل درآورید، استاد قطعاً به حمایت از شما برمیخیزد.» (آموزش فا طی جشن فانوس سال 2003 در کنفرانس فای غرب ایالات متحده)
این چیزی است که استاد از ما انتظار دارند.
مسئله ایمنی
کلمه «ایمنی» میتواند فریبآمیز باشد. از دیدگاه فردی عادی، دستگیر شدن ایمنی نیست. از دیدگاه یک مرید دافا که به فا اعتبار میبخشد، آن فرصتی برای روشن کردن حقایق است.
استاد بیان کردند:
«نیروهای کهن کارهایی انجام دادهاند، اما در میان مداخله آنها، استاد نقشههای آنها را به خودشان برگردانده است.» (آموزش فای بیستمین سالروز)
در حقیقت، آن دسته از تمرینکنندگانی که بهخوبی به فا اعتبار میبخشند، بهندرت نگران ایمنی هستند. آنها فقط میخواهند سخنان استاد را دنبال کنند تا افراد بیشتری را نجات دهند. مخصوصاً برخی از تمرینکنندگان خانم مسن فقط ازطریق گفتن چند کلمه، قلب خالص و نیکخواهیشان میتواند کمک کند تا شخص از سازمانهای ح.ک.چ خارج شود. برخی از تمرینکنندگان بسیار خوب عمل کردهاند و محیط مساعدی را در منطقه خود ایجاد کردهاند و در آنجا تمرینکنندگان میتوانند آشکارا به فا اعتبار ببخشند. مسئله ایمنی کمتر نگرانکننده است.
برخی از تمرینکنندگان هنوز خوب عمل نکردهاند و بهطور کامل به استاد یا فا باور نداشتهاند. بدون ذهنیتی درست برای ارزیابی وضعیت یا تلاشهای کافی برای اعتباربخشی به فا، نقشه نیروهای کهن میتواند تأثیر بگذارد. برای چنین تمرینکنندگانی، فکر کردن درباره ایمنی، چه درخصوص اعتباربخشی به فا و چه درخصوص مسئول بودن نسبت به موجودات ذیشعور، پذیرفتنی است. یعنی نقطه شروع حسی از مسئولیت است و نه ترس از آزار و شکنجه.
با وجود این، دافا جامع است. فرض کنید نقشه نیروهای کهن عملی شده است، یعنی مطالب دافا در هنگام غارت منزل توقیف شده است. همانطور که استاد در بالا اشاره کردند: «... نقشههای آنها را به خودشان برگردانده است،» ما میتوانیم نزد مأموران برویم و بخواهیم مطالب توقیفشده را به ما بازگردانند و از این فرصت برای نجات آنها استفاده کنیم. وقتی مأموران از واقعیتهای دافا آگاه شوند و مطالب دافا را بازگردانند، در پایان چیزی از دست نخواهیم داد، بهعلاوه اینکه طی این روند مأموران پلیس را نجات دادهایم.
یک ضربالمثل باستانی چینی میگوید: «شکست مادر موفقیت است.» برای ما مریدان دافا، آن اتفاق در ظاهر چه خوب یا بد باشد، مادامی که به انجام سه کار ادامه داده و آنها را بهخوبی انجام دهیم، این رویداد منجر به نتیجهای مساعد میشود، یعنی فا عمیق و نظم و ترتیب استاد بیحدومرز است. بدون توجه به اینکه با چه شرایطی روبرو هستیم، فقط باید مسیر تزکیه را که استاد نظم و ترتیب دادهاند، بهخوبی طی کنیم. از هر چیز دیگری مراقبت میشود و این مسیری به سمت اولوهیت است.
هر کاری که یک مرید دافا باید برای اعتباربخشی به فا انجام دهد، در انجام خوب سه کار گنجانده میشود. آن شامل رها کردن منیت و انجام کارها با نیکخواهی واقعیِ عاری از خودخواهی است. ما هنگام مطالعه فا، فروتن و خالص هستیم، بدون هیچ گونه طلبی. پس از یادگیری اصول فا، از آنها برای راهنمایی تزکیهمان و اعتباربخشی به فا استفاده میکنیم. نگاه به درون و از بین بردن عقاید و تصورات بشری برای اجتناب از آزار و شکنجه نیست. آن جذب کردن خودمان در فا است و اینکه موجودات ذیشعور را بهتر نجات دهیم. فرستادن افکار درست نیز به معنای جلوگیری از آزار و شکنجه نیست. درعوض، تحقق بخشیدن به مسئولیت یک مرید دافا برای از بین بردن شیطان و محافظت از فا است. مشابهاً روشنگری حقیقت برای نجات مردم است، نه برای جمع کردن تقوای عظیم برای خودمان.
تزکیه، در ظاهر پیچیده بهنظر میرسد، درصورتی که عملاً همه چیز به قلب ما بستگی دارد. در طول تاریخ، ارتقاء قلب شخص بنیاد تزکیه قلمداد شده است. کل روند تزکیه ما نیز ارتقای قلبمان است، از خودخواهی گرفته تا ازخودگذشتگی، که برای رسیدن به کمال لازم است.
با روشن شدن درباره این موضوع، میدانیم که هر چیزی در تزکیهمان برای آزمایش کردن قلبمان است. اگر فقط به پدیدههای سطحی تمرکز کنیم، نمیتوانیم آن را حلوفصل کنیم. فقط وقتی قلبمان تغییر کند، آن تغییر خواهد کرد.
تزکیه ضعیف اغلب ناشی از ناتوان بودن برای نگاه به درون است. اگر عقاید و تصورات بشری همچنان پابرجا باشند و فرد همیشه به بیرون نگاه کند، مانند نگاه به کاستیهای سایرین، راهی برای تزکیه خودمان نداریم. از نگاه به بیرون تا نگاه به درون یک تغییر اساسی از یک غیرتمرینکننده بودن تا یک تمرینکننده دافا بودن است. بدون آن، تمرینکننده واقعی نیستیم، زیرا از دستور استاد برای نگاه به درون پیروی نکردهایم.
اینکه فردی نیکخواه باشد یا خیر، بستگی به این دارد که آیا میتواند خودخواهی را رها کند یا خیر. تنها با رها كردن منیت و كاملاً ازخودگذشته بودن، فرد ميتواند نیکخواه باشد. فقط در این صورت شخص میتواند سایرین را گرامی بدارد، به آنها احترام بگذارد و به آنها اهمیت دهد. فقط در آن صورت فرد میتواند وضعیت را بهطور مثبتی ارزیابی کند و بر نکات مثبت سایرین تمرکز کند. چنین شخصی درباره سایرین بدگویی نخواهد کرد، رنجش به دل نخواهد گرفت یا قضاوت نخواهد کرد. درعوض باملاحظه خواهد بود و حقیقتاً همکاری میکند تا چیزی را که استاد قصد دارد به آن دست یابد، تکمیل کند.
بیایید نیکخواهیمان را گرامی بداریم، در مسیر اعتباربخشی به فا بهخوبی گام برداریم، موجودات ذیشعور را نجات دهیم و بهعنوان مریدان دافا به مأموریت خود جامه عمل بپوشانیم.