(Minghui.org) پس از اینکه حزب کمونیست چین آزار و شکنجه فالون دافا را در سال 1999 آغاز کرد، دستگیر، ازکارم اخراج و به مدت سه سال به زندان محکوم شدم. ترس بر همسرم غلبه و تمرین فالون دافا را متوقف کرد.
بعد از اینکه تمرین را متوقف کرد، دچار یک سری بیماریها شد، به خصوص بیماریهای قلبی عروقی و بعدها در سال 2012 دچار حمله قلبی شد.
سپس دوباره در سال 2016، شوهرم به علت درد قفسه سینه مربوط به بیماری قلبیاش در بیمارستان بستری شد. وضعیتش به تدریج طی یک هفته بهبود یافت و پس از مدت کوتاهی آماده مرخص شدن بود.
اما شوهرم در ششمین روز در بیمارستان، ناگهان دچار حمله قلبی و تنفسش متوقف شد. کارکنان پزشکی سعی کردند با استفاده از تنفس مصنوعی، تزریق و دستگاه شوک او را احیاء کنند، اما دستگاه نوار قلبی، یک خط صاف را نشان داد. قلبش به مدت سه دقیقه متوقف شد، برای پنج دقیقه هیچ ضربانی نداشت و نفس نمیکشید.
یکی از پزشکان به من گفت: «او مُرد. وقتی سعی میکردیم او را احیاء کنیم، آنجا بودید. ما هر آنچه که از دستمان بر میآمد انجام دادیم. هیچ کار دیگری نمیتوانیم انجام دهیم. ما بهترین تلاشمان را کردیم.»
بهتزده شدم. شوهرم همین چند لحظه پیش در حال صحبت با من بود. چطور ممکن است که همینطوری برود؟ نمیتوانستم باور کنم که این حقیقت دارد.
به طرف شوهرم رفتم و نامش را در گوشش زمزمه کردم اما پاسخی نداد. صدایم را بلند کردم: «فالون دافا خوب است! حقیقت، نیکخواهی، بردباری خوب است!» 13 بار این عبارات را تکرار کردم. در ذهنم، از استاد لی هنگجی (بنیانگذار فالون دافا) برای نجات او درخواست کمک کردم. پزشکان و پرستاران با نگاهی دلسوزانه به من نگاه میکردند و هیچکسی سعی نکرد مرا متوقف کند.
ناگهان یکی از پرستاران دید که از ماسک اکسیژنش هوا بیرون میآید و فریاد زد: «تنفسش برگشت! او نفس میکشد!» کارکنان پزشکی از دیدن اینکه فردی پس از گذشت مدت طولانی از قطع شدن تنفسش به زندگی بازگشته شوکه شدند. از استاد لی بهخاطر احیای شوهرم تشکر کردم.
در طول بقیه مدت اقامت شوهرم در بیمارستان، هر روز برایش جوآن فالون، آموزه اصلی فالون دافا را میخواندم. او ده روز بعد مرخص شد.
هنوز هر وقت به آن روز فکر میکنم، عمیقاً تکان میخوردم. ممکن بود بدون کمک استاد شوهرم را از دست میدادم.
شوهرم قبلاً تمرینکننده فالون دافا بود. او اولین شخص در خانوادهام بود که خواندن جوآن فالون را به پایان رساند. من و فرزندم در سال 1997 تمرین فالون دافا را آغاز کردیم. شوهرم از تزکیهام حمایت زیادی میکرد و همچنین فالون دافا را به بسیاری از همکارانش معرفی کرد.